بریدههایی از کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
نویسنده:اوریانا فالاچی
مترجم:ستارهسادات آقامیری
انتشارات:انتشارات سفیر قلم
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۴از ۱۸ رأی
۳٫۴
(۱۸)
حتی زمانیکه احساس بدبختی میکنم، باز هم فکر میکنم که از بهدنیا آمدنم پشیمان نیستم؛ زیرا، هیچچیز بدتر از عدم نیست. باز هم میگویم: من از درد نمیهراسم.
ما با درد زاده میشویم، درد با ما رشد میکند و ما مانندِ دستها و پاهایمان، که به داشتنِ آنها عادت داریم، با درد هم خو میگیریم. حقیقت این است که من از مرگ نمیهراسم چون مفهوم مرگ این است که حداقل بهدنیا آمدهای و از نیستی نجات یافتهای.
Ali Heidari
آن روزی که حوا سیب را از درخت چید، چیزی به اسم گناه متولد نشد، بلکه فضیلتی پرشکوه به اسم نافرمانی زاده شد.
.ً..
فردای موعود تنها یک ترسِ جدید بود
.ً..
با وجود این حتی زمانیکه احساس بدبختی میکنم، باز هم فکر میکنم که از بهدنیا آمدنم پشیمان نیستم؛ زیرا، هیچچیز بدتر از عدم نیست.
.ً..
زندگی نیازی به من یا تو ندارد. تو مُردهای. ممکن است من هم در حال مرگ باشم. اما مسئله این نیست. برای اینکه زندگی هرگز نمیمیرد.
.ً..
ما همیشه باید فریبِ وعدهها را بخوریم؛ وعدههایی که با انبوهی از ناامیدی و آرامشی تأسفبار همراهاند و ما را وادار به سکوت میکنند.
.ً..
بزدلی جانوری است که همیشه در کمین انسانهاست. هرروز به بهانههایی به نام مصلحت و احتیاط و گاهی عقل و کمال به آنها حملهور میشود، اما تعداد اندکی قادرند خودشان را از تیزی چنگالهایش در امان نگاه دارند. انسان وقتی در معرض خطر قرار میگیرد، ترسو و بزدل میشود و وقتی خطر رفع شد، دوباره به انسانیت باز میگردد. پس نباید تحت هیچ شرایطی از خطر فرار کنی، حتی زمانیکه ترس از خطر سرتاپای وجودت را فرامیگیرد.
نگار
بدان که اگر قلب و مغز داشته باشی، هرگز به تو تحمیل نخواهند کرد که باید فلان رفتار یا بهمان افکار را بهحکم مرد یا زن بودنت داشته باشی. من از تو تنها دو چیز میخواهم: اول آنکه از معجزهای به نام متولد شدن حداکثر بهره را ببری و دیگر اینکه هرگز بزدل نباشی
Zeinab
این یکی دیگر از واقعیتهایی است که اگر به دنیا میآمدی به آن پی میبردی: برای به دست آوردن ثروت و عشق و آزادی خود را از همه چیز محروم میکنی و یا همه چیز را فدای حقت میکنی و زمانیکه آن را بدست میآوری، دیگر لذتی برایت ندارد. میبینی هیچ لذتی از آن نبردی. پس آن را تلف میکنی و نادیده میگیری، اغلب به این موضوع فکر میکنی که چطور میتوانی به گذشته بازگردی، جنگ را آغاز کنی و شکنجه بکشی. برای رسیدن به رویاهایت احساس را کنار بگذار. خوشبخت کسی است که بتواند بگوید: «من میخواهم پیش بروم، من نمیخواهم به مقصد برسم.»
بدبخت کسی است که بر این موضوع پافشاری میکند: «من میخواهم اینجا باشم.» رسیدن همان مرگ است. طی این مسیر، فقط میتوانی توقفی کوتاه داشته باشی.
Zeinab
یکباردر یک کتاب خواندم زمانیکه رنج و اندوه پایان یافت، با پریشانی از خود میپرسیم: چطور توانستیم از چنین جهنمی جانِ سالم به در ببریم؟ دقیقاً چنین چیزی بود و زندگی واقعاً چیز فوقالعادهای است. زخمهای ما با سرعتِ غیرقابلِ باوری بهبود مییابد. اگر جای زخمها را تحمل نکنیم، نمیتوانیم خونی را که از آن چکه کرده است، بهیاد بیاوریم.
و یک دفعه میبینیم که این جای زخمها ناپدید شده است. آنها کمرنگ شده و در نهایت خوب میشوند.
Zeinab
حقیقت این است که من از مرگ نمیهراسم چون مفهوم مرگ این است که حداقل بهدنیا آمدهای و از نیستی نجات یافتهای. نیستی، نبودن و هرگز وجود نداشتن، چیزهایی است که من واقعاً از آنها هراسانم، حتی اگر هم تصادفاً یا در اثر اشتباه یا بیاحتیاطیِ دیگران، بهدنیا آمده باشم
Zeinab
مبارزه کردن بهتر از پیروز شدن است. همانگونه که تلاش برای رسیدن به مقصد لذتبخشتر از به مقصد رسیدن است. زمانیکه پیروز میشوی یا به مقصد میرسی، تنها چیزی که نصیبت میشود احساسِ خلائی عجیب است. پس برای غلبه بر این احساس مجبور هستی دوباره راه بیُفتی و اهداف تازهای در نظر بگیری.
Zeinab
حجم
۱۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۱۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
قیمت:
۲۱,۰۰۰
تومان