بریدههایی از کتاب اسرار و ابزار طنزنویسی
۴٫۲
(۳۳)
«طنز را نمیتوان تجزیه و تحلیل کرد. تجزیه و تحلیل طنز یعنی نابود کردن آن.»
آلوین (هاجیك) ツ
شوخطبعی استعداد خاصی است که به نویسنده قدرتی جادویی میدهد تا کاری کند که مردم ـ چه دلشان بخواهد و چه دلشان نخواهد ـ بخندند.
blaze
زمان و مکانهای عجیب و موقعیتهای ناجور
با اینکه ممکن است اتفاق طنزآمیز هر جایی رخ بدهد، اما بهتر است شخصیتهایتان را در زمان و مکانی قرار دهید که به خودی خود خندهدار است. دنبال یک مکان و زمان بیربط، غیر عادی و نامناسب باشید؛ جایی که شخصیتهایتان به آنجا نمیخورند، مکان و زمانی که امکانات بالقوه زیادی برای ایجاد تنش های مختلف، اوضاع ناجور، وقایع ناگوار و اضطراب و دستپاچگی آدمها در اختیار شما میگذارد. حتی میتوانید شخصیتهایتان را در مکانهایی رها کنید که زبان افراد دیگر را نمیفهمند یا نمیدانند در آن محل چطور رفتار کنند؛
blaze
اما راستش برای نوشتن داستان تقریباً چیزی که خیلی مسخره باشد توی این عالم وجود ندارد. برای همین هرگز مرعوب سوژههایی که به ذهنتان میرسد نشوید. اگر در عالم خیال فکر خام و عجیب و غریبی به ذهنتان رسید، فوری آن را یادداشت کنید و بعد آن فکر را دنبال کنید و ببینید به کجا میرسید.
blaze
استیو مارتین: اگر فکر نکنی طنزپرداز بزرگی هستی، امکان ندارد موفق شوی.
محمد علی
زاویه دید طنزآمیز اساساً همان زاویه دیدی است که یک آدم خارجی یا غریبه در یک محیط تازه دارد؛ مثلاً وقتی یک آدم خارجی به یک کشور جدید وارد میشود، همهچیز برایش عجیب و حتی ناجور است.
blaze
شوخطبعی همان آمیختن افکار به نحوی است که ما با خواندن یا شنیدن آنها جا بخوریم. اثرِ طنز ممکن است مثل نمایشنامههای آریستوفان یا تام استاپرد پیچیده، یا مثل اشتباهات لپی یا شوخیهای خرَکی در کمدیها ساده و قدیمی باشد. تنها ویژگی مشترک همه آثار طنزآمیز همان ویژگی غیر منتظره بودن آنهاست: طنزنویس با برهم زدن چیزهای عادی کاری میکند تا ما غافلگیر شویم یا جا بخوریم. اُسکار وایلد استاد این فن بود؛ مثلاً مینوشت
blaze
تناقض، فن اصلی و از یک نظر تنها فن طنزنویسی است. در این حالت خواننده باید حتماً با یک اتفاق غیر منتظره، ارتباطی باورنکردنی، ایفای نقشی نامناسب یا اظهار نظری غیر عادی غافلگیر شود.
blaze
اما طنزنویس فقط کلمات روی کاغذ را دارد، بنابراین برای ایجاد تأثیری مشابه در خوانندگان باید دو برابرِ آنها تلاش کند.
blaze
هربی بیکر: طنزنویسها با وجود اینکه آخرین کارشان شاهکار بوده، هر بار دغدغهشان این است که آیا دوباره هم میتوانند طنزی عالی بنویسند یا نه. برای همین هم احساس ناامنی میکنند و وحشت دارند که مبادا همه عالم به این واقعیت تلخ درباره آنها و اینکه آنها خیلی هم بااستعداد نیستند پی ببرند.
محمد علی
به نظر من طنز بیدار کردن انسان خفته است. بعضیها با چماق بر سرش میزنند و بیدارش میکنند و بعضیها هم با یک شاخه گل بر صورتش میزنند و بیدارش میکنند. من خیال میکنم هنر طنزنویس در اینجاست؛ یعنی با شاخه گل بر چهره انسان خفته نواختن و او را بیدار کردن.
کتاب 1984
طنزنویس با برهم زدن چیزهای عادی کاری میکند تا ما غافلگیر شویم یا جا بخوریم. اُسکار وایلد استاد این فن بود؛ مثلاً مینوشت: اگر کسی راست بگوید، بالاخره معلوم میشود!
First Last
حتی نویسنده میتواند با ایجاد تغییر مختصری در فضا و نگاه و استفاده از یک قالب ادبی شناختهشده اثری طنزآمیز خلق کند
blaze
طرحهای داستانی طنزآمیز و ارتباطهای دور از ذهن
شخصیتهای اغراقآمیز را اگر در یک موقعیت عجیب بگذارید، معمولاً خودبهخود طرح داستان طنزآمیز میشود. شخصیت، موقعیت و گفتوگو میتوانند یک قالب کاملاً مشخص، مثل داستانی عاشقانه یا پلیسی، را به داستانی کاملاً طنزآمیز تبدیل کنند.
blaze
میگویم «دقیق و حسابشده»، چون این نکته خیلی مهم است. طنز باعث میشود خوانندهها از یک داستان بیشتر استقبال کنند، اما به شرطی که در استفاده از آن زیادهروی نکنید.
blaze
کنایه، تناقضِ زندگی روزمره ما را برمَلا میکند؛ تناقض ِهمه آن حقایق نیمبند، نیرنگها و خودفریبیهایی که با آنها روزمان را شب میکنیم. چیزهای اطراف ما آنطور که مینمایند نیستند و اساس کنایه طنزآمیز یا طنز در همین تناقض یا عدم تناسب بین زندگی واقعی و آن نوع از زندگی است که ما فکر میکنیم باید باشد. به نظر ما کارهای دنیا باید معنی [یا منطقی] داشته باشد، اما ندارد؛ جهان باید متین باشد، اما اصلاً نیست
blaze
معمولاً فرض بر این است که یک کلمه یک معنی میدهد و یا خود متن مشخص میکند که یک کلمه، دو یا سه معنی میدهد
blaze
در اینجا لطیفهگو از جناس استفاده و با دو معنی متفاوتِ کلمه «وزن» و «ماندگار» بازی کرده است. وقتی کلمهای در یک عبارت، معنای ثابتی نداشته باشد، ما میخندیم. میلیونها لطیفه قدیمی با استفاده از همین فن ساخته شده اس
blaze
البته بازی با کلمات تا اندازهای خندهدار است. و اگر شما (در زبان انگلیسی) برای خودتان یک پا جیمز جویس نباشید، نمیتوانید کلِ بار متن طولانی داستان را روی دوش بازیهای درخشان زبانی خودتان بگذارید؛ چراکه اگر خودتان را جای خواننده بگذارید، میبینید که نوشته برای او رفتهرفته خستهکننده میشود؛ چون باید کلی زور بزند تا از معنای یک خروار جناس، ایهام یا جناس دوپهلو، تنافر معنایی، جناس مقلوب و... سر درآورد. البته با از شخصیتهای حاضرجواب، زیرک و زبانباز میتوانید در داستانتان از بازیهای زبانی بهخوبی استفاده کنید.
blaze
هجونویسی درست نقطه مقابل حقیقتگویی است؛ دروغ بزرگی است که نویسنده برای ایجاد طنز به نحو جالبی شکل میدهد. گاهی این دروغ صرفاً یک اغراق است و گاهی به طور کامل جعل میشود. اما در هر صورت هجو سلاحی تهاجمی است. نویسنده با هجونویسی عمداً خطاها و عیوب مقامات پرقدرت یا اشتباهات عقاید سنتی را بزرگ جلوه میدهد تا آنها مسخره به نظر برسند
blaze
این همان هجو است. هجو نوعی انتقام است؛ انتقامی بسیار شیرین که همیشه مایهای از خشم در آن است.
جاناتان سویفت پدر هجونویسان نوین بود. وی در آثار انتقادیاش مثل قصه لگن، نبرد کتابها و سفرهای گالیور ریاکاریها و تعصبات زمان خود را به ریشخند گرفت. سویفت برای طنزنویسیاش از فن بسیار سادهای استفاده میکرد که این فن را هنوز هم به همان خوبی قرن هجدهم میتوان به کار گرفت. او چیزی را به عنوان هدف هجو در نظر میگرفت، سپس استعارهای خیالی خلق و بعد در همهچیز اغراق میکرد؛ مثلاً هنگام نوشتن سفرهای گالیور با خلق داستان سرتخممرغیها و تهتخممرغیها، تعصبات دو سرزمین لیلیپوت و بلفاسکو را، که بر سر اینکه «اول سر تخممرغ پخته را بشکانند یا ته آن را» جنگی ابدی باهم داشتند، به نحوی گزنده هجو میکند.
blaze
آدمی است که حتی اگر شما هم برای یک بار او را ببینید، محال است که دیگر هرگز فراموشش کنید. درواقع این آدم صفات اساسی یک شخصیت خوب کاریکاتورگونه را دارد.
اگر شخصیت اثرتان اسم خندهداری هم مثل اسکروج داشته باشد، باز هم بیشتر به هدف شما کمک میکند
blaze
شخصیتهای خندهدار اغلب آدمهایی مردد یا دچار تضاد شخصیت هستند. فکرشان با عملشان فرق دارد یا نقشی را بد ایفا میکنند یا بیهوده سعی دارند دو جنبه مختلف از شخصیتشان را باهم وفق دهند؛ مثلاً شخصیتی که سعی میکند پاکدامن باشد، اما در این کار چندان موفق نیست یا شخصیتی که سعی میکند بیبندوبار باشد، اما نمیتواند، همیشه شخصیتهایی خندهدار از آب درمیآیند. البته شخصیتهای خندهدار مثل اِوریمَن جیمز تربر با واقعبینی خطرناکی که دارند همیشه لب پرتگاه هستند. درحقیقت تلاشی که شخصیت میکند تا با زندگی دستهوپنجه نرم کند و از پس آن بربیاید، برای خواننده خندهدار است؛ چون این تلاش محکوم به شکست و بیهوده است.
blaze
این کار ممکن است سنگدلی نویسنده را برساند، اما نویسنده برای ایجاد طنز، شخصیتهای خود را با مسائل روانی، جنسی، اجتماعی و مالی درگیر میکند و عذاب میدهد. در آثار او شخصیتها مجبورند تحقیر و گیج و دلواپس شوند و عذاب بکشند. شخصیتهای برجسته و خوب شخصیتهایی جدی و خستهکننده هستند. اما سروانتس و ولتر شخصیتهای سادهلوحی خلق میکنند که از اتفاقاتی که در دنیای پیرامونشان میافتد کاملاً بیخبرند (یا وانمود میکنند بیخبرند). و جیمز تربر شخصیتی خلق میکند که هیچوقت به جایی نمیرسد.
blaze
اغراق
اغراق یکی از قابل اعتمادترین و درعینحال قدیمیترین شگردهای طنزنویسی است. برای دیدن نمونهای از اغراق میتوانید یک نگاه به داستانهای عجیب مارک تواین و دیگران بیندازید. [مارک تواین استاد این نوع داستانها بود: داستان را با مسئله و وضعیتی عادی شروع و بعد کمکم آنقدر در جزئیات داستان اغراق میکرد که خیلی خندهدار میشد.
blaze
دستکمگیری
شوالیه بلکنایت در فیلم مانتی پایتون و جام مقدس وقتی جفت دستهایش قطع میشود، میگوید: «چیزی نیست، یک خراش کوچک برداشتم!»
blaze
استفاده از راوی یا شخصیتی که همیشه همهچیز را دستکم میگیرد یا کوچک میشمارد، یکی دیگر از قابل اعتمادترین و قدیمیترین فنون طنزنویسی است.
blaze
آزاد شدن از قیدوبندهای عقل / رابین هِملی
خیلی از چیزها ممکن است باعث شود که ما احساس کنیم مطلبی طنز است؛ عواملی مثل سن، سوابق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و غیره ما. حال آنکه تراژدی [اثر یا اتفاق غمانگیز] از این نظر با طنز فرق دارد. چیزی را که بیشتر ما فکر میکنیم تراژدی است اتفاق تا حدودی خنثی است، اما میشود با فنون طنزنویسی، مثل فن تکرار، اتفاق غمانگیز را به اتفاقی خندهدار تبدیل کرد؛ مثلاً در مرد اوراقی، نوشته ناتانیل وست، قهرمان داستان پیتکین اعضا و جوارح خود را یکییکی از دست میدهد تا اینکه بالاخره چندان چیزی از بدنش باقی نمیماند. اگر کسی یکدفعه یکی از اعضا یا همه اعضا و جوارحش را از دست بدهد، اتفاقی غمانگیز رخ داده است. اما اگر نویسنده درباره کسی که کمکم اعضای بدنش، مثل چشم و دندان و مو و...، را از دست میده
blaze
د بنویسد، منطق را به بازی گرفته است و با عبور از منطق، مردم بدون اینکه خودشان بخواهند و یا اینکه احساس کنند قضیه کمی وحشتناک است، میخندند.
به زبان سادهتر اتفاق غمانگیز [تراژدی] پیامدهای جدی و منطقی دارد؛ یعنی همان رابطه علی و معلولی برقرار است. اما اتفاق خندهدار [کمدی] معمولاً پیامد جدی ندارد. اگر در اثری خندهدار شما کسی را از ساختمان بلندی پایین بیندازید، این آدم روی هوا ورجهورجه میکند. اما در یک اثر تراژدی نباید توقع ورجهورجه از این آدم داشته باشید. ارسطو نیز در بوطیقای خود بهخوبی متوجه این نکته شده که مینویسد: «علت خنده ما همان اشتباهات و نقایصی [در زندگی] است که ما را زجر نمیدهد و نمیچزاند؛ مثلاً صورتکهای خندهدار بیریخت و کجومعوج هستند، ولی غمانگیز نیستند.»
blaze
اصول طنزنویسی
از همان زمانی که مردم برای اولین بار خندیدند درضمن شروع کردند به فکر کردن درباره طنز. برای همین اصول آن را نیز دقیقاً مشخص کردهاند. البته دانستن اصول طنز با طنزنویسی فرق دارد، اما خیلی جالب است که آدم بداند مردم چه وقت به طور ناخودآگاه احساس میکنند چیزی خندهدار است. هنری برگسون در مقاله معروفش، خنده، که در سال ۱۹۰۰ نوشت بعضی از اشکال طنزنویسی را مشخص کرده است که مهمترین آنها عبارت است از: بهمنوار کردن طنز [یا تشدید طنز]، تکرار، برعکسگویی، شیوه همیشه پرطرفدار تأثیر متقابل یک مجموعه و جابهجایی. اما طنز قضیه این است که نظریههای برگسون ـ با اینکه شاید خودش نابغه بود ـ زیاد هم عالی نیست. اگرچه باید گفت که هنوز هم برخی از نظریات او منبع مهمی برای طنزنویسان تازهکار است.
blaze
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۶۲۸ صفحه
قیمت:
۱۸۸,۰۰۰
۹۴,۰۰۰۵۰%
تومان