بریدههایی از کتاب جای پای جلال
۵٫۰
(۳)
هرچند فکر میکنم اگر خود مردم دوباره به دوچرخهسواری روی آورند، شهر یزد جاذبه توریستی خوبی پیدا خواهد کرد؛ همان طور که قبلاً هم این جاذبه را داشته است؛ تا آن اندازه که دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در روزها، علیاصغر مهاجر در زیر آسمان کویر و جلال آل احمد در آثارش به دوچرخههای زیاد این شهر اشاره میکنند. با اینکه همه این مشاهدات به قبل از سال 1340 مربوط میشود، شهر یزد هنوز ظرفیت «شهر دوچرخهها» شدن را دارد.
سالک
خرمشهر یک مرکز فرهنگی از جنگ دارد که بیشباهت به موزه نیست. نصف نمای ساختمان بازسازی نشده، برای یادآوری آن دوران. این ساختمان، که فکر میکنم اسمش مرکز فرهنگی دفاع خرمشهر است، آخرین ساختمانی است که مدافعان آن را ترک کردند. همین ساختمان است که 35 روز مقاومت مدافعان و 573 روز تحمل اشغال را بهخوبی روایت میکند. درهای سوخته مسجد صاحبالزمان(عج)، خردهکاشیهای مسجد جامع، عکسهای حماسه دفاع وسایل جامانده اشغالگران و چیزهای دیگر همگی شاهدان آن اتفاقات تاریخی هستند. من فکر میکنم اولین جایی که باید در خرمشهر دید، نه کنار کارون، نه مسجد جامع، نه شلمچه؛ بلکه این آخرین ساختمان مقاومت است!
این شهر از این بابت که روزی نماد مقاومت و ایستادگی این مملکت بوده، شایسته توجه بیشتر است. خرمشهر هرچند دیگر خونینشهر نیست، آنچنان که باید، خرمشهر هم نیست.
سالک
مثل اینکه قدیمترها مردم را جو نمیگرفته است!
رعنا
از صاحب عکاسی، که اسمش احمد آقا بود، پرسیدم چرا میگویند کرمانیها خوشبرخورد و بدبدرقه هستند. او جواب داد: «چون آنقدر نجیب هستند که مهمان از آنها سوءاستفاده میکند.» کرمانی دیگری، که پدر و مادرش یزدی بودند، البته جواب بهتری داد. گفت: «چون از رفتن مهمانشان ناراحت میشوند و این ناراحتی در بدرقه کردنشان معلوم میشود.»
razieh.mazari
در واقع همه چیز در بافت قدیم شبیه نمایشگاهی بزرگ است، که روح ندارد.
razieh.mazari
راستی اگر سهراب و نیما هم به جای گلستانه و یوش، در دود و دم تهران زندگی میکردند، نقاش و شاعر میشدند؟!
razieh.mazari
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
۵۰,۰۰۰۵۰%
تومان