بریدههایی از کتاب بازار خوبان
۳٫۹
(۱۸)
آدم بیکار زیاد فکر میکند، در زندان بیشتر.
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
«گاوی که به کهنهخوری عادت کنه پی شخم نمیره
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
میگفتم بچگی هر استعدادی داشتم زود میباختم، میگفت استعداد دو روز است، مثل ماهی از دست آدم میسُرد، با تمرین زیاد باید نگهاش داشت.
Mitir
ایراد از نگاه اول من است که بیشتر به بیرون آدمها کار دارد تا توشان
Mitir
میخواستم تا این سفیدی تمام صورتش را نگرفته پشتوپسلهی زندگیاش را بشنوم
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
خواب قیلولهی ظهر را
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
اون از شیکمِ ننه بیستوپنج درصد موج رو داشت.
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
کلید مهتابی را پیدا کردم. دو سه چشمک زد و بین روشن شدن و نشدن مردد ماند و انگار صرافتِ کسی باشد که همانوقت جایی دور بود و یادم افتاده باشد
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
احترام مسجد به متولی اس
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
حتمنی چشمی چشمی را گرفته بود که الان حال و روز من این است
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
بوی گند از لای پیلیهای فرخوردهی زیر بغل و روی شکم زد بالا.
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
اصفهانی هم کویر دارد و هم رودخانه، اما چون نه کویرش کویر ناب است، نه رودخانهاش مثل شمالیها پُر آب، پس میداند ثروتمند نیست فقیر هم نیست، این احتیاط و حسابگری از اینجا میآید.
n.jahangard
میگفتم بچگی هر استعدادی داشتم زود میباختم، میگفت استعداد دو روز است، مثل ماهی از دست آدم میسُرد، با تمرین زیاد باید نگهاش داشت.
n.jahangard
همیشه پا بود، با او میشد تمام کارهای نکرده را تمام کرد.
Mitir
یک اجابت مزاج خوب به درمان تمام دردهای دنیا میارزد
Mitir
همیشه بخشی كه پنهان است مثل رنگ زیر سرآستین یا حتا چهارخانهی آستر توی كت، بیشتر به چشم میآید تا چیزی كه انگار زیر برق آفتاب وق میزند.
Mitir
همیشه هولزده است و توهم عقب افتادن از قافلهای نامعلوم دارد، قافلهای که دارد حقش را میخورد و اگر دیر بجنبد قسمت روزگار از کفَش میرود. هیچوقت جایی نایستاد تا یکبار خود قسمت سراغش بیاید.
Mitir
تازه داشتم آدم میشدم، میفهمیدم آشفتهبازاری هم هست که عوض دزدی و گرگی، پیادهروی، کبابحسینی، کاپوچینو داشته باشد. دنیا با یاسمن جای بهتری بود.
نشستهبودیم کافهای در جلفا، گلسینهی نمدیاش که یک برگ پاییزی کجطوری بود به بالاپوش کتان ارتشیاش میآمد. جز این اضافاتی که همیشه به شال و مانتو و کولهاش آویزان میکرد چیز اضافهتری در وجود داشت که به حرفام میآورد.
mojtaba.bp
یاغیگریهای جوانیاش را در یکآن مرور میکرد. سالها قبلِ اینکه برود، شرِ همین میدان نقلی بوده، عوامل و ایادی داشته و حکومت میکرده؛ وسط میدان شراب را با غرابه سر میکشیده، با عربدهکشی ساموراییهای نظامآباد را سر جایشان مینشانده، شبها هم جورکن خمر و قَمر و اسباب مناهی رفقا میشده.
mojtaba.bp
دنیادیده نبود، دنیاخورده بود.
کاربر ۱۰۴۰۳۷۴
حجم
۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۸۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
قیمت:
۳۳,۰۰۰
۲۳,۱۰۰۳۰%
تومان