انسانها به طوایف و قبایل تقسیم شدهاند و از آنِ مُلکها و سرزمینهایند ولی من خود را از آنِ هیچ قبیلهای نمیدانم و متعلق به جایی نیستم. کهکشان، سرزمین من است و خانوادۀ انسانی قبیلهام.
انسان ناتوان است و چه ناگوار که خود را از دیگران جدا میکند. دنیا محقر است و نابخردانه آن است، که دنیا را به سرزمینها و مُلکها و قبایل تقسیم کنیم.
ستاره
من دلباختۀ توام و نه هیچ کسِ دیگر، و تا پایان عمر عاشق تو خواهم ماند.
یك رهگذر
هیچ قدرتی را یارای جدایی من و تو نیست ... حتی مرگ نیز نمیتواند ما را از هم جدا کند
یك رهگذر
ای روح من، از چه این چنین اصرار میورزی؟
در پی راهی که تو
مرا به رفتن در آن وا داشتهای،
خوشی را بر خود حرام کردهام
و شادی زندگانی را ترک گفتهام.
با من به عدالت رفتار کن،
یا که مرگ را فرمان ده
تا رهاییام بخشد،
که شهرتِ تو عدالت توست.
کاربر ۳۴۹۵۹۶۹