موضوع این نیست که من زودباور هستم. فقط تمام چیزهای اهریمنی و خطرناک را باور دارم. بخشی از اعتقادات دوران کودکیام این بود که شب پر از اشباح و جادوگر است که گرسنه و هراسانند و کاملاً سیاهپوش.
خلافش به طرز اطمینان بخشی درست بود: روشنایی روز امن بود. روشنایی روز همواره امن بود.
بلاتریکس لسترنج
جک نیوهاوس آهی کشید و گفت: «اگر کمی زودتر به ماموت رسیده بودیم میتوانستم بگویم چرا آن فیلهای پشمالو آن قدر زود منقرض شدهاند. چون مزهشان رفته بوده زیر دندان آدمها. من آدمی هستم با تفریحات برازنده، اما بعد از فقط یک گاز دیدم دارم به سس کبابِ کانزاس سیتی فکر میکنم و این که آن دنده کبابها اگر تازه بود چه میشد.»
زبیدیا تی کراکراستل گفت: «یکی دو هزار سال ماندن در یخ ایرادی ندارد.»
sahar
به یاد داشته باش:
که خوابِ آن هیولاها خیلی عمیق است؛
که اشتهای جادوگران اغلب مایهی دردسرشان میشود؛
اژدهایان همیشه در جایی نقطه ضعفی دارند؛
دل را میتوان به خوبی پنهان کرد،
ولی زبان سبزْ سِرّ درون فاش میکند.
Javad