بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب غول بزرگ مهربان | طاقچه
۴٫۴
(۲۸)
فقط چون چیزی رو با این دو تا چشمامون نمی‌بینه، فکر می‌کنی چیزی وجود نداشت.
S*J
خب، حالا ممکن است بپرسید، نکنه این همون کتابیه که غول مهربان نوشته. باید بگم، درسته. این همون کتابه که شما الان خووندین و تمومش کردین.
Gorgi
سوفی گفت: «آها، الان فهمیدم.» و فکر کرد این گفت‌وگو بیش از حد طول کشیده. اگر قرار بود غول او را بخورد، ترجیح می‌داد زودتر این کار انجام شود و بیخودی منتظر نمی‌ماند. این بود که ترسان و لرزان پرسید: «تو چه جور آدمایی رو می‌خوری؟» غول فریاد زد: «من!» و فریادش چنان محکم و پرصدا بود که تنگ‌های شیشه‌ای توی قفسه‌ها جیرینگ جیرینگ به هم خوردند. «من آدم بخوره!؟ من هیچ وقت این کارو نکرد! بقیه، چرا! بقیه هر شب آدم می‌خوره، اما من نه! من یه غول استثنایی هست! من یه غول عجیب و غریب و مهربون هست! من غول بزرگ مهربون هست! من غ. ب. م هست. اسم تو چی هست؟» سوفی که از شنیدن حرف‌های غول شگفت‌زده شده بود و نمی‌توانست آن‌ها را باور کند، گفت: «من سوفی هستم.»
S*J
غول مهربان گوش‌هایش را به حرکت درآورد و گفت: «ببین، بعضی وقتا که شب خیلی خیلی ساکت بود و هیچ صدایی نیومد، گوشامو این‌جوری چرخوند.» ـ گوش‌های بزرگش را چرخاند و آن‌ها را به طرف سقف بالا برد ـ و تونست صدای ستاره‌های خیلی خیلی دور که توی آسمون آواز می‌خوونه شنید.» لرزشی غیرعادی و خفیف سراپای سوفی را در بر گرفت. ساکت نشسته بود و منتظر شنیدن حرف‌های غول مهربان بود.
S*J

حجم

۸٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۸٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۵۴,۰۰۰
۲۷,۰۰۰
۵۰%
تومان