بریدههایی از کتاب تعقیب گوسفند وحشی
۳٫۷
(۲۶)
اما پی بردم چندان رغبتی به شنیدن اخبار ندارم. اگر چیزی بدون دانستن من رخ میدهد، بگذار بدهد. واقعاً نیازی نمیدیدم بدانم.
عباس
نشستن توی این برزخ، در قیاس با فولکس واگن قورباغهیی من که از دوستی خریده بودم و پانزده سال از ساختش میگذشت، آنقدر بیصدا بود که انگار گوشگیر در گوش ته دریاچهای فرو رفته باشی.
Jack
یک فیلم امریکایی را که زیر دریا بود از تلویزیون تماشا کردم. در زمینهٔ پیرنگی پر از غیژ و ویژ ناخدا و افسر اول مدام با هم کلنجار میرفتند. زیردریایی از آن فسیلها بود و یکی از خدمه از تنگنا میترسید. اما همهٔ اینها مانع نمیشد که همه چیز به خیر و خوشی ختم نشود. همه چیز در نهایت به خیر انجامید و از آنجور فیلمها بود که میگوید شاید جنگ هم چیز بدی نباشد. یکی از همین روزها فیلمی میسازند که نسل آدمیزاد با بمب هستهیی از روی زمین محو شود، اما همه چیز آخر و عاقبت به خوشی بینجامد.
me
دستکم هنوز وجود داشتم.
✿tanin
آدم وسط شهر باشد، با یک میلیون نفر که تو خیابانها پرسه میزنند و کسی را نداشته باشد که با او دو کلام اختلاط کند.
ara modiri
گفتم: «میخواهمت.»
گفت: «باشد.»
به این ترتیب، دستها را توی جیب کتهامان کردیم و آرام آرام برگشتیم به آپارتمان.
Tamim Nazari
جلو ورودی ساختمان ما لیموزین درازی مثل یک زیردریایی سر برآورده بود. کلِ یک خانوادهٔ ندار میتوانست زیر کاپوت آن اتومبیل زندگی کند، بس که گنده بود. شیشههایش کبودِ ماتِ آینهیی بود و تویش دیده نمیشد. بدنهاش مشکی پُرهیبتی بود، بیهیچ لکهای، نه روی سپر و نه قالپاقها.
Tamim Nazari
چیزی که دارم حرفش را میزنم، خیلی انفرادی است. ضعف چیزی است که در بدن میپوسد. مثل قانقاریا. من از نوجوانی این حال را داشتم. برای همین دائم دلشوره داشتم. چیزی در درونت در حال پوسیدن است و تو دائم احساسش میکنی. میتوانی بفهمی چه جوری است؟
کاربر ۵۲۸۲۷۰۱
ضعف عین مرضِ ارثی است. مهم نیست چقدر ازش سر دربیاوری، کاری برای علاجش نمیتوانی بکنی. با یک اشارهٔ دست نمیرود. فقط مدام بدتر میشود.»
«ضعف در برابر چی؟»
«همه چی. ضعف اخلاقی، ضعف آگاهی، بعد هم خودِ ضعف وجودی.»
کاربر ۵۲۸۲۷۰۱
نقطه مقابل ملال چیست؟ ماجرا. زندگی دشمن سکون است؛
کاربر ۱۳۸۴۳۹۴
تن من تمامیت من است.
کاربر ۳۵۶۵۲۱۶
«تسلط بر آگهی و تبلیغات یعنی اینکه تقریباً تمام بنگاههای انتشارات و سخنپراکنی تحت فرمانت باشد. هیچ شاخهای از انتشارات یا سخنپراکنی نیست که به نحوی وابسته به تبلیغات نباشد. مثل اکواریومی بدون آب است. ببین، نود و پنج درصد از اطلاعاتی که به دستت میرسد، پیشاپیش برگزیده و هزینهاش پرداخت شده است.»
کاربر حسن ملائی شاعر
هرچه مست باشم، میتوانم این شانزده قدم را یکراست مثل خطکش بروم. ثمر سالها انضباط بیهدف. هر وقت مست باشم شانهها را میاندازم عقب، سر بالا میگیرم و نفس عمیقی از هوای سرد بامدادی را در راهرو سیمانی تو میدهم. بعد چشمها را میبندم و در میان بخار الکل شانزده قدم یکراست پیش میروم.
Tamim Nazari
گربه همه چی بود، جز نازنازی. کمابیش لاغرمردنی بود، پشمش مثل فرش کهنهٔ نخنمایی ژولیده بود، نوک دمش شصت درجه خمیده بود، دندانهایش زرد شده بود، از زخمی که سه سال پیش برداشته بود چشم راستش قی میکرد، چنان که درست نمیدید. جای شک بود که بتواند کفش تنیس را از سیبزمینی تشخیص دهد. نرمهٔ پنجههایش شده بود مثل ذرت لهیده، گوشهایش شپش گذاشته بود و از کهولت روزی دستکم بیست بار میگوزید.
عباس
مهم نیست فکر کنید چقدر پیش پاافتاده است. خدا هرگز حوصلهاش سر نمیرود، یا بهتان نمیخندد.»
کاربر ۴۵۰۳۵۶۸
سرآخر، کسی نماند که به او تلفن کنم. آدم وسط شهر باشد، با یک میلیون نفر که تو خیابانها پرسه میزنند و کسی را نداشته باشد که با او دو کلام اختلاط کند.
کاربر ۴۵۰۳۵۶۸
آدمیزاد لزوماً حد وسطی بین امیال و غرورش دارد. تقریباً همهٔ اشیا مرکز ثقلی دارند. این چیزی است که میتوانیم تعیین کنیم. فقط وقتی از دست برود، آدم تازه متوجه میشود که وجود داشته.»
کاربر ۴۵۰۳۵۶۸
فقط جزجز خفیف لامپ کهنه سکوت را نقطهگذاری میکرد.
کاربر ۴۵۰۳۵۶۸
اگر دلمان بخواهد میتوانیم در وادی اختیار بیهدف سرگردان شویم. بیریشه چون بذری که در نسیم دلانگیز بهاری افشانده میشود.
✿tanin
راست راستی نمیدانم درست است آدم موجب به وجود آمدن زندگی تازهای شود، یا نه. بچهها بزرگ میشوند و نسل بعد جایشان را میگیرد. نتیجهاش چه میشود؟
✿tanin
آیا باقیماندهٔ او از هم گسسته جای دیگری زندگی میکرد؟ البته که چنین چیزی ممکن نیست. دنیا بیمن به راه خود میرود.
✿tanin
آدمیزاد لزوماً حد وسطی بین امیال و غرورش دارد. تقریباً همهٔ اشیا مرکز ثقلی دارند. این چیزی است که میتوانیم تعیین کنیم. فقط وقتی از دست برود، آدم تازه متوجه میشود که وجود داشته.»
✿tanin
«گاهی آرزو کردهام کاش میتوانستم به جستوجوی چیزی بروم. اما پیش از این فکر کمترین تصوری نداشتم که چه چیز را جستوجو کنم.
کاربر ۲۳۶۸۹۹۱
حجم
۳۵۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
حجم
۳۵۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۳۶۰ صفحه
قیمت:
۵۷,۰۰۰
تومان