بریدههایی از کتاب از روی دست رمان نویس؛ مصاحبه با چند نویسنده
۳٫۹
(۱۲)
فاکنر: اگر نویسندگان ما به فن و تکنیک نویسندگی علاقه دارند، بگذار همچنان به جراحی و چیدن این بنا ادامه دهند. چراکه در کار نویسندگی هیچ شیوۀ مکانیکی و لایتغیری وجود ندارد. در اینجا راه میانبری نیست. اگر نویسندگان جوان ما در کارشان از قاعده و نظریۀ خاصی پیروی کنند، حماقت کردهاند. باید از اشتباهات درس گرفت. مردم فقط از طریق خطاهایشان چیز یاد میگیرند. هنرمند خوب هیچ کس را شایسته نمیداند تا از او اندرز بگیرد. او بینهایت مغرور است. مهم نیست که تا چه حد پیشکسوتها را تحسین میکند، مهم این است که همواره، درصدد است تا از آنها جلو بیفتد و مغلوبشان کند.
Omid r kh
فاکنر: نود و نه درصد ذوق و استعداد، نود و نه درصد انضباط و نود و نه درصد کار و کوشش. رماننویس هیچ وقت نباید از کارش راضی باشد. زیرا اگر آدم فقط در حد توانش خوب باشد که هنری نکرده است. باید همیشه رؤیا و هدفت بالاتر و والاتر از آنچه در توان داری، باشد. جوش نزن تا فقط از نویسندگان معاصر یا گذشتهات بهتر باشی، سعی کن از خودت بهتر باشی. هنرمند موجودی است که ارواح او را هدایت میکنند. البته او نمیداند که چرا آنها او را انتخاب کردهاند و معمولاً هم آن قدر سرگرم کارش است که نمیپرسد چرا؟… هنرمند رؤیایی در سر دارد و این رؤیا او را عذاب میدهد و تا وقتی که نتوانسته به نحوی از شر آن خلاص بشود، لحظهای آرامش ندارد. در این هنگام هنرمند همه چیزش را یعنی غرور، آبرو، امنیت، محترم بودن، شادی، همه چیز را از یاد میبرد؛ تا اینکه اثرش را بنویسد.
Omid r kh
نویسندگی شغل نیست کسب ناکامی و بدبختی است. و گمان هم نمیکنم که اصلاً هنرمند بتواند شاد و کامروا باشد
sam b
یا به راحتی میتوانید از یک کار که دست گرفتهاید به کار دیگر هنری بپردازید، یا باید اول همان یک کار را که شروع کردهاید به سرانجامی برسانید و بعد به کار دیگری مشغول شوید؟
همینگوی: همین که من یک کار جدی و هنری خودم را ول کردهام تا به سؤالات شما پاسخ بدهم، ثابت میکند که من آن قدر احمق هستم که تقاصش را به شدیدترین وجه پس بدهم. پس میدهم، نگران نباشید.
sam b
- به نظر شما کسانی که میخواهند نویسنده بشوند، از چه راهی میتوانند به بهترین وجه ذهنشان را پرورش بدهند؟
همینگوی: میتوانند بروند خودشان را دار بزنند! چون خواهند دید که خوب نوشتن تقریباً از جمله محالات است.
sam b
بعضی از مردم میگویند که با وجود اینکه گاهی دو یا حتی سه بار نوشتههای شما را خواندهاند، چیزی نفهمیدهاند. برای آنها چه توصیهای دارید؟
فاکنر: چهار بار بخوانند.
sam b
کابوس زیاد دیدم و از کابوسهایی هم که افراد دیگر دیدهاند باخبرم. ولی شما به هیچ وجه مجبور نیستید هر آنچه را که میدانید در نوشتهتان بیاورید. اگر شما چیزهایی را بدانید و بعد آگاهانه از نوشتۀ خودتان حذف کنید، آنها به نحوی ضمیمه و همراه نوشته شما خواهند بود.
hadiizadi
نویسندگی شغل نیست کسب ناکامی و بدبختی است. و گمان هم نمیکنم که اصلاً هنرمند بتواند شاد و کامروا باشد.
sam b
حرف دیگری برای نویسندههای تازهکار ندارید؟
سیمنون: همه، نویسندگی را نوعی شغل میدانند؛ ولی من فکر نمیکنم این طور باشد. کسی که احتیاج ندارد نویسنده بشود، یعنی کسی که احساس میکند کار دیگری هم از دستش برمیآید، باید به کار دیگری روی بیاورد. نویسندگی شغل نیست کسب ناکامی و بدبختی است. و گمان هم نمیکنم که اصلاً هنرمند بتواند شاد و کامروا باشد.
sam b
ببینم، این حرفها کسلتان نمیکند؟ خود من که از تکرار سخنچینیها و غیبتهای ادبی آن موقع و در واقع شستن لباس چرکهای بیست و پنج سال پیش متنفرم
sam b
نویسنده به سه چیز احتیاج دارد: تجربه، مشاهده و تخیل. دو تای از اینها، و گاهی یکی از اینها میتواند کسری بقیه را جبران کند. داستانهایی که من مینویسم همیشه با یک اندیشه، خاطره یا تصویر ذهنی شروع میشود. در واقع قصه نوشتن هم چیزی جز خوب پروراندن و درست استفاده کردن از همینها نیست.
sam b
جوش نزن تا فقط از نویسندگان معاصر یا گذشتهات بهتر باشی، سعی کن از خودت بهتر باشی.
sam b
- آیا اساساً فرمول و قاعدهای وجود دارد تا به کار بست و رماننویس خوبی شد؟
فاکنر: نود و نه درصد ذوق و استعداد، نود و نه درصد انضباط و نود و نه درصد کار و کوشش.
sam b
شهرت مؤنث است. مثل زن میماند. اگر مقابلش تعظیم کنی، زیر پا لگدت میکند. بنابراین بهترین راه برخورد با آن این است که پشت دستت را نشانش بدهی؛ آن وقت احتمالاً کلفتیات را میکند و خاکسار آستانت میشود.
به یاد خسرو
هنرمند رؤیایی در سر دارد و این رؤیا او را عذاب میدهد و تا وقتی که نتوانسته به نحوی از شر آن خلاص بشود، لحظهای آرامش ندارد. در این هنگام هنرمند همه چیزش را یعنی غرور، آبرو، امنیت، محترم بودن، شادی، همه چیز را از یاد میبرد؛ تا اینکه اثرش را بنویسد.
Mehrdad Pourkhazaeyan
نویسندگی شغل نیست کسب ناکامی و بدبختی است. و گمان هم نمیکنم که اصلاً هنرمند بتواند شاد و کامروا باشد.
sam b
گذشته موجود نیست، هر چه هست حال است. اگر گذشته وجود داشت، غم و اندوهی نبود.
sam b
شما نمیتوانید هر روز هشت ساعت بخورید، یا هر روز هشت ساعت بنوشید، یا هر روز هشت ساعت، از زندگی لذت ببرید... تنها کاری که میتوانید بکنید این است که هر روز هشت ساعت کار کنید... و به همین دلیل است که بشر، هم خودش و هم دیگران را به این بدبختی و فلاکت انداخته.
sam b
شما نمیتوانید هر روز هشت ساعت بخورید، یا هر روز هشت ساعت بنوشید، یا هر روز هشت ساعت، از زندگی لذت ببرید... تنها کاری که میتوانید بکنید این است که هر روز هشت ساعت کار کنید... و به همین دلیل است که بشر، هم خودش و هم دیگران را به این بدبختی و فلاکت انداخته.
sam b
بعضی از مردم میگویند که با وجود اینکه گاهی دو یا حتی سه بار نوشتههای شما را خواندهاند، چیزی نفهمیدهاند. برای آنها چه توصیهای دارید؟
فاکنر: چهار بار بخوانند.
sam b
حجم
۱۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
حجم
۱۴۱٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۷۶ صفحه
قیمت:
۵۲,۰۰۰
۲۶,۰۰۰۵۰%
تومان