بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گیتانجلی | طاقچه
تصویر جلد کتاب گیتانجلی

بریده‌هایی از کتاب گیتانجلی

مترجم:ع. پاشایی
انتشارات:کارگاه اتفاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۸ رأی
۴٫۳
(۸)
آن‌جا که جان را بیمی نیست و سر، بلند است؛ آن‌جا که دانش آزاد است؛ آن‌جا که جهان را دیوارهای تنگ خانه‌ها تکه‌تکه نکرده‌اند؛ آن‌جا که کلمات از عمق حقیقت بیرون می‌آیند؛ آن‌جا که تلاشِ بی‌خستگی، دست‌هایش را به طرف کمال دراز می‌کند؛ آن‌جا که نهر زلالِ خِرد راهش را در شن‌زار غم‌انگیز عادات مرده گم نمی‌کند؛ آن‌جا که تو جان را به اندیشه و کردارِ همیشه‌گسترنده راه‌نمایی می‌کنی ـ ای پدر، کشورم را در آن بهشتِ آزادی بیدار کن.
Ozra
آرزوهای من بسیارند و زاری من شفقت‌انگیز است، اما تو کاملاً سفت و سخت دست رد به سینه‌ام زدی و نجاتم دادی؛ و این رحمت نیرومند به تمام زندگی من شکل داده است. روزبه‌روز تو مرا شایسته‌ی هدیه‌های ساده‌ی بزرگ می‌کنی که نخواسته به من دادی این آسمان را و نور را، این تن و جان را و دل را مرا از خطرات آرزوی بیش از حد نجات می‌دهی. وقت‌هایی هست که سست و پاکشان می‌روم و وقت‌هایی که بیدار و شتابان در جست‌وجوی مقصدم؛ اما تو ستمگرانه خود را از چشم من پنهان می‌کنی. روزبه‌روز، تو با ردّ همیشه‌ی من مرا شایسته‌ی قبول کاملت می‌کنی و مرا از خطرات آرزوی سست و نامطمئن می‌رهانی.
fa
شب کمابیش در انتظار او بیهوده گذشته است. می‌ترسم که مبادا صبح، موقعی که من از خستگی خوابم برده، او ناگهان به در خانه‌ام بیاید. یاران، راه باز کنید، مانعش نشوید.
k.m
مرا به جشن این جهان دعوت کرده‌اند، و به این ترتیب زندگیم برکت یافته است. چشمم چیزها دیده و گوشم چیزها شنیده است. در این جشن کارم این بود که ساز بزنم و من هر کاری که می‌توانستم کردم. حالا می‌پرسم، آیا دیگر وقتش شده که من وارد شوم و رویت را ببینم و درود خاموشم را پیشکش کنم؟
ناهید
تاگور، شاعر بنگالی، عارف است، عارفی عمیقاً انسان‌گرا و عاشق زیبایی و حقیقت؛ فرزانه است؛ فرزانه‌یی خلاصه‌ی تمامی فرهنگ‌های جهان. در واقع او آبگینگی تمام حرکت‌های تفکر شرق و غرب در هند؛ و شاید هم بیرون از هند است. هم از تجربه‌های غربی بهره‌ها گرفته و هم از سرچشمه‌های شرقی که در هند بوده نوشیده است.
hamid vahidi
بیندرانات تاگور (Rabindranath Tagore) (۱۸۶۱-۱۹۴۱) عمر پرباری داشته که در طی آن در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، سوای شاعری، کارنامه‌ی بلند و درخشانی پدید آورده است، که حتا با یک نگاه زودگذر به آن هم می‌شود این را فهمید:
hamid vahidi
آمد و کنارم نشست، اما من بیدار نشدم. بیچاره من، چه خواب نفرین‌شده‌یی بود. موقعی آمد که شب آرام بود، با چنگش در دست؛ و رؤیاهای من با نغمه‌های او همنوا شدند. افسوس، چرا شب‌های من همه این‌طور از دست می‌روند؟ آه، چرا من همیشه از دیدار آن که نَفَسش خوابم را نوازش می‌کند محرومم؟
ramin3313
من فقط چشم‌به‌راه عشقم تا خود را سرانجام به دست او بسپارم. برای این است که خیلی دیر است و من مرتکب چنین کوتاه کاری‌ها شده‌ام. آن‌ها با قوانین و قواعدشان می‌آیند که مرا محکم ببندند؛ اما من همیشه از چنگ‌شان گریخته‌ام؛ چون من فقط چشم‌به‌راه عشقم که خود را سرانجام به دست او بسپارم. مردم ملامتم می‌کنند و مرا سربه‌هوا می‌خوانند؛ بی‌شک در ملامت من محقند. روز بازار تمام شده و کار پُرکاران به آخر رسیده است. آن‌ها که مرا بیهوده صدا می‌زنند با خشم برگشته‌اند. من فقط چشم‌به‌راه عشقم که خود را سرانجام به دست او بسپارم.
ramin3313
مقدمه رابیندرانات تاگور (Rabindranath Tagore) (۱۸۶۱-۱۹۴۱) عمر پرباری داشته که در طی آن در زمینه‌های گوناگون فرهنگی، سوای شاعری، کارنامه‌ی بلند و درخشانی پدید آورده است، که حتا با یک نگاه زودگذر به آن هم می‌شود این را فهمید
hamid vahidi

حجم

۵۵۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۵۵۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد