بریدههایی از کتاب فصلهای زندگی (کتاب سوم)
۳٫۱
(۷)
. بین کسی که جانش را از دست داده با کسی که امیدش را از دست داده، تفاوت ناچیزی است.
باران
نخستین درس بزرگ زندگی برای آموختن این است که زمستان هرلحظه خواهد آمد؛ نه تنها به صورت زمستان سرما، و باد، و یخ، و برف، بلکه در چهرۀ زمستان انسانی یأس، بیکسی، و ناامیدی، و مصیبت. هنگامیکه نیایشها بیپاسخ میمانند، یا زمانیکه از کردار فرزندانمان یکه خورده و مبهوت میمانیم، زمستان فرارسیده است. هنگامیکه اوضاع اقتصاد به زیان ما پیش میرود، یا هنگامیکه طلبکاران به سراغمان میآیند، زمستان فرارسیده است. هنگامیکه رقیبان تهدید میکنند، یا هنگامیکه دوستی سودجویی میکنند، زمستان فرارسیده است. زمستان به شکلهای زیادی، و در هر لحظه، ظاهر میشود، چه برای برزگر و چه برای مرد تجارت، یا حتی چه برای زندگی شخصی خودمان.
زمستان که میآید ما را در دو حالت مییابد: فردی با آمادگی قبلی یا بدون آمادگی.
محمد
آیا گلهای مینای چمنی به خاطر همین سرما و باد، شکایتی کردند! نه، شکایت نکردند، و روییدند تا برای ما یادآوری، هشدار، و وعدهای خوش باشند. آیا گلهای سوسن، چون از بازگشت نامنتظرۀ زمستان میترسیدند، خود را در زیر پوستهی زمین پنهان کردند یا به این دلیل که از ساسها و علفهای هرز تابستان میترسیدند، جلوی رشد خود را گرفتند!
محمد
آنان که میخواهند وارد حریم فکر و اندیشهی شما شوند، باید اعتبار و صلاحیتشان به دقت بررسی شود.
خیلی از اوقات کلمات، عقیدهها، و نظرات دیگران پیوسته برایمان تلفات به بار میآورد.
باران
برای آنهایی که آمادگی داشتند، زمستان بهار است اما به شکلی دیگر. و برای آنهایی که آمادگی ضعیفی داشتند، زمستان پر از وحشت
محمد
کسانی که جداً میپذیرند سزاوار استقلال مالی هستند و روزی به آن خواهند رسید؛ بایستی آینۀ جلوی زندگی را بشکنند و بر چیزهایی که در جلوشان هست، متمرکز شوند.
محمد
کسانی که نگرشهای سمی، عقاید عجیب، و صحبتهای نیشداری دارند، به دنبال یک آدم سادهای هستند که به آنها گوش دهد. آنها دوست دارند زبالههای کلامی خود را داخل کارگاه ذهنیاش بریزند. پیکار اصلی در زندگی هر کس این است که یاد بگیرد نگهبان ورودی ذهن خود باشد؛ این خود، هنر است. آنان که میخواهند وارد حریم فکر و اندیشهی شما شوند، باید اعتبار و صلاحیتشان به دقت بررسی شود.
محمد
به آدمی همۀ مواد خام لازم برای پیشرفت ارزانی شده است؛ از قبیل تخیل، ایده، الهام، و ظرفیت فکری دستنخورده ... که این ظرفیت کاملاً بدون محدودیت است. تنها محدودیت نهاده شده بر تواناییهای ما، ناتوانی ما در درک سادۀ طبیعت نامحدودمان است. آگاهی یافتن از تواناییهای حیرتزا و نامحدودمان به آسانی میسر نیست. اینکه مشتاق آرمان، یا شغل خود شویم. اینکه با وجود توصیهی دوستان نابخرد که میگویند دست از تلاش بکش، باز هم به راهمان ادامه دهیم. اینکه نسبت به هر چه رخ میدهد، اعم از شادی و غمهای زندگی، احساس خوبی داشته باشیم. اینکه ورای همۀ اینها عاشق خودمان باشیم، بهویژه زمانیکه آگاهانه بر شکستها، تردیدها و شوربختیها واقفیم.
محمد
بهار صرفاً خود را به عنوان مجالی برای سود جستن مینمایاند. بهار نه تنها فواید کاشتن را تذکر نمیدهد، پیامدهای نکاشتن را هم هشدار نمیدهد. بهار احساسی نسبت به برزگر خاک نداد. خداوند بود که به شما شعور داد تا از صندلیهای راحت خود برخیزید و در فصل مناسب به مزارع وارد شوید.
محمد
مقدار زیادی از تلاشها و فرصتها در فصل بهار، به عمق و اندازۀ ایمان ما برمیگردد. زندگی هیچ تضمینی نمیکند که کاشتن بذر برداشت محصول را در پی خواهد داشت. ما تنها تجربۀ اثباتشدۀ دیگران را جلوی خود میبینیم. توفان زندگی شاید که تلاشهایی را که در مزارع فرصتها صرف کردهایم، باطل کند. ولی صرف هیچ تلاشی در طول بهار، ضمانت هیچ نتیجهای در پاییز است.
ایمان، ما را با یک قانون قطعی و بیبرگشت که پیشتر در بهشت مقرر شده است آشنا میسازد. این قانون به ما اطمینان میدهد که در برابر هر تلاش انسان، پاداشی مضاعف است. در برابر هر مشت بذری که میکاریم، یک باغچه درو میکنیم. در برابر هر ایدۀ خوبی که به دیگری میدهیم، چندین ایدهي عالي دریافت میكنیم.
محمد
زمستان زمانی است برای بازنگری، نیکنگری، و خویشتننگری. زمانی است برای بازبررسیدن مقصود و کشف نقاط ضعف مقصود آن. زمانی است برای یافتن شیوههایی جدید برای حل تنگناهای قدیم، و ریختن برنامههای بیبدیل برای کمک به دیگر افرادی که از ما کمسعادتترند. زمانی است برای فهم علت و مهار خشمی که بارها بر ما غلبه میکند و باعث میشود بدون بررسی عادلانه حکم صادر کنیم. زمستان زمانی است برای تحلیل و سنجش انصاف خود و غلبه بر وسوسه شدن برای بیرون ریختن اظهارات رسواگرایانه بدون اینکه تحقیق کاملی کرده باشیم. زمستان زمانی است برای صادق بودن با خود، دربارۀ خود، آن هنگام که وسوسه شدهایم برای گول زدن خودمان. زمستان زمانی است برای رشد مهارتها تا بتوانیم با افراد کنار بیاییم، اگرچه هر نادانی میتواند با افراد ... تا کند. همچنین زمستان زمانی است برای عاقل شدن، به آن اندازه که بدانیم چه چیز را بگوییم، و چه چیز را نگوییم نیز بدانیم چه چیز را نادیده بگیریم.
محمد
قدردان ناملایمات خود باشید. ناملایمات در جهت ساختن آیندهای بهتر عمل میکنند و نه بر ضد شما. اگر بیچارگی و بدبختی را بخواهید، دنیا با کمال میل خاموش میماند و میگذارد برای خود احساس تأسف بکنید تا سرانجام شکستخورده و بیکس از دنیا بروید. اگر با قاطعیت تصمیم بگیرید که موقعیت کنونیتان فقط موقتی بوده و شما دوباره بلند خواهید شد و پیش خواهید رفت تا نشانی از خود برجای بگذارید، در این مورد هم دنیا به کناری ایستاده و خاموش میماند. دنیا واقعاً اهمیت نمیدهد و وقت هم ندارد که ببیند شما کدام را برمیگزینید. پس دستکم بهخاطر خودتان، ماجراجویی را آغاز کنید و به جای صرف زنده ماندن و تأسف خوردن، چشمان خود را قاطعانه به موفقیت بدوزید.
محمد
حجم
۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۴۷ صفحه
حجم
۴۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۴۷ صفحه
قیمت:
۱۲,۵۰۰
تومان