چه کسی ما را مینویسد
چه کسی میخواند
چه کسی پاک میکند.
سحری
اتفاقی هستی
که نمیافتی
مگر به دست من و
شعرهای من.
لاوین
اتفاقی هستی
که نمیافتی
مگر به دست من و
شعرهای من
farnaz Pursmaily
ساعت چند بود خدای من آیا ساعت چند بود
که مارماهی من به دانش زندگی مبتلا شد
لاوین
ما چون شهاب رهاشدهای در تاریکی به دنیا میآییم
و راه افتادن خود را روشن میکنیم.
pejman
ساعت چند بود خدای من آیا ساعت چند بود
که نمیدانستیم
عمر
نه تیکتاک عقربهها
تاکتاک سرخ خاطرههایی است
که به صورت من روشنی میبخشد.
pejman
نمیدانم چه اصراری بود
که به دنیا بیاییم
بعد بگذارد برود
طوری که صدایش را حتا نشنویم.
لاوین
تاریکی ابرت را دوست دارم
که در ستایش روشنی میباری
رودخانههایت
که به سنگریزه و خارهایم سلام میکنند.
دریایت را دوست دارم
که فقط برای غرق کردن من آفریدی.
AλI
عشق
از خود گریختن و در خود ریختن
و شکل اول آشنایی
با شکلهای دیگر زندگی بود
آرزو ایرانمهر
ما بچهها که نمیدانستیم
خون پیراهن سربازان واقعی است
و گلولهی مشقی ربطی به درس شبانهی ما ندارد.
AλI
صدای مادر را (بیآنکه لب از لب بگشاید)
(او همیشه بیسخن از رنجها حرف میزد)
pejman
عشق
از خود گریختن و در خود ریختن
و شکل اول آشنایی
با شکلهای دیگر زندگی بود
pejman
چه کسی ما را مینویسد
چه کسی میخواند
چه کسی پاک میکند.
آرزو ایرانمهر
ما چون شهاب رهاشدهای در تاریکی به دنیا میآییم
و راه افتادن خود را روشن میکنیم.
آرزو ایرانمهر