بریده‌های کتاب پیرمرد و دریا
کتاب پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی

کتاب پیرمرد و دریا

۳٫۸
(۸۶)
«کاش پسرک همراهم بود
Muhammad
«من عاشق نوشیدنی تو قوطی‌ام.»
.
«به زودی خوب میشی. چیزهای زیادی هست که من باید یاد بگیرم و تو می‌تونی همه چیز رو بهم یاد بدی. چقدر زجر کشیدی؟» پیرمرد گفت: «خیلی«
hamid
فقط نگاه کردن به دستانش و حس کردن درد پشتش کافی بود تا او باور کند که این یک رویا نیست.
hamid
پیرمرد فکر کرد: «چرا من با دو دست خوب آفریده نشدم؟ احتماًلا این از قصور خودم در تربیت این یکی دستمه. اما خدا می‌دونه که اون فرصت یاد گرفتن رو داشته. اون دیشب بد عمل نکرد و فقط یه بار گرفته. اگر دوباره گرفت بذار طناب ببردش.»
hamid
دردش نشان می‌داد که او زنده است.
khorasani
فکر کرد: «امید نداشتن احمقانه ست، علاوه بر این فکر می‌کنم گناهه. به گناه فکر نکن.
khorasani
هیچ چیز بهتر از این نیست که هیچ نباشی ولی مؤثر باشی.
j
از اون گذشته هرچیزی، چیز دیگه‌ای رو به نحوی می‌کشه. ماهیگیری منو می‌کشه درست به همون صورت که زنده نگهم می‌داره.
fuzzy
«امید نداشتن احمقانه ست
fuzzy

حجم

۱۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۱۷۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان