بریدههایی از کتاب چگونه با کودکم صحبت کنم که گوش کند و چگونه گوش کنم که کودکم صحبت کند
۴٫۴
(۱۶)
من صدای خودم را میشنیدم که از روشهای قدیمی و بیفایده استفاده میکنم، «شما بچهها چه مرگتان است؟ هرگز یادتان نمیماند که چراغ دستشویی را خاموش کنید.» سپس از خودم ناراحت میشدم. مصمم میشدم که دوباره این را نگویم، اما باز هم میگفتم و متأسف میشدم. «من هرگز این مطلب را نمیآموزم... به چه طریق دیگری میتوانستم آن را بگویم؟... میدانم... میبایست میگفتم: «بچهها چراغ دستشویی روشن است.» یا حتی بهتر: «بچهها، چراغ!» سپس نگران میشدم که من هرگز فرصتی برای گفتن آن نخواهم داشت.
موردی برای نگران شدن نداشتم. آنها همیشه چراغ را در دستشویی روشن میگذاشتند. اما دفعهٔ بعد برای این شرایط آماده بودم: «بچهها، چراغ.» یکی از آنها میدوید و آن را خاموش میکرد. موفق شدم!
مادربزرگ علی💝
اگر به بچهای برچسب کندذهن بزنید، او میتواند خودش را به عنوان فردی کندذهن ببیند. اگر شما بچهای را به عنوان موذی ببینید، او به شما نشان میدهد که چقدر میتواند موذی باشد. از برچسب زدن به کودک به هر قیمتی باید اجتناب شود.
ترمه🍁
به بچهها کمک کنید با احساساتشان کنار بیایند
بچهها نیاز دارند احساساتشان پذیرفته شود و مورد احترام باشد.
۱- شما میتوانید به دقت و با توجه کامل گوش کنید.
۲- شما میتوانید احساسات آنان را با یک کلمه تأیید کنید.
«آه... اوهوم... میفهمم...»
۳- شما میتوانید نامی به احساس بدهید.
«ناکامکننده به نظر میرسد!»
۴- شما میتوانید خواستههایشان را در خیال به تصویر درآورید.
«ای کاش میتوانستم همین حالا یک موز رسیده برایت مهیا کنم!»
همهٔ احساسات میتوانند مورد پذیرش باشند.
رفتارهای معینی باید محدود شوند.
«میفهمم که خیلی از دست برادرت عصبانی هستی. آنچه را میخواهی با کلمات بیان کن، نه با مشت.»
مادربزرگ علی💝
اغلب سکوتی توأم با همدردی تنها چیزی است که کودک نیاز دارد.
مادربزرگ علی💝
نیکی هشت ساله از مدرسه به خانه آمد وگفت: «دلم میخواهد حسابی جفری را بزنم؟»
من: لابد خیلی از دست جری عصبانی هستی.
نیکی: آره! هر وقت فوتبال بازی میکنیم و من توپ را میگیرم، او میگوید: «نیکی، توپ را به من بده، من از تو بهتر هستم.» این حرف آدم را عصبانی نمیکند؟
من: بله.
نیکی: اما جفری اینطوری نیست. در کلاس اول او همیشه خوب بود. اما به نظرم وقتی کریس در سال دوم به کلاس ما آمد، جفری عادت لاف زدن را از او یاد گرفت.
من: میفهمم.
نیکی: بیا به جفری تلفن بزنیم و او را به پارک دعوت کنیم.
fa bahrami
توجه کنید که وقتی احساسات بچه مورد تأیید قرار میگیرد، چقدر برایش راحتتر است که به شکلی مثبت و سازنده فکر کند:
کودک: معلمم میگوید کلاس نمایش ما را لغو خواهد کرد. او بدجنس است.
والد: به طور حتم این خیلی برایت ناامیدکننده بوده است. تو خیلی مشتاق این کلاس بودی.
کودک: آره، فقط چون بعضی بچهها در زمان تمرین مسخرهبازی درآوردند. مقصر آنها هستند.
والد: (در سکوت گوش میکند.)
کودک: او عصبانی است چون هیچ کس نمیداند چطور نقش خودش را بازی کند.
والد: میفهمم.
کودک: معلم گفت اگر عملکردمان را بهتر کنیم، ممکن است فرصت دیگری به ما بدهد... بهتر است من دوباره نقش خودم را مروری کنم. امشب مرا راهنمایی میکنی؟
مادربزرگ علی💝
وقتی کودکان احساس خوبی دارند، خوب هم رفتار میکنند.
چطور به کودکان کمک کنیم احساس خوبی داشته باشند؟
با پذیرش احساساتشان!
Fatima
زبان همدلانه به طور طبیعی از طرف ما مطرح نمیشود. این بخشی از «زبان مادری ما» نیست. بیشتر ما با انکار احساساتمان بزرگ شدهایم. برای اینکه در این زبان جدیدِ پذیرش سلیس شویم، باید الگوهایی را بیاموزیم و تمرین کنیم. در اینجا برخی از روشهایی که به بچهها کمک میکند با احساساتشان کنار بیایند، مطرح میشود.
fa bahrami
برای کمک به احساسات
۱- با توجه کامل گوش کنید.
۲- احساسات بچهها را با یک کلمه - «اوه»، «اهوم»، «میفهمم» - تأیید کنید.
۳- اسمی به احساسات بچهها بدهید.
۴- آرزوهای آنها را به شکل خیالی برآورده کنید.
fa bahrami
به عنوان بزرگسال، ما درک میکنیم که تعداد کمی از راهحلها دائمی هستند. آنچه در چهار سالگی برای بچهای کارآیی داشت، ممکن است در پنج سالگی برایش سودمند نباشد؛ آنچه در زمستان مفید بود، ممکن است در بهار کارآیی نداشته باشد. زندگی فرایندی مداوم از سازگاری و سازگاری مجدد است. مسألهٔ مهم برای کودک این است که او خودش را به عنوان بخشی از راهحل ببیند، نه بخشی از مشکل.
نسا
ارتباطی مستقیم بین چگونگی احساس کودکان و چگونگی رفتارشان وجود دارد.
Fatima
ارتباطی مستقیم بین چگونگی احساس کودکان و چگونگی رفتارشان وجود دارد.
وقتی کودکان احساس خوبی دارند، خوب هم رفتار میکنند.
چطور به کودکان کمک کنیم احساس خوبی داشته باشند؟
با پذیرش احساساتشان!
خواندن و عمل با هم
هرچه بیشتر سعی کنید احساسات ناراحتکنندهٔ کودک را از او دور کنید، بیشتر در آن ناراحتیها فرو میرود. هرچه بیشتر با آرامش بتوانید احساسات بد او را بپذیرید، کودک راحتتر از آنها خلاص میشود. به نظرم شما میتوانید بگویید که اگر میخواهید خانوادهای شاد داشته باشید، بهتر است آماده باشید که ابراز احساسات ناخوشایند را مجاز بشمارید.
fa bahrami
اما وقتی کسی به راستی گوش دهد، کسی درد و ناراحتی درونیام را تأیید کند و به من فرصت دهد تا بیشتر دربارهٔ آنچه برایم مشکلساز شده است صحبت کنم، من بهتدریج کمتر احساس ناراحتی و آشفتگی میکنم و میتوانم از عهدهٔ احساسات و مشکلم برآیم.
Fatima
او معتقد بود که در ارتباطی ملاحظهکارانه، فضایی برای تنبیه وجود ندارد.
سؤالم را با تأکید بیشتری بیان کردم: «اما فرض کنید کودکی به نافرمانیاش ادامه میدهد. آیا باز هم تنبیه کردن درست نیست؟»
دکتر جینوت گفت مشکل تنبیه این است که کارآیی ندارد، و تنبیه باعث منحرف شدن از اصل مطلب میشود، و به جای اینکه کودک برای کاری که کرده احساس تأسف کند و فکر کند که چطور میتواند جبران کند، با افکار انتقام مشغولیات فکری مییابد. به عبارت دیگر، با تنبیه کودک، ما او را از فرآیند درونی رویارویی با بدرفتاریاش محروم میکنیم.
s khalili
وقتی احساسات بچه مورد تأیید قرار میگیرد، چقدر برایش راحتتر است که به شکلی مثبت و سازنده فکر کند:
مرضیه
مشکل در گفتن «میفهمم چه احساسی داری» این است که برخی بچهها حرفتان را باور نمیکنند. آنها جواب میدهند: «نه، نمیفهمی.» اما اگر تلاش کنید که صریح باشید («اولین روز مدرسه میتواند هراسآور باشد – بنابراین بیشتر موارد جدید بهتدریج عادت میشود»)، آنگاه کودک درک میکند که شما به راستی میفهمید.
مرضیه
برای هر کسی این احتمال هست که تصور کند میتواند همیشه از احساس دیگران آگاه باشد. تنها کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که سعی کنیم احساسات فرزندانمان را درک کنیم. ما همیشه موفق نمیشویم، اما تلاشهایمان اغلب مورد قدردانی قرار میگیرد.
مرضیه
قبل از اینکه من صاحب فرزند شوم، والدی فوقالعاده بودم. من در این مورد که چرا دیگران با مسایلشان مشکل دارند، متخصص بودم. سپس صاحب سه فرزند شدم.
کتابخوار
میدانم عقیدهٔ تشویق بچهها که مسؤول جزییات زندگی خودشان باشند، برای من عقیدهای انقلابی بود. هنوز میتوانم بشنوم که مادربزرگم در تحسین یکی از همسایهها میگفت: «او مادر فوقالعادهای است. چه کارها که برای این بچه انجام نمیدهد!» من با این باور بزرگ شدم که مادران خوب تمام کارها را برای بچههایشان انجام میدهند. تنها من یک گام آن را جلوتر بردم. نه تنها همهٔ کارها را برای آنها انجام میدادم، به جای آنها نیز فکر میکردم. نتیجه چه شد؟ هر روز، برای هر موضوع جزیی، اختلاف سلیقه وجود داشت و همراه با احساسات بد تمام میشد.
وقتی بالاخره آموختم مسؤولیتهایی را که به راستی متعلق به بچهها است به خودشان واگذار کنم، موقعیت هر کسی بهبود یافت.
Farimoon
ارتباطی مستقیم بین چگونگی احساس کودکان و چگونگی رفتارشان وجود دارد.
وقتی کودکان احساس خوبی دارند، خوب هم رفتار میکنند.
mr.parta
ارتباطی مستقیم بین چگونگی احساس کودکان و چگونگی رفتارشان وجود دارد.
وقتی کودکان احساس خوبی دارند، خوب هم رفتار میکنند.
چطور به کودکان کمک کنیم احساس خوبی داشته باشند؟
با پذیرش احساساتشان!
mr.parta
انکار مداوم احساسات میتواند بچهها را گیج و عصبانی کند. همچنین به آنها آموزش میدهد که احساسات خودشان را درک نکنند، یعنی به احساسات خود اعتماد نکنند.
mr.parta
«فرض کن کودکی بودی که خسته بودی یا گرمت بود یا حوصلهات سر رفته بود. و فرض کن میخواستی والدینت بدانند چه احساسی داری...»
سلنا
ارتباطی مستقیم بین چگونگی احساس کودکان و چگونگی رفتارشان وجود دارد.
وقتی کودکان احساس خوبی دارند، خوب هم رفتار میکنند.
چطور به کودکان کمک کنیم احساس خوبی داشته باشند؟
با پذیرش احساساتشان!
کاربر ۳۸۰۵۳۷۴
احساسات بچهها را با یک
کاربر ۵۸۲۷۵۷۹
اسمی به احساسات بچهها بدهید.
۴- آرزوهای آنها را به شکل خیالی برآورده کنید.
در چند صفحهٔ بعد، شما تقا
کاربر ۵۸۲۷۵۷۹
وقتی میگفتم «خوب، هنوز احساس خستگی میکنی، اگرچه تازه از خواب بیداری شدی» یا «من سردم است، اما در اینجا تو گرمت است» یا «میبینم که این برنامهٔ تلویزیونی را دوست نداشتی»، به راستی منظورم همین بود. از این گذشته، ما دو فرد مجزا بودیم، میتوانستیم دو مجموعه احساسات مختلف داشته باشیم.
کاربر ۵۸۲۷۵۷۹
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
قیمت:
۸۵,۹۰۰
۲۵,۷۷۰۷۰%
تومان