بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جین ایر | طاقچه
۴٫۳
(۲۱۱)
قلب و روح و توان خودت را به جایی که خریدار ندارد، و حتی تحقیر هم می‌شود، عرضه نکن.
Z...
تنها یک فکر هنوز در من زنده بود یاد خدا.
Mah Naz
خیلی بهترست آدم درد خیلی سختی، را که هیچکس جز خودش آن را حس نمی‌کند، با شکیبایی تحمل کند تا این‌که مرتکب عمل شتابزده‌ای بشود که پیامدهای بد آن دامنگیر بستگان آدم بشود
hodsan
پس از لحظه‌ای تأمل، بالاخره سؤال کردم: «با ثورنفیلد هال که البته آشنا هستید؟» «بله، بانوی من؛ زمانی آنجا زندگی می‌کردم.» «راستی؟» در دل گفتم: «نه در زمانی که من آنجا بودم؛ تو را اصلاً ندیده‌ام.»
آنه
جین، ای کاش می‌شد کمی وضع ظاهر خودم را بهتر کنم تا مرا بپسندد! حالا چون تو آدم خوبی هستی به من بگو که آیا می‌توانی به من طلسم یا مهردارو یا چیز دیگری از این قبیل بدهی تا زیبا بشوم؟» «جادو در این مورد نمی‌تواند اثری داشته باشد، آقا.» بعد در دل خودم به دنبال این جمله افزودم: «تنها طلسم لازم، چشمان یک عاشق است؛ در چنان چشم‌هایی شما به حد کافی زیبا هستید؛ یا بهتر بگویم، خشونت ظاهر شما قدرتش بیشتر از زیبایی است
𝑴𝒐𝒉𝒂𝒅𝒆𝒔𝒆✨
در این دنیای به این بزرگی چه کسی به تو توجه دارد؟ یا از کاری که می‌کنی صدمه خواهد دید؟» جواب من باز هم سرسختانه بود: «خودم به خودم توجه دارم. من هرچه بیشتر تنها، بی‌دوست و بی‌پناه باشم بیشتر شرافت خودم را حفظ می‌کنم.
فاطمه.ص
«هلن، تو چرا پیش دختری آمده‌ای که همه او را دروغگو می‌دانند؟» «همه، جین؟ فقط هشتاد نفر شنیده‌اند که به تو چنین نسبتی داده شده در حالی که دنیا شامل صدها میلیون نفرست.»
فاطمه.ص
خیلی از مردم عقیده دارند فقط باید به خدا توکل کرد و همه چیز را به او واگذاشت؛ امّا من می‌گویم توکل نباید باعث بشود که انسان از وسایل استفاده نکند و، در عین حال، اگر از روی بصیرت از وسایل استفاده بشود خداوند هم غالبا آن وسایل را برکت می‌دهد
sepid sh
قلب و روح و توان خودت را به جایی که خریدار ندارد، و حتی تحقیر هم می‌شود، عرضه نکن.
کاربر ۲۸۶۴۷۹۴
تصوّر می‌شود زنان عموما آرام‌اند در حالی که احساس زن با مرد فرقی نمی‌کند؛ زنان هم احتیاج دارند استعدادهای خود را به کار بیندازند، و به اندازه برادران خود برای کوشش‌هاشان میدان عمل داشته باشند. آنها هم درست مثل مردان از محدودیت‌های شدیدی که در برابر خود می‌بینند و پیامد آنها رکود مطلق است، رنج می‌برند؛ و این نشانه کوتاه‌فکری همنوعانِ برخوردار از امتیازات بیشتر آنهاست که می‌گویند زنان باید کارشان منحصر به پختن غذا و شیرینی خانگی، بافتن جوراب، نواختن پیانو و برودری‌دوزی روی کیسه باشد. این ناشی از کژ اندیشی این گونه مردان است که زنان را به علت راه‌جویی آنها برای انجام‌دادن کار بیشتر یا آموختن چیزهایی بیش از آنچه رسم و سنت برای نوع آنها لازم شمرده، محکوم کنند یا به آنها بخندند.
Azar
من و ادواردم خوشبخت هستیم، و یکی از علل خوشبختی ما این است که کسانی که دوستشان می‌داریم هم مثل ما خوشبخت‌اند.
شکوفه بهاری
بسی، همچنانکه کار خود را تمام می‌کرد، گفت: «دوشیزه جین، بس است، گریه نکن.» بله، به آتش هم می‌توانست بگوید: «نسوز!» امّا آتش مگر می‌تواند نسوزد، پس من چگونه می‌توانستم خود را از رنجِ کشنده‌ای که گرفتارش بودم نجات دهم؟»
Fatemeh Najafi
هیچ حماقتی بالاتر از این نیست که انسان تحت تأثیر رقابت‌های ابلهانه جامعه، افکار شهوانی، بی‌پروایی و بی‌بصیرتی جوانی با شتابزدگی تصمیمی بگیرد
Ava
اعتقاد دارم خداوند خوب است. بدون هیچ تزلزلی قسمت فناپذیر وجودم را تسلیم او خواهم کرد. خداوند یار من است. خداوند دوست من است؛ او را دوست دارم، و یقین دارم او هم مرا دوست دارد.»
یلدا
«به عقیده من تصور می‌کند که من جایگاه خودم و شما را فراموش کرده‌ام، آقا.» «جایگاه! جایگاه! جایگاه تو در قلب من است، و روی گردن کسانی است که به تو اهانت کنند، چه حالا، چه بعد، برو.»
~fatemeh♡
من پرنده نیستم، و هیچ دامی برای من پهن نشده. یک انسان آزادم که اراده مستقلی دارم
آبـــــان🍊
آزرده شده بود؛ چندبار آه کشید. در دل گفتم: «بسیار خوب، تو اگر دلت می‌خواهد رنجیده و خشمگین شو و بیقرار باش؛ اما من یقین دارم این بهترین روشی است که باید در برابر تو پیش بگیرم. تو را بیش از آنچه بتوان با کلمات بیان کرد دوست دارم اما خودم را اسیر احساسات مبتذل نخواهم کرد، و با این سوزنِ هشداردهنده پاسخ‌های آماده، ظریف و هوشمندانه تو را هم از رفتن به لبه پرتگاه نجات خواهم داد. علاوه بر اینها، به کمک نوک تیز این سوزن، فاصله میان تو و خودم را حفظ می‌کنم و این کاملاً به سود هر دوی ما خواهد بود.»
~fatemeh♡
احساسات بدون تعقل، در واقع، مثل یک داروی آبکی و بیمزه است؛ و، از آن سو، تعقل عاری از احساس هم مثل لقمه بدمزه و ناگواری است که نمی‌توان آن را بلعید.
sepid sh
«دوست کوچک من! ای کاش در یک جزیزه آرام فقط با تو بودم. آن وقت دیگر تمام رنج‌ها، خطرها و افکار بد از من دور می‌شدند.»
یلدا
زندگی، اما، هنوز با تمام نیازها، رنج‌ها و تعهدهایش در اختیارم بود. بایست بار به مقصد رسانده می‌شد، نیازها برآورده می‌شد، رنج تحمل می‌شد و تعهد به انجام می‌رسید.
Raya
عقایدِ از پیش پذیرفته شده و تصمیمات قبلی تمام آن چیزی هستند که در این زمان باید از آنها طرفداری کنم. پایم را محکم خواهم گذاشت و نخواهم لغزید.»
~fatemeh♡
جواب من باز هم سرسختانه بود: «خودم به خودم توجه دارم. من هرچه بیشتر تنها، بی‌دوست و بی‌پناه باشم بیشتر شرافت خودم را حفظ می‌کنم. از قانون خداوند که مورد تصدیق انسان است اطاعت خواهم کرد. به اصولی پایبند خواهم بود که وقتی عاقل بودم و نه دیوانه که الان هستم آنها را پذیرفتم. قوانین و اصول برای زمانی نیستند که وسوسه‌ای وجود ندارد؛ برای چنین لحظاتی وضع شده‌اند که جسم و روح در مقابل سختی آن قوانین و اصول سر به شورش برمی‌دارند؛ سخت دقیق‌اند، و غیرقابل نقض خواهند بود. اگر من برای راحت شخص خودم بتوانم آنها را نقض کنم چه ارزشی دارند؟ آنها ارزشمندند همیشه این اعتقاد را داشته‌ام و اگر حالا نتوانم چنین اعتقادی داشته باشم علتش این است که دیوانه‌ام، کاملاً دیوانه‌ام. حس می‌کنم بدنم به شدت داغ شده، و قلبم سریع‌تر از آن می‌تپد که بتوانم نبض خود را بشمارم. عقایدِ از پیش پذیرفته شده و تصمیمات قبلی تمام آن چیزی هستند که در این زمان باید از آنها طرفداری کنم. پایم را محکم خواهم گذاشت و نخواهم لغزید.»
saqqa
گر مردم همیشه با اشخاص بی‌رحم و ظالم مهربان باشند و از آنها اطاعت کنند آدم‌های شرور دست از کارهای خود برنمی‌دارند، به همان راهشان ادامه می‌دهند، هیچوقت ترسی حس نمی‌کنند و بنابراین هرگز عوض نمی‌شوند بلکه هر روز بدتر از روز پیش می‌شوند. وقتی کسانی بدون دلیل ما را می‌زنند باید ضربه‌هاشان را با ضربه‌های خیلی شدید جواب بدهیم. باید حتما این کار را بکنیم تلافی ما باید آنقدر شدید باشد که شخص ضربه‌زننده، هرگز دیگر به فکر چنین کاری نیفتد.»
کاربر ۴۷۱۲۶۱۷
فکر می‌کنم تمام روز را با هم حرف می‌زنیم، و مگر حرف‌زدن جز اندیشیدن رساتر و زنده‌تر چیز دیگری هم هست؟
sedighe
تو با کسانی خوب هستی که با تو خوب‌اند. این تمام آن چیزی است که من همیشه آرزو می‌کنم داشته باشم. اگر مردم همیشه با اشخاص بی‌رحم و ظالم مهربان باشند و از آنها اطاعت کنند آدم‌های شرور دست از کارهای خود برنمی‌دارند، به همان راهشان ادامه می‌دهند، هیچوقت ترسی حس نمی‌کنند و بنابراین هرگز عوض نمی‌شوند بلکه هر روز بدتر از روز پیش می‌شوند. وقتی کسانی بدون دلیل ما را می‌زنند باید ضربه‌هاشان را با ضربه‌های خیلی شدید جواب بدهیم. باید حتما این کار را بکنیم تلافی ما باید آنقدر شدید باشد که شخص ضربه‌زننده، هرگز دیگر به فکر چنین کاری نیفتد.
zahrafazeli
«ما تو را کسی می‌دانیم که خودت ثابت کنی آن هستی. به خوب بودنت ادامه بده تا مرا قانع کنی.»
راضیه
«آرام باش، جین! تو خیلی زیاد به محبت افراد انسان تکیه می‌کنی؛ خیلی از خود بی‌خود شده‌ای و تند می‌روی. دست مقتدری که کالبد تو را آفریده و به آن حیات بخشیده غیر از این «خود» ضعیف تو یا سایر موجودات ضعیف شبیه تو سرچشمه‌های دیگری از نیرو در اختیارت گذاشته. علاوه بر این، دنیای خاکی و علاوه بر نوع انسان دنیای نامرئی دیگر و قلمروی از ارواح وجود دارد. این دنیا در اطراف ماست چون در همه جا هست، و آن ارواح ما را می‌پایند چون مأمور حفاظت ما هستند. و اگر از درد و شرمساری بمیریم، اگر از هر طرف گرفتار ضربه سرزنش‌ها بشویم و نفرت ما را خرد و پایمال کند فرشته‌ها ناظر شکنجه‌شدن‌های ما هستند، می‌دانند که بی‌گناهیم (البته اگر بی‌گناه باشیم و من می‌دانم تو از اتهامات ضعیفی که آقای براکلهراست با آن لحن پرطمطراق تکرار می‌کرد و تازه آنها را هم به صورت دست دوم از خانم رید کسب کرده بود، کاملاً مبرا هستی چون خصلت پاک تو را از چشمان و ناصیه روشنت می‌خوانم)، و خداوند در نظر دارد به محض جداشدن روح ما از جسممان ما را به دریافت پاداش کامل مفتخر کند. پس حالا که زندگی اینقدر زودگذرست و مسلم است که مرگ دروازه ورود ما به سعادت یعنی جلال ابدی است در این صورت چرا تسلیم غم و ناامیدی بشویم؟
زینب دهقانی
در آن بعدازظهر ملال‌انگیز چه روح پریشانی داشتم! چطور تمام مغزم آشفته و تمام قلبم دستخوش هیجان شده بود! و با این وصف، کشاکش فکری من در چه ظلمتی، در چه جهل مرکبی، جریان داشت! نمی‌توانستم به این سؤال درونی که چند سال بود، بی‌وقفه و با وضوح، فکرم را مشغول داشته بود جواب بدهم: چرا تا حالا، در ظرفِ این مدت، این‌طور رنج می‌کشیدم؟
فاطمه.ص
«اگر از آنها بترسی، آنها از تو بدشان خواهد آمد.»
فاطمه.ص
«به عقیده من تصور می‌کند که من جایگاه خودم و شما را فراموش کرده‌ام، آقا.» «جایگاه! جایگاه! جایگاه تو در قلب من است، و روی گردن کسانی است که به تو اهانت کنند، چه حالا، چه بعد، برو.»
eli

حجم

۶۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

حجم

۶۵۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۶۲۴ صفحه

قیمت:
۷۹,۰۰۰
۵۵,۳۰۰
۳۰%
تومان