بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلمات | طاقچه
۲٫۹
(۱۱)
علف هرز هم قد می‌کشد، یعنی می‌شود بلند شد بدون آن که مفید بود.
windy
برای آن که وجود خود را ضروری احساس کنم، لازم بود کسی اعلام کند که به وجودم نیاز دارد.
شالی
به زندگی‌ام از خلال مرگم می‌نگریستم و فقط یک خاطره بسته می‌دیدم که نه چیزی از آن می‌توانست خارج شود و نه چیزی به آن وارد می‌شد
windy
فرض انتزاعی ضرورتم و احساس خام وجودم در کنار هم به جا می‌مانند بی‌آن که متعارض باشند و در هم آمیزند. تمام چیزی که در آن هنگام می‌خواهم گریز است، بازیافتن سرعت بی‌امانی است که مرا با خود خواهد برد. بیهوده است؛ جاذبه درهم می‌شکند. پاهایم خواب رفته، به خود می‌پیچم. درست به موقع ملکوت مأموریت جدیدی بر عهده‌ام می‌گذارد. به سرعت برمی‌خیزم، مثل تیر حرکت می‌کنم؛ در انتهای معبر برمی‌گردم: چیزی تکان نخورده، چیزی روی نداده، سرخوردگی خود را در لفاف کلمات نهان می‌کنم.
بهار
هیچ چیز بهتر از بچه درست کردن نیست؛ اما بچه داشتن، واقعا ظلم است!
کاربر نیوشک
مردن کافی نیست، باید به موقع مرد.
کاربر نیوشک
برای علاقه‌مان عیوبی می‌تراشیدیم تا شادی برطرف کردنشان را به خود عطا کنیم
کاربر نیوشک
از نظر من، آنان نمرده بودند، منظورم این است که کاملاً نمرده بودند، به کتاب استحاله یافته بودند.
کاربر نیوشک
آیا این خواندن بود؟ نه، مردن از فرط وجد بود.
کاربر نیوشک
در خدای متداولی که ایمان به او را به من تعلیم دادند، خدایی را که روحم چشم براهش بود، بازنشناختم، به خالق نیاز داشتم، کارفرمایی بزرگ به من دادند
کاربر نیوشک
برای آن که وجود خود را ضروری احساس کنم، لازم بود کسی اعلام کند که به وجودم نیاز دارد.
کاربر نیوشک

حجم

۲۱۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۲۱۸٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان