بریدههایی از کتاب فارنهایت ۴۵۱
۳٫۶
(۹۳)
دانشِ اندک خطرناک است. عمیق بنوش یا از چشمهی مقدس الهام مزه نکن. جرعههای سطحی مغز را نشئه میکند و زیادخوردنش هوشیاریمان را بازمیگرداند.
Travis
«همانطور که چاقو به سنگ چاقوتیزکنی نیاز دارد، اندیشه هم به کتاب نیاز دارد تا همیشه تازگیاش را حفظ کند.»
Tamim Nazari
کتابا ما رو یاد حماقتامون میندازن.
❤ محمد حسین ❤
شاید کتابا بتونن تا حدودی ما رو از غارمون بیرون بکشن، ممکنه جلوی اشتباهای احمقانهمون رو بگیرن!
❤ محمد حسین ❤
علاقه نداشت بدونه کارها چهجوری انجام میشه، اما دوست داشت بدونه چرا کار باید انجام بشه. خیلی شرمآوره! دلیل خیلی از چیزا رو میپرسی، تهش هم ناراحت میشی و غصه میخوری. همون بهتر که طفلک مُرد.»
mmz_133
ـ قسمت لذتبخش مردن همینه: وقتی چیزی برای ازدستدادن نداری، هر خطری رو به جون میخری.
Andrey
وقتی مُرد، یهدفعه فهمیدم بهخاطر خودش گریه نکردهم، بلکه بهخاطر کارایی که انجام داده بود گریه کردم. گریه کردم چون ممکن نبود اون دوباره بتونه اون کارا رو انجام بده.
❤ محمد حسین ❤
”اعتبار حقیقت با اعتراض زیاد از دست میره!“
نون صات
کتابا ما رو یاد حماقتامون میندازن. به بادیگاردای سزار میمونن که صدای رژهشون از دور شنیده میشه. به سزار میگن: سزار به یاد داشته باش که تو فانی هستی! بیشترمون نمیتونیم بریم دنیا رو ببینیم، با همه صحبت کنیم، همهی شهرای جهان رو بشناسیم. زمان، پول و دوستای زیادی نداریم. مونتاگ! چیزایی که تو دنبالشونی، نودونه درصدش توی کتاباس. دنبال ضمانت نگرد و سعی نکن از دست چیزی، آدمی، ابزاری یا کتابخونهای نجات پیدا کنی. بهاندازهی امکانات و تواناییات دیگران رو نجات بده. اگر هم غرق شدی، حداقلش با علم به این میمیری که داشتی به ساحل میرسیدی.
دریا نورد
دوست دارم اینجوری سرم رو بندازم عقب و بذارم بارون بره تو دهنم... خوشمزهس.
❤ محمد حسین ❤
نقلقولی از جرج مارتین به یادم آمد. میگوید: «همانطور که چاقو به سنگ چاقوتیزکنی نیاز دارد، اندیشه هم به کتاب نیاز دارد تا همیشه تازگیاش را حفظ کند.»
maryrad
دوباره به دیوار چشم دوخت: «چقدر چهرهی دختره شبیه آیینه بود! عجیبه. چند نفر دیگه رو میشناسی که بتونی خودت رو توی صورتشون ببینی؟»
maryam_z
نمیشه گفت دقیقاً چه لحظهای دوستی شکل میگیره. همینجوری که ظرف، قطرهقطره، پر میشه و بالأخره با یه قطره لبریز میشه، دوستی هم در نهایت تو یهلحظه به اوج خودش میرسه.
Travis
شاید کتابا بتونن تا حدودی ما رو از غارمون بیرون بکشن، ممکنه جلوی اشتباهای احمقانهمون رو بگیرن!
Travis
تو نمیتونی مردم رو مجبور به شنیدن بکنی. باید وقتش بشه.
❤ محمد حسین ❤
ما که وقت آزاد زیاد داریم.
ـ وقت آزاد! درسته، اما وقت برای فکرکردن چی؟ وقت آزاد برای تفکر داریم؟
❤ محمد حسین ❤
پس از خواندن این کتاب، نقلقولی از جرج مارتین به یادم آمد. میگوید: «همانطور که چاقو به سنگ چاقوتیزکنی نیاز دارد، اندیشه هم به کتاب نیاز دارد تا همیشه تازگیاش را حفظ کند.»
mina
وقتی بچه بودم پدربزرگم فوت کرد. مجسمهساز بود، آدم خیلی مهربونی که دلش دریایی از عشق برای دنیا بود. به محلههای ضعیف شهر هم کمک میکرد. برامون اسباببازی میساخت و کلی کارای دیگه تو زندگیش انجام داد. وقتی مُرد، یهدفعه فهمیدم بهخاطر خودش گریه نکردهم، بلکه بهخاطر کارایی که انجام داده بود گریه کردم. گریه کردم چون ممکن نبود اون دوباره بتونه اون کارا رو انجام بده. دیگه چوب نمیتراشید، دیگه تو حیاطخلوت برامون کبوتر و قُمری پرورش نمیداد، دیگه ویولون نمیزد و برامون جوک تعریف نمیکرد، دیگه خبری از این چیزا نبود. بخشی از ما بود، و وقتی فوت کرد همه کارا متوقف شد، و دیگه هم هرگز کسی نتونست مثل اون انجامشون بده. نظیر نداشت. مرد مهمی بود. با مرگش کنار نیومدم. بعضی وقتا فکر میکنم چه مجسمههای فوقالعادهای میتونست خلق بشه، ولی مرگش نذاشت. دنیا چه جوکای باحالی رو از دست داد. کبوترای خانگی از چه دستایی بینصیب موندن. به جهان شکل داد. به این جهان خدمت کرد. شبی که رفت، دنیا فقیرتر شد
نون صات
چیزایی که تو دنبالشونی، نودونه درصدش توی کتاباس.
❤ محمد حسین ❤
آدمها معمولاً امیدوارانه در جستوجوی کسی شبیه به خود هستند
Tamim Nazari
حجم
۱۴۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱۴۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۱۶,۵۰۰۷۰%
تومان