بریدههایی از کتاب سایکوسیس ۴:۴۸
۳٫۸
(۷۸)
غمگینم
احساس میکنم آینده بیامیده و نمیشه چیزیرو بهتر کرد
خستهام و ناراضی از همهچیز
بهعنوان یک انسانْ شکستخوردهای تمامعیارم
گناهکارم، دارم تقاص پس میدم
دوست دارم خودم رو بکُشم
پیش از این میتونستم گریه کنم، اما الآن کارم دیگه از اشک گذشته
علاقهام رو به آدمهای دیگه از دست دادهام
نمیتونم تصمیم بگیرم
نمیتونم بخورم
نمیتونم بخوابم
نمیتونم فکر کنم
hasti
من میتوانم فضایم را پُر کنم
زمانم را پُر کنم
اما هیچچیز حفرهٔ خالیِ قلبم را پُر نخواهد کرد
hooman
هیچچیزی نمیتونه ایمان منو بهم برگردونه.
این اون دنیایی نیست که من آرزوی زندگیکردنش رو داشته باشم.
zarashiri
یک خودآگاهِ راکد و مُرده
mErtUs
هیچچیزی ابدی نیست
(مگر خودِ هیچ)
saye.mfd
لاشهای بیگانه و محرومشده از همهچیز بهدستِ روحِ سرکشِ اخلاقِ اکثریت
من دیر زمانیست که مُردهام
به ریشههایم بازگشتهام
و نومیدانه بر کرانهها آواز سر میدهم.
کاربر ۸۹۰۹۲۱
من فکر میکنم افسردگی یک وضعیت سالم است، زیرا در کل نشاندهندهٔ درکی کاملاً واقعبینانه است از آنچه در حال وقوع است
mahdi ph
این اون دنیایی نیست که من آرزوی زندگیکردنش رو داشته باشم.
الف.ژ
پیدا کن مرا
رها کن مرا
از این
تردیدِ فرساینده
نومیدیِ پوچ
هراسیدن از سکون
mErtUs
غمگینم
احساس میکنم آینده بیامیده و نمیشه چیزیرو بهتر کرد
خستهام و ناراضی از همهچیز
بهعنوان یک انسانْ شکستخوردهای تمامعیارم
گناهکارم، دارم تقاص پس میدم
دوست دارم خودم رو بکُشم
پیش از این میتونستم گریه کنم، اما الآن کارم دیگه از اشک گذشته
علاقهام رو به آدمهای دیگه از دست دادهام
نمیتونم تصمیم بگیرم
نمیتونم بخورم
نمیتونم بخوابم
نمیتونم فکر کنم
Mina
من میتوانم فضایم را پُر کنم
زمانم را پُر کنم
اما هیچچیز حفرهٔ خالیِ قلبم را پُر نخواهد کرد
نیازی حیاتی برای مُردنم
برای فروشکستنم.
ml
رأسِ ۴:۴۸
وقتی افسردگی میآد سراغم
mErtUs
افرادی که به دست جامعه سرکوب میشوند، خُرد میشوند و هویت خویش را از دست میدهند.
Nilch
غمگینم
احساس میکنم آینده بیامیده و نمیشه چیزیرو بهتر کرد
خستهام و ناراضی از همهچیز
بهعنوان یک انسانْ شکستخوردهای تمامعیارم
گناهکارم، دارم تقاص پس میدم
دوست دارم خودم رو بکُشم
پیش از این میتونستم گریه کنم، اما الآن کارم دیگه از اشک گذشته
علاقهام رو به آدمهای دیگه از دست دادهام
نمیتونم تصمیم بگیرم
نمیتونم بخورم
نمیتونم بخوابم
نمیتونم فکر کنم
Andrey
غمگینم
احساس میکنم آینده بیامیده و نمیشه چیزیرو بهتر کرد
خستهام و ناراضی از همهچیز
بهعنوان یک انسانْ شکستخوردهای تمامعیارم
گناهکارم، دارم تقاص پس میدم
دوست دارم خودم رو بکُشم
پیش از این میتونستم گریه کنم، اما الآن کارم دیگه از اشک گذشته
علاقهام رو به آدمهای دیگه از دست دادهام
نمیتونم تصمیم بگیرم
نمیتونم بخورم
نمیتونم بخوابم
نمیتونم فکر کنم
maedeh
نه، این زندگیای نیست که من پشیمانِ نداشتنش باشم.
nazi_sfy
وویتسک، پوست و سایکوسیس ۴:۴۸نشاندهندهٔ شخصیتهایی فرورفته در افسردگی هستند. این شخصیتها احساس میکنند در یک سیستم گرفتار شدهاند و تنها راه نجاتشان مرگ است؛ در نهایت، آنها خودکشی را انتخاب میکنند؛ و در پایان، بهجای اینکه خشونت را در قبال دیگران بهکار بندند، آن را علیه خود استفاده میکنند.
کین بیتفاوتیِ عمومی در برابر خشونت را تقبیح میکند، اما در کنار این موضوع، مسئولیتناپذیریِ ما را نیز در مواجهه با خشونت نقد میکند. همچون شخصیت تینکر در نمایشنامهٔ پاکشده، بسیاری از مردم میکوشند با تکرار جملهٔ «من مسئول نیستم» از خود دفاع کنند، اما ما در برابر تداوم خشونت مسئولایم.
hooman
من هیچوقت توی زندگیم مشکلی با این نداشتم که چیزی رو به کسی بدم که دلش میخواد داشته باشه، اما هیچکس هیچوقت برای من همچین کاری نکرده. هیچکس منو لمس نکرده، به من نزدیک نشده. اما حالا تو چنان وحشتناک یکجایی از اعماقِ منو لمس کردی که نمیتونم باور کنم و نمیتونم دقیقاً همین کارو برات انجام بدم. چون اصلاً نمیتونم پیدات کنم.
شقايق بانو
من امسال از خودم بهقصدِ مرگ استعفا میدم
رضوان
او زبان خود را قطع کرده است تا مانع از بیان عشقش به راد شود. بااینحال، با نوشتن به او عشقش را ابراز میکند. او سپس دست خود را قطع میکند تا از نوشتن جلوگیری کند، اما رقصیدنش تبدیل به رقصی عاشقانه میشود.
fuzzy
آدم نمیتونه اونایی که از خودشون خوششون نمیآد رو دوست داشته باشه.
علی دائمی
نمیخوام این سوءتفاهم پیش بیاد که دارم برای کمک زار میزنم.
Nilch
من همیشه عاشقت بودهم
حتی وقتی متنفر بودهم ازت
hooman
آخرین نمایشنامهاش پس از مرگ او و پس از یک تصمیم دستهجمعی سخت که خانواده، دوستان و همکارانش گرفتند، بر صحنه اجرا شد. در میان یادداشتهایی که کین برای آنها بهجا گذاشته بود، یادداشتی برای کارگزارش دربارهٔ آخرین نمایشنامهاش وجود دارد که در آن خطاب به او مینویسد: «هر کاری که میخواهید با آن انجام دهید، فقط یادتان نرود که نوشتنِ آن مرا بهکشتن داد!»
adelnia60
تنها چیزِ موندگار نابودیه
ما همهمون ناپدید میشیم
دارم دستوپا میزنم برای بهجاگذاشتنِ نشونهای موندگارتر از خودم
🆀🅴🆄
نه، این زندگیای نیست که من پشیمانِ نداشتنش باشم.
شقايق بانو
نه. من افسردهام. افسردگی هم یه جور خَشمه. یه نفر جلوته و تو مدام سرزنشش میکنی، این همون کاریه که تو میکنی.
و تو چه کسی رو سرزنش میکنی؟
خودم رو.
nastaran
این اون دنیایی نیست که من آرزوی زندگیکردنش رو داشته باشم.
***
نقشهای چیدی؟
اینکه یه مشت دارو بخورم و اُوِردوز (۸) کنم، بعدش شاهرگم رو بزنم و بعدشم خودمو دار بزنم.
همهٔ اینا باهم؟
Eli N
(سکوت)
بهنظرت اگه تنها بمونی به خودت صدمه میزنی؟
میترسم که بزنم.
همین میتونه ازت محافظت کنه.
آره. همین ترسه که منو از ریل قطار دور نگه داشته. فقط خداکنه این مرگ بالأخره یه پایانِ درستوحسابی باشه. خیال میکنم هشتاد سالمه. از زندگی خستهام و ذهنم میخواد که بمیرم.
همهٔ اینایی که میگی یه جور استعاره است، نه واقعیت.
یه جور تشبیهه.
اونم واقعیت نیست.
fateme
فقط بعضی آدمهان که حقیقتِ سادهٔ رنج و درد رو میفهمن
aida
حجم
۱۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۱۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان