بریدههایی از کتاب غروب پروانه
۴٫۲
(۲۶)
انسان از چیزهای کوچک، ساده و معمولی میتواند خوشبختیهای بزرگی بسازد.
sina_m_farsakh
عشق همهٔ مردان عادی را به هنرمند تبدیل میکند...
sina_m_farsakh
مصیبت است که انسان کتابها را بخواند و از آنها برداشت نادرست داشته باشد.
منصوره
دوست من، مصیبت آن است که تو عشق را چون ظرافت میبینی، اما عشق جنگ است. عشق مثل همهٔ جنگهای دیگر بالا و پایین دارد، بازنده و برنده در آن هست. عشق جنگ است، جنگ با همهٔ دنیا.
شلاله
سختترین تصمیم در زندگی انسان، انتخاب کتابی است برای خواندن.
منصوره
«باید دائم در سفر باشیم، ماندن در یک جا زندگی و روح و عشق را میکشد.»
منصوره
حس کردم لحظههای حقیقی عبادت من آن لحظاتی است که شبها دیروقت به دنیا و زیبایی و آفریدن و رازهای انسان فکر میکنم. اما همیشه بین خدایی که پیچیدگیهای هستی را به هم وصل کرده و متنوع بودن را آفریده و کنار هم گذاشته است، با خدایی که مجازاتی خونآلود برای آرزوهای کوچک و سادهٔ انسان مهیا میکند، سردرگم و آشفته میشدم.
منصوره
انسان فقط با اعتقاد زندگی نمیکند، همانطور که نمیتواند فقط با عشق زندگی کند. انسان فقط با خیال زندگی نمیکند، همانطور که فقط با حقیقت هم نمیتواند زندگی کند... دنیای محدود میان مرزها، مانند دنیایی که شکلی ندارد سهمناک است.
شلاله
«مکانها همهشان مکان هستند. آنکه باید عوض شود انسانها هستند. این را هم بدان، این دنیا شهر زیبا و آمادهای ندارد که ما آنجا برویم و بار و برکت درختهایش نصیبمان شود. تنها شهری که میتوانیم برویم، شهری است که خودمان میسازیمش.»
شلاله
«میخواهم به کشور دیگری بروم، هر کشوری که باشد مهم نیست... مهم این است که انسان اینجا زندگی نکند...»
منصوره
در نظر او همهٔ پدیدهها مثل ظاهر کردن عکس از روی نگاتیو بودند. در همهچیز دنبال آغازی تاریک میگشت و پایانی روشن و براق که مانند عکسهای خودش پرفروغ باشد.
گیسو
«زندگی با قلندری دنیاگرد زیباتر است از زندگی با مردهایی که به یکجا میچسبند و دیگر نمیتوانند تغییرش بدهند.»
شلاله
انسان زیبایی ویژهای دارد و از همهٔ زیباییها مؤثرتر توان انسان است برای جستوجوی خوشبختی.
sina_m_farsakh
وحشتناک است اگر هر انسانی بخواهد رویاهای خودش را به انسانهای دیگر و به تاریخ تحمیل کند.
Parinaz
«مواظب باش به آبوهوا و منظرههای اینجا عادت نکنی. سعی کن زیاد از آب اینجا نخوری و خیلی به زنها نگاه نکنی... شهر مانند تریاک است، اگر به آن عادت کنی دل کندن از آن ساده نیست.»
شلاله
خدایا کاری کن هرچه میشود میان من و تو باشد، فقط من و تو... خودم و خودت، تنها
👑Nargess Ansari👑
بدان، انسان فقط با اعتقاد زندگی نمیکند، همانطور که نمیتواند فقط با عشق زندگی کند. انسان فقط با خیال زندگی نمیکند، همانطور که فقط با حقیقت هم نمیتواند زندگی کند... دنیای محدود میان مرزها، مانند دنیایی که شکلی ندارد سهمناک است.»
محمدرضا
میدانستم در جهان او، در شریعت او، رحم و دلسوزی جایی ندارد. او بر آن باور بود که انسان باید شریعت را اعمال کند و دیگر خدا خودش دربارهٔ همهچیز تصمیم میگیرد. او تصمیم میگیرد که چه کسی دچار نفرین میشود و چه کسی مستحق رحمت.
شلاله
میتواند نخوابد و مدام بخواند و بخواند. بعضی وقتها معلوم بود میخواهد خودش را فراموش کند. بعضی وقتها هم کتابها او را با خودشان میبردند و احساس میکردم او عمیقاً به فکر فرو رفته است و تامل میکند. نمیدانستم آیا به محتوای کتابها فکر میکرد یا به چیز دیگری
گیسو
چشمهایش را بست و پشت به آن دنیای عجیبی کرد که مستانه در آن رها شده بود. گفت: «فراموش نکن که من هم زندگیام را رها کردهام، آیندهام را باختهام، و از اندیشهها و عقایدم خداحافظی کردهام.»
گیسو
حجم
۳۱۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۳۱۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۷۰%
تومان