بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیر کردی ما شام را خوردیم | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیر کردی ما شام را خوردیم

بریده‌هایی از کتاب دیر کردی ما شام را خوردیم

نویسنده:رسول یونان
انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۴.۵از ۳۴ رأی
۴٫۵
(۳۴)
حرف‌ها از جنس آب‌اند. یک‌جا بند نمی‌شوند. هرطور شده جاری می‌شوند و به جایی که باید برسند می‌رسند. ما فکر می‌کنیم حرف‌ها که از دهان‌ها بیرون می‌آیند در گوش‌ها دفن می‌شوند، اما این‌طور نیست. آن‌ها از گوش‌ها وارد مغزها می‌شوند و چرخی می‌خورند و دوباره از دهان‌ها بیرون می‌زنند. وقتی حرف می‌زنیم، باید مراقب باشیم از انصاف و عدالت دور نشویم چون حرف‌ها هنگامِ عبور از لابه‌لای دندان‌ها تیز می‌شوند و زخمی می‌کنند و باعث می‌شوند تلخی‌ها و کدورت‌ها تا دم پنجره‌ها جلو بیایند.
باران
«خیلی‌ها شعارهای انسانی می‌دهند اما وقتی پای سود و ضررشان وسط می‌آید عصبانی می‌شوند و شعارهای خود را فراموش می‌کنند.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
آدم‌ها زمین را به نام خود ثبت کرده بودند و جایی برای آن‌ها باقی نگذاشته بودند که زندگی کنند و حالا گرگ‌ها آمده بودند خاطرنشان کنند که زمین ملک خصوصی هیچ‌کس نیست و شکارچی‌ها حق ندارند آسایش و آرامش آن‌ها را نابود کنند.
3741
«وقتی خوبی، بدی‌هات دیده می‌شه؛ وقتی بدی، خوبی‌هات.» و اضافه کرد: «این موضوع اذیتم می‌کنه، اما این دلیل نمی‌شه که من بد باشم.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
توی این دنیا، همه‌چیز را نباید فروخت چون دیگر نمی‌توانی بعدها بعضی از آن‌ها را گیر بیاوری و بخری.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
توی این دنیا، همه‌چیز را نباید فروخت چون دیگر نمی‌توانی بعدها بعضی از آن‌ها را گیر بیاوری و بخری.
محمدرضا
در کوه، آدم‌ها همیشه به سقوط می‌اندیشند. کوله‌ی کوه‌نوردان را، بیشتر از وسایل اولیه و مواد خوراکی، ترس از سقوط سنگین می‌کند.
فرید دانش‌فر
گرگ آلفا زوزه کشید: «ما آدم‌خوار نیستیم.»
3741
کاش آن‌ها که بالا می‌روند آن‌قدر بالا نروند که دیگر نتوانند به پایین برگردند. پایین آمدن از قله‌ها سخت‌تر از صعود به آن‌هاست.
کاربر ۳۲۶۴۲
هر وقت به او فکر می‌کنم احساس می‌کنم به یک افسانه فکر می‌کنم. گاهی‌وقت‌ها نمی‌دانم او را در خواب دیده‌ام یا در واقعیت. اگر او یک خواب است پس چرا این‌قدر واقعی است؟
Narcissuse
«چرا باید به سؤال‌ها جواب بدهیم وقتی جوابش را نمی‌دانیم؟ مگر با جوابِ غلط به سؤال‌ها مشکلی حل می‌شود؟ اگر جواب‌های‌مان سؤال‌هایی در تاریکی خود داشته باشند آیا به تعداد سؤال‌ها اضافه نمی‌شود؟ باید گاه‌وبی‌گاه در برابرِ جواب دادن ایستادگی کنیم. چرا نمی‌گوییم جوابی نداریم تا دیگران را به اشتباه نیندازیم؟ اصلاً مگر چه اتفاقی می‌افتد جواب سؤالی را ندانیم؟»
محمدرضا
یک بار به اوگفتم: «خوش به حالت، تو خیلی مهربونی.» گفت: «کاش نبودم. وقتی مهربونی، چون همه می‌دونن تو زود می‌بخشی در حقت بدی می‌کنن.»
محمدرضا
«وقتی خوبی، بدی‌هات دیده می‌شه؛ وقتی بدی، خوبی‌هات.» و اضافه کرد: «این موضوع اذیتم می‌کنه، اما این دلیل نمی‌شه که من بد باشم.»
محمدرضا
به چیزهای تازه‌ای در زندگی پی برده بودیم، به این‌که هر دستی نمی‌تواند پنجره‌های ما را پاک کند و هر کسی قادر نیست گل‌ها را از مرگ نجات بدهد.
Narcissuse
هرکس که او را می‌شناسد به‌خوبی می‌داند که شغل اصلی او دوست داشتن است
Narcissuse
یک بار به اوگفتم: «خوش به حالت، تو خیلی مهربونی.» گفت: «کاش نبودم. وقتی مهربونی، چون همه می‌دونن تو زود می‌بخشی در حقت بدی می‌کنن.»
Narcissuse
توی این دنیا، همه‌چیز را نباید فروخت چون دیگر نمی‌توانی بعدها بعضی از آن‌ها را گیر بیاوری و بخری.
Narcissuse
حرف‌ها از جنس آب‌اند. یک‌جا بند نمی‌شوند. هرطور شده جاری می‌شوند و به جایی که باید برسند می‌رسند. ما فکر می‌کنیم حرف‌ها که از دهان‌ها بیرون می‌آیند در گوش‌ها دفن می‌شوند، اما این‌طور نیست. آن‌ها از گوش‌ها وارد مغزها می‌شوند و چرخی می‌خورند و دوباره از دهان‌ها بیرون می‌زنند. وقتی حرف می‌زنیم، باید مراقب باشیم از انصاف و عدالت دور نشویم چون حرف‌ها هنگامِ عبور از لابه‌لای دندان‌ها تیز می‌شوند و زخمی می‌کنند و باعث می‌شوند تلخی‌ها و کدورت‌ها تا دم پنجره‌ها جلو بیایند.
محمدرضا
آدم‌ها تا ملک خصوصی آن‌ها پیش رفته بودند و در دل جنگل‌ها و دشت‌ها ویلا ساخته بودند و آن‌ها را تا دره‌ها و اعماق‌های یخی عقب رانده بودند، تا جاهایی که خورشید به‌ندرت به آن‌جاها می‌تابید. آدم‌ها زمین را به نام خود ثبت کرده بودند و جایی برای آن‌ها باقی نگذاشته بودند که زندگی کنند و حالا گرگ‌ها آمده بودند خاطرنشان کنند که زمین ملک خصوصی هیچ‌کس نیست و شکارچی‌ها حق ندارند آسایش و آرامش آن‌ها را نابود کنند.
محمدرضا
گفتم: «تو یه احمق بی‌غم هستی.» خندید و گفت: «تو دنیا غم و غصه زیاده، باید به فکر شادی بود.»
محمدرضا
̕یک شاهکار هنری فقط مربوط به سازنده‌اش نیست بلکه با کمک مخاطب شکل می‌گیرد.̔»
محمدرضا
در کوه، آدم‌ها همیشه به سقوط می‌اندیشند. کوله‌ی کوه‌نوردان را، بیشتر از وسایل اولیه و مواد خوراکی، ترس از سقوط سنگین می‌کند.
محمدرضا
کاش آن‌ها که بالا می‌روند آن‌قدر بالا نروند که دیگر نتوانند به پایین برگردند. پایین آمدن از قله‌ها سخت‌تر از صعود به آن‌هاست.
محمدرضا
این چه دنیاییه که یه عده پول‌شون از پارو بالا می‌ره و یه عده هم نون خالی ندارن که به بچه‌هاشون بدن؟
محمدرضا
حرف‌ها از جنس آب‌اند. یک‌جا بند نمی‌شوند. هرطور شده جاری می‌شوند و به جایی که باید برسند می‌رسند. ما فکر می‌کنیم حرف‌ها که از دهان‌ها بیرون می‌آیند در گوش‌ها دفن می‌شوند، اما این‌طور نیست. آن‌ها از گوش‌ها وارد مغزها می‌شوند و چرخی می‌خورند و دوباره از دهان‌ها بیرون می‌زنند. وقتی حرف می‌زنیم، باید مراقب باشیم از انصاف و عدالت دور نشویم چون حرف‌ها هنگامِ عبور از لابه‌لای دندان‌ها تیز می‌شوند و زخمی می‌کنند و باعث می‌شوند تلخی‌ها و کدورت‌ها تا دم پنجره‌ها جلو بیایند.
3741
هر آدمی دری‌ست نیمه‌باز سرانجام به اتاقی منتهی می‌شود برای همگان. «توماس ترانسترومر»
Hani
حرف‌ها از جنس آب‌اند. یک‌جا بند نمی‌شوند. هرطور شده جاری می‌شوند و به جایی که باید برسند می‌رسند. ما فکر می‌کنیم حرف‌ها که از دهان‌ها بیرون می‌آیند در گوش‌ها دفن می‌شوند، اما این‌طور نیست. آن‌ها از گوش‌ها وارد مغزها می‌شوند و چرخی می‌خورند و دوباره از دهان‌ها بیرون می‌زنند. وقتی حرف می‌زنیم، باید مراقب باشیم از انصاف و عدالت دور نشویم چون حرف‌ها هنگامِ عبور از لابه‌لای دندان‌ها تیز می‌شوند و زخمی می‌کنند و باعث می‌شوند تلخی‌ها و کدورت‌ها تا دم پنجره‌ها جلو بیایند.
Hani
آرزوهای دیگری نیز داشت اما همیشه سعی می‌کرد به آرزوهایی فکر کند که به آن‌ها نزدیک‌تر بود.
Hani
صحبت‌های او همیشه دریا موج می‌زد. من مطمئن بودم که روزی خواهد رفت.
Narcissuse
اسم شریفش هرچه باشد به معنای دریا و آزادی است. چرا که اسم‌ها قراردادند، اما معناها تبیین و تفسیر حقیقت‌ها.
Narcissuse

حجم

۶۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۶۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان