- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب زیر پوست جنگ
- بریدهها
۴٫۲
(۱۴)
یکی از موارد بسیار عجیب و نادر تاریخی این است که وقتی صدام (با کنار زدن البکر) قدرت را در دست گرفت و مدت کوتاهی بعد جنگ را به راه انداخت، در این زمان، رقابت شدیدی بین بلوک غرب و بلوک کمونیستی (شرق) بر سر دوستی با صدام به راه افتاد و رقابت شدیدی برای کمک به او و پشتیبانی برای رفع همهٔ احتیاجات نظامی و غیرنظامیاش به وجود آمد. حتی یک کشور را هم در این بین استثنا نمیکنم، همهٔ کشورهای غربی به صورت کامل، چه اروپایی و چه آمریکایی، از صدام حمایت کردند و او را با پول، سلاح و همهٔ امکانات پشتیبانی کردند؛ شوروی هم همینطور. و این واقعاً یک مسئلهٔ نادر و عجیب تاریخی است که صدام حسین در این نقطه از تاریخ، دو قطب جهانی را (در حمایت از خود) به نقطهٔ اشتراک رسانده بود
Saman
مهمترین انواع سلاح که در دورهٔ جنگ از سوئیس به عراق صادر شد چه بود؟
راستش من خودم هم از این موضوع غافلگیر شدم، (تا پیش از آن) خیال میکردم سوئیس...
فکر میکردی سوئیس فقط شکلات است و شیر خشک «نیدو» و...
و ساعت و اینجور چیزها. ولی صنایع نظامی پیشرفتهای داشتند و خصوصاً چیزهایی که با فناوریهای بسیار دقیق مرتبط میشد. یادم میآید _ البته اینها چیزی نیست که من آنها را خوب بشناسم، ولی مسائل خیلی اساسی را آنطور که از هیئتهایی که به سوئیس میآمدند دستگیرم شد _ مهمترین چیزی که داشتند، توپهای ضدهوایی بود.
غلام رضا حافظی
ما مسلمانیم ولی معتقدیم وقتی که حکومت و دین و یا دین و حکومت در یکدیگر دخالت کنند، مردم از هم خواهند پاشید و این در همهجا و در هر دین و در بین هر قومی صادق است و این امر منحصر به دین اسلام نیست. به این جهت میدیدم که مردم از هم میپاشند و ما عذاب میکشیدیم. ممکن است در نقطهای دیگر از دنیا اجتهاد افراد دیگر با اجتهاد ما مغایرت داشته باشد، ولی با وجود احترام ما به آرای دیگران، نمیتوانستیم اجتهاد امام خمینی و یا هر کس دیگر را بپذیریم.
احسان فتاحی
حالا روی چه حسابی به من میگویی دیپلماسی خرابت کرده است؟" گفت: "انتظار داری بگویم خراب نیستی؟ در حالی که داری اینطور (دربارهٔ ایران) حرف میزنی."
اینجا بود که احساس سرخوردگی کردم. ادامه داد: "کدام صلح؟ کدام حل مشکل بین ما و ایران؟ صلاح! این فرصت شاید در هر قرن یک بار هم پیش نیاید. آنها (ایرانیها) اهواز را از ما (امت عرب!) گرفتند، شطالعرب (اروندرود) را از ما گرفتند، به ما تعدی کردند، تهدیدمان میکنند، انقلابشان را به کشور ما صادر میکنند. الان ما فرصت مناسبی داریم؛ آنها از هم فروپاشیدهاند، ارتششان تکهپاره است، نیروهایشان پراکنده شده، بین خودشان درگیرند، برخیها برخی دیگر را میکشند، پس ما الان فرصتی تاریخی در اختیار داریم تا همهٔ حقوقمان را بازگردانیم. و این را به تو میگویم، خودت را به عنوان نمایندهٔ عراق در سازمان ملل آماده کن! من میخواهم بروم و به آنها ضربهای بزنم که همهٔ کرهٔ زمین صدایش را بشنوند و همهٔ حقوقمان را به صورت کامل بازپس بگیرم."
غلام رضا حافظی
مهمترین انواع سلاح که در دورهٔ جنگ از سوئیس به عراق صادر شد چه بود؟
راستش من خودم هم از این موضوع غافلگیر شدم، (تا پیش از آن) خیال میکردم سوئیس...
فکر میکردی سوئیس فقط شکلات است و شیر خشک «نیدو» و...
و ساعت و اینجور چیزها. ولی صنایع نظامی پیشرفتهای داشتند و خصوصاً چیزهایی که با فناوریهای بسیار دقیق مرتبط میشد.
Sobhan Naghizadeh
این نشانگر چه چیزی در شخصیت صدام است؟ آدمی که یک گفتوگوی دیپلماتیک را چنانکه تعریف کردی با دیپلماسیِ عالی مدیریت میکند و ظاهراً حرف طرف مقابل را درک میکند و به او اطمینان میدهد. و در عین حال تمامی چیزی که در درونش جریان دارد مکر است و حیله و نقشه کشیدن برای امری خلاف آنچه که در ظاهر نشان میدهد.
بله، درست میگویی. این ما را یاد همان نشستی میاندازد که خودت تعریف کردی، نشست سران حزب (بعث) که (صدام) دستمالش را درآورد و شروع کرد به گریه کردن و کمتر از یک ساعت بعد، ۵۴ عضو حزب را اعدام کرد.
یک بار با یکی از سیاسیون که با صدام ملاقات میکرد دیداری داشتم. از او پرسیدم: "چه برداشتی از شخصیت صدام داری؟" او گفت: "یک بار صدام داشت با من حرف میزد و گفت: اگر خواستی در کاری موفق باشی، نگذار اطرافیانت بفهمند به چه فکر میکنی و قصد داری چه کاری بکنی." آیا صدام واقعاً همینطور بود؟
بله، عملاً
غلام رضا حافظی
آمریکا چطور دخالت کرد؟ قانون اساسی آمریکا _ آنطور که هست و بعدها (هم) در رسانههای آمریکایی خواندم _ به رئیسجمهور آمریکا این اختیار را میدهد که در هر کجای دنیا وارد نبرد شود. یعنی طبق آنچه آنها «rules of engagement» یا «قواعد درگیری» میخوانند، این اختیار را به او میدهد که ابتدا وارد نبرد شود و بعد موضوع را با کنگره در میان بگذارد؛ نه برعکس. خب حالا باید در آینده چه توجیهی برای ورود به جنگ در کنار عراق ارائه میکرد؟ به موجب همان قواعد نبرد، باید یک نوع تجاوز یا ضربهٔ نظامی به نیروی آمریکایی وجود میداشت.
بله، به عنوان بهانهای مثلاً برای دفع تعدی.
غلام رضا حافظی
برای دفع تجاوز وارد نبرد شود. این engagement (اینطور ایجاد شد که) یک درگیری به وجود آمد. به این شکل که یک هواپیمای ساخت فرانسهٔ متعلق به (نیروی هوایی) عراق، با چند موشک یا یک موشک اگزوست، به ناوچهٔ آمریکایی «استارک» در آبهای خلیج (فارس) حمله کرد و ۳۷ سرنشین آن کشته شدند.
با هماهنگی آمریکایی _ عراقی؟
البته بعدها همهچیز آشکار شد، چون (در آن زمان) عراق رسماً بابت این حادثه عذرخواهی کرد و گفت که ناخواسته بوده است و «نزار حمدون» که آن موقع کفیل وزارت خارجه بود به واشنگتن رفت و به خانوادههای قربانیان غرامت پراخت شد، لذا مسئله سرّی نبود.
ولی (اینطور) اعلام شد که حمله از سوی ایران بوده و آمریکا به این شکل وارد جنگ شد؟
اصلاً قبل از اینکه اعلام شود چه کسی حمله کرده است، مهم این بود که چنین تهاجمی نسبت به نیروهای آمریکایی رخ داده، حالا چه از طرف عراق و چه از طرف ایران؛ مهم این است که تجاوزی علیه نیروهای آمریکایی حاضر در خلیج (فارس) رخ داده بود، به همین دلیل آمریکا وارد جنگ شد.
غلام رضا حافظی
صدام حسین از ابتدا همانطور بود که خودت از دیدارت با البکر در سال ۱۹۷۴ تعریف کردی که (البکر) گفت: "ما همهمان پیش صدام اسیریم." صدام با سربازانی که در صحنهٔ نبرد بودند چه رفتاری داشت؟ با فرماندهان نظامی؟ (آیا طوری رفتار میکرد) که آنها هم در دفاعشان در نبرد، (مثل سیاسیون) اسیر او باشند؟
چشم و گوشها (ی صدام)، منظورم همراهها (است، اینها با نظامیان بودند). هر فرماندهای، یعنی فرمانده سپاه یا لشکر یا تیپ و غیره میدانستند، مثلاً فرمانده یک تیپ، یک همراه نظامی داشت. گاهی یک انسان خبررسان عادی بود که او را با الفاظ نظامی توصیف میکردند؛ یعنی یک سرباز ساده یا یک افسر صف ساده بود. طبق دستوراتی که طبیعتاً از بغداد داشت، با دفتر «قُصَی» تماس میگرفت. این افراد مسئول بودند فرماندهان و امرای نظامی و فرماندهان تیپها و گردانها و غیره را زیر نظر بگیرند و هر کس این دستور را انجام نمیداد، خودش را در معرض مجازات و یا حتی مرگ قرار میداد. یعنی این بیچارهها مجبور بودند از فرمانده یا مافوقشان جاسوسی کنند. واقعاً این وضع حتی در نیروهای مسلح هم جریان داشت.
غلام رضا حافظی
بله، به عنوان بهانهای مثلاً برای دفع تعدی.
که برای دفع تجاوز وارد نبرد شود. این engagement (اینطور ایجاد شد که) یک درگیری به وجود آمد. به این شکل که یک هواپیمای ساخت فرانسهٔ متعلق به (نیروی هوایی) عراق، با چند موشک یا یک موشک اگزوست، به ناوچهٔ آمریکایی «استارک» در آبهای خلیج (فارس) حمله کرد و ۳۷ سرنشین آن کشته شدند.
با هماهنگی آمریکایی _ عراقی؟
البته بعدها همهچیز آشکار شد، چون (در آن زمان) عراق رسماً بابت این حادثه عذرخواهی کرد و گفت که ناخواسته بوده است و «نزار حمدون» که آن موقع کفیل وزارت خارجه بود به واشنگتن رفت و به خانوادههای قربانیان غرامت پراخت شد، لذا مسئله سرّی نبود.
ولی (اینطور) اعلام شد که حمله از سوی ایران بوده و آمریکا به این شکل وارد جنگ شد؟
احمد سلیمانی
چه چیز صدام را _ پس از هشت سال سرسختی و نپذیرفتن اتمام جنگ _ مجبور کرد که آتشبس را بپذیرد؟
از همان وقتی که در سال ۱۹۸۲ (۱۳۶۱) کفهٔ جنگ به نفع ایران سنگین شد، و (پس از) ورود ایرانیها به (خاک عراق) و اشغال شبهجزیرهٔ فاو توسط آنها، سپس رد شدنشان از مرز عراق در بخش العماره و ورودشان به خاک عراق در آنجا و اشغال بخش راه اصلی بغداد _ بصره، اوضاع برای عراق هراسآور شد و شروع به هزار جور حساب و کتاب کرد. یعنی کفهٔ جنگ تماماً به سمت ایران سنگین شد. در همین اوضاع آمریکا حس کرد عراق در آستانهٔ سقوط قرار گرفته است، لذا تصمیم به دخالت گرفت.
احمد سلیمانی
در همین اوضاع آمریکا حس کرد عراق در آستانهٔ سقوط قرار گرفته است، لذا تصمیم به دخالت گرفت.
آمریکا چطور دخالت کرد؟ قانون اساسی آمریکا _ آنطور که هست و بعدها (هم) در رسانههای آمریکایی خواندم _ به رئیسجمهور آمریکا این اختیار را میدهد که در هر کجای دنیا وارد نبرد شود. یعنی طبق آنچه آنها «rules of engagement» یا «قواعد درگیری» میخوانند، این اختیار را به او میدهد که ابتدا وارد نبرد شود و بعد موضوع را با کنگره در میان بگذارد؛ نه برعکس. خب حالا باید در آینده چه توجیهی برای ورود به جنگ در کنار عراق ارائه میکرد؟ به موجب همان قواعد نبرد، باید یک نوع تجاوز یا ضربهٔ نظامی به نیروی آمریکایی وجود میداشت.
احمد سلیمانی
اصلاً قبل از اینکه اعلام شود چه کسی حمله کرده است، مهم این بود که چنین تهاجمی نسبت به نیروهای آمریکایی رخ داده، حالا چه از طرف عراق و چه از طرف ایران؛ مهم این است که تجاوزی علیه نیروهای آمریکایی حاضر در خلیج (فارس) رخ داده بود، به همین دلیل آمریکا وارد جنگ شد.
درکنار عراق؟
در کنار عراق. و بعد هم شد آنچه که بعدها در قضیهٔ آزادسازی فاو، پس از فشار سنگین آمریکا پیش آمد و الی آخر.
نشانههای دیگری هم داری که (اثبات کند) نوعی هماهنگی آمریکایی _ عراقی وجود داشت؟
من در آن موقع سفیر عراق در سوئیس بودم. رسیدیم به جشن سالروز استقلال سوئیس در ۹/۴ تا جایی که یادم هست.
احمد سلیمانی
ادامه داد: "کدام صلح؟ کدام حل مشکل بین ما و ایران؟ صلاح! این فرصت شاید در هر قرن یک بار هم پیش نیاید. آنها (ایرانیها) اهواز را از ما (امت عرب!) گرفتند، شطالعرب (اروندرود) را از ما گرفتند، به ما تعدی کردند، تهدیدمان میکنند، انقلابشان را به کشور ما صادر میکنند. الان ما فرصت مناسبی داریم؛ آنها از هم فروپاشیدهاند، ارتششان تکهپاره است، نیروهایشان پراکنده شده، بین خودشان درگیرند، برخیها برخی دیگر را میکشند، پس ما الان فرصتی تاریخی در اختیار داریم تا همهٔ حقوقمان را بازگردانیم.
محمدرضا
یکی از موارد بسیار عجیب و نادر تاریخی این است که وقتی صدام (با کنار زدن البکر) قدرت را در دست گرفت و مدت کوتاهی بعد جنگ را به راه انداخت، در این زمان، رقابت شدیدی بین بلوک غرب و بلوک کمونیستی (شرق) بر سر دوستی با صدام به راه افتاد و رقابت شدیدی برای کمک به او و پشتیبانی برای رفع همهٔ احتیاجات نظامی و غیرنظامیاش به وجود آمد. حتی یک کشور را هم در این بین استثنا نمیکنم، همهٔ کشورهای غربی به صورت کامل، چه اروپایی و چه آمریکایی، از صدام حمایت کردند و او را با پول، سلاح و همهٔ امکانات پشتیبانی کردند؛ شوروی هم همینطور. و این واقعاً یک مسئلهٔ نادر و عجیب تاریخی است که صدام حسین در این نقطه از تاریخ، دو قطب جهانی را (در حمایت از خود) به نقطهٔ اشتراک رسانده بود؛ آمریکا و اروپا (همراه) با شوروی.
Ketabkhoram
در تخمینها و آمارهای مختلف آمده است که عراق در این جنگ ۱۰۵ هزار کشته و ۳۰۰ هزار زخمی تلفات داد.
هرچه در خزانهٔ عراق بود دود شد، بدهیهای عراق از چهل میلیارد دلار فراتر رفت، یعنی فقط بدهیاش به کویت چهل میلیارد دلار بود، شوروی یازده میلیارد دلار و بدهی به کشورهای غربی ۳۵ میلیارد دلار. در این دوره از پول فروش نفت ۱۸۰ میلیارد دلار وارد عراق شد که همهاش دود شد. یعنی سالی ۲۶ میلیارد دلار درآمد، همهاش دود شد. ضررها و تلفات عراق وحشتناک و عظیم بود.
Husain Gh
من با خودم گفتم ممکن است (در روز جشن و هنگامی که با هم مواجه شدیم،) با شدت برخورد کند، چون بهاصطلاح هنوز خونهای آمریکایی ریخته شده در آن حادثه داغ بود. ولی شوکه شدم، چون دیدم آن خانم سفیر بهگرمی با من دست داد و گفت: ".Mr. ambassador! Well done" (یعنی آقای سفیر! خوب انجام شد).
عجب!
والله العظیم.
هواپیمای شما یک ناوچهٔ آنها را منهدم کرده و ۳۷ سرنشین آن را کشته بود و آن وقت خانم سفیر به تو میگفت «!well done»؟
والله میگفت «Mr! well done».
چقدر این بازی سیاست کثیف است. یعنی در بازی سیاست چیزهایی هست که آدم تصور هم نمیکند.
Husain Gh
باید حواسمان باشد که عراق در حالی وارد جنگ شد که پساندازی معادل ۴۳ میلیارد دلار داشت و در حالی از جنگ خارج شد که حدود ۷۰ میلیارد دلار بدهی داشت که نصف آن به کشورهای عرب بود. صدام انتظار کمک بزرگتری داشت.
Husain Gh
در طول هشت سال همهٔ پیشرفتها متوقف شد و حتی بخشهای زیادی به عقب بازگشت؛ قرضهای سنگین و طرحهای نیمهکاره و نرخ بیکاری بالا. صدام شدیداً از اعراب و دیگر کشورهای جهان احساس سرخوردگی میکرد و این سرخوردگی تبدیل به تلخکامی شد. او نهتنها انتظار داشت که این کشورها طلبهایشان را ببخشند، بلکه انتظار داشت به عراق کمک هم بکنند. عراق در طول جنگ ۳۵۰ میلیارد دلار هزینه کرد که کشورهای عرب ۴۰ میلیارد آن را دادند.
Husain Gh
کدام کشورها این جنگ را از نظر مالی تأمین کردند؟ و (راه انداختن و ادامهاش را) تشویق کردند؟ خصوصاً که تو در سازمان ملل حضور داشتی.
یکی از موارد بسیار عجیب و نادر تاریخی این است که وقتی صدام (با کنار زدن البکر) قدرت را در دست گرفت و مدت کوتاهی بعد جنگ را به راه انداخت، در این زمان، رقابت شدیدی بین بلوک غرب و بلوک کمونیستی (شرق) بر سر دوستی با صدام به راه افتاد و رقابت شدیدی برای کمک به او و پشتیبانی برای رفع همهٔ احتیاجات نظامی و غیرنظامیاش به وجود آمد. حتی یک کشور را هم در این بین استثنا نمیکنم، همهٔ کشورهای غربی به صورت کامل، چه اروپایی و چه آمریکایی، از صدام حمایت کردند و او را با پول، سلاح و همهٔ امکانات پشتیبانی کردند؛ شوروی هم همینطور. و این واقعاً یک مسئلهٔ نادر و عجیب تاریخی است که صدام حسین در این نقطه از تاریخ، دو قطب جهانی را (در حمایت از خود) به نقطهٔ اشتراک رسانده بود؛ آمریکا و اروپا (همراه) با شوروی.
کاربر ۱۱۵۸۹۵۷
وقتی ایرانیها وارد خاک عراق شده و شروع به پیشروی کردند، صدام حسین چه کرد؟
تصمیم گرفت تا آخرین سرباز عراقی بجنگد.
این چیزی بود که به شما ابلاغ کرد؟
در چند مناسبت صحبت کرد و گفت خواهیم جنگید، حتی اگر ایرانیها به دیوارهای کاخ ریاست جمهوری برسند. مواجهه بین دو مرد سرسخت بود؛ یکی در ایران به اسم خمینی و دیگری در عراق به اسم صدام حسین.
کاربر ۴۷۶۰۷۲۲
آنها خیلی اصرار داشتند که جنگ تا بیشترین زمان ممکن طول بکشد تا دو کشور ویران شوند. وقتی میدیدند که برتری صدام حسین ملموس شده است، در یک حد معین و محدودی از ایرانیها حمایت میکردند. تازه آن هم نه همهٔ کشورها (در حالی که همهٔ کشورها بدون استثنا از صدام حمایت میکردند). این صحیح است.
Death Angel
وقتی صدام (با کنار زدن البکر) قدرت را در دست گرفت و مدت کوتاهی بعد جنگ را به راه انداخت، در این زمان، رقابت شدیدی بین بلوک غرب و بلوک کمونیستی (شرق) بر سر دوستی با صدام به راه افتاد و رقابت شدیدی برای کمک به او و پشتیبانی برای رفع همهٔ احتیاجات نظامی و غیرنظامیاش به وجود آمد. حتی یک کشور را هم در این بین استثنا نمیکنم، همهٔ کشورهای غربی به صورت کامل، چه اروپایی و چه آمریکایی، از صدام حمایت کردند و او را با پول، سلاح و همهٔ امکانات پشتیبانی کردند؛ شوروی هم همینطور.
مرتضی
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۸,۰۰۰
تومان