بریدههایی از کتاب عامهپسند
۳٫۶
(۲۸)
«جهنم چیزی است که خودت خلقش میکنی.»
re8za8
من از آنهاییکه فکرمیکنند خیلی میفهمند، حالم بهم میخوره.
پویا پانا
همیشه کسی پیدا میشود که روز آدم را خراب کند. البته، اگر قصد نداشته باشد کل زندگیت را خراب کند.
سپیده
تصمیم داشتم تا ظهر توی رختخواب بمانم. شاید نصفی از آدمها تا آن موقع مرده باشند و نصفِ دیگر را هم هر طور بود تحمل میکردم
Ali Khalili
همین که فکر میکنی همهچیز بیمعناست، خودش یک جور معنابخشی به همهچیز است.
رئوف
دنیا جای واقعاً وحشتناکی بود. گاهی، دلم برای تمام آدمهایی که مجبور بودند در آن زندگی کنند میسوخت.
پویا پانا
فقط میتوانم بگویم میلیاردها زن روی این زمین زندگی میکنند. بعضیهایشان خوباند، بعضیهایشان بیش از حد خوباند، ولی گاهبهگاه طبیعت تمامِ مهارتِ خود را بهکار میبندد تا زنی خاص خلق کند، زنی باورنکردنی.
re8za8
چشمهایم آبی و کفشهایم کهنه بودند و هیچکس هم در این دنیا نبود که من را دوست داشته باشد. ولی، کلی کار برای انجامدادن داشتم.
پویا پانا
چشمهایم آبی و کفشهایم کهنه بودند و هیچکس هم در این دنیا نبود که من را دوست داشته باشد. ولی، کلی کار برای انجامدادن داشتم.
رئوف
زندگی برای خطرکردن است.
re8za8
البته، آدمهای خوب زیادی بودند که در خیابان میخوابیدند. آنها آدمهای احمقی نبودند، فقط مناسب نظامِ این دنیا نبودند. در این دنیا اگر میتوانستی در رختخواب خودت بخوابی، شاهکار کرده بودی.
AHH
تاریخ را فاتحان مینویسند؛ کسانیکه دخترانِ زیبارو دوروبرشان را گرفتهاند...
رئوف
کی میخواهد صدودو سال عمر کند؟ جز یک احمق.
پویا پانا
ترجیح دادم با خودِ مزخرفم تنها باشم؛ چون، بهتر از بودن با آدمهای حقیری است که مدام سرِ هم کلاه میگذارند. پتو را تا گردنم بالا کشیده و چشمانم را بستم.
پویا پانا
مرگ برای همه حاضر است. آدمها، حیوانات، چرنده، پرنده، خزنده، حشرات، ماهیها و هیچکدام هم شانسی نداریم. از حالا همه چیز معلوم است. همه چیز به مرگ ختم میشد.
re8za8
بیشتر اوقات، بهترین بخش زندگی وقتهایی هست که دست به سیاه و سفید نزدهای و نشستهای و دربارهی زندگی فکر کردهای.
AHH
«زندگی هم آدم را فرسوده و رنجور میکند. شاید فردا روز بهتری برایم باشد.»
پویا پانا
این بازیِ بیهوده و وقت تلفکردن. تا ابد ادامه دارد.
پویا پانا
عجب موجودات نفرتانگیزی هستیم. همهی ما کارهای کثیف و حقیر انجام میدهیم. میخوریم، میخوابیم و در تعطیلات مهمانی برگزار میکنیم.
پویا پانا
تصمیم داشتم تا ظهر توی رختخواب بمانم. شاید نصفی از آدمها تا آن موقع مرده باشند و نصفِ دیگر را هم هر طور بود تحمل میکردم.
پویا پانا
آدمهای خوب زیادی بودند که در خیابان میخوابیدند. آنها آدمهای احمقی نبودند، فقط مناسب نظامِ این دنیا نبودند. در این دنیا اگر میتوانستی در رختخواب خودت بخوابی، شاهکار کرده بودی. من خوش شانس بودم.
پویا پانا
بیشتر اوقات، بهترین بخش زندگی وقتهایی هست که دست به سیاه و سفید نزدهای و نشستهای و دربارهی زندگی فکر کردهای.
منظورم این است که فکر میکنم همه چیز بیمعنی است.
پویا پانا
میلیاردها زن روی این زمین زندگی میکنند. بعضیهایشان خوباند، بعضیهایشان بیش از حد خوباند، ولی گاهبهگاه طبیعت تمامِ مهارتِ خود را بهکار میبندد تا زنی خاص خلق کند، زنی باورنکردنی. از آن زنهایی که وقتی میبینی، دهنت باز میماند. همهی حرکاتش مثل یک موج زیباست. مچ پاهایش، بازوهایش و همه چیزش زیبا بود. بینقصِ بینقص بهنظر میرسید. انگار او را بدون هیچ نقصی آفریدهاند. چشمانش پر از جذابیت بود. دهنی خوشحالت. لبهایی که انگار منتظرند تا با خندهای زیبا تو را به وجد بیاورند. جالب اینکه این زنها حتی میدانند چطور باید لباس بپوشند. موهایشان هم که وقتی نگاه میکنی خیلی زیبا بهنظر میرسند.
shima mousavi
تلفن زنگ زد و من جوابش را ندادم. صبحها حوصلهی جواب دادن به تلفن را ندارم.
shima mousavi
صبح از خواب بیدارشدن مساوی بود با روبهرو شدن با دیوارِ خالیِ کائنات.
shima mousavi
در هر صورت، دنیا جای واقعاً وحشتناکی بود. گاهی، دلم برای تمام آدمهایی که مجبور بودند در آن زندگی کنند میسوخت.
shima mousavi
در حالیکه هیچ دلیلی برای نگرانی وجود نداشت، من نگران بودم.
AHH
پدرم به من یاد داده بود: «جایی بروم که اول پول میدهند و بعد امید به بازگشت پول. این یعنی پسانداز و بیمه. چیزِ واقعی را بگیر و فقط یک تکه کاغذ پاره بهجایش به آنها بده. پولشان را خرج کن، باز هم پول میآید. انگیزهی آنها دو چیز است: طمع و ترس. انگیزهی تو یک چیز است: فرصت.»
rasouli_pouya
چشمهایم آبی و کفشهایم کهنه بودند و هیچکس هم در این دنیا نبود که من را دوست داشته باشد. ولی، کلی کار برای انجامدادن داشتم.
shima mousavi
مردم دائماً انتظار میکشند: آنها برای زندگی کردن و مُردن منتظر میماندند. در صف برای خریدِ دستمالتوالت منتظر میماندند. در صف پول، و اگر پولی نداشتند، در صفهای طولانیتری منتظر میماندند. صبر برای خواب و صبر برای بیدارشدن. انتظار برای ازدواج، انتظار میکشند تا باران بیاید و بعد منتظر میمانند تا باران بند بیاید، منتظر غذا میمانند تا آماده شود، پس از خوردن منتظرند تا سیر شوند و بعد انتظار میکشند تا دوباره گرسنه شوند.
shima mousavi
حجم
۱۴۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۴۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان