
بریدههایی از کتاب مردان مجنون زنان لیلی (جلد دوم)
۳٫۷
(۳)
فرهنگ معذرتخواهی دال بر ضعف و زبونی نیست.
سیّد جواد
۳: این نیز بگذرد!
سیّد جواد
زن: «دوستت دارم.»
شوهر: «منم دوستت دارم.»
زن: «ثابتش کن. داد بزن تا همهی دنیا بفهمن.»
شوهر کنار گوش زن زمزمه میکند: «دوستت دارم.»
زن: «چرا آروم و برای من زمزمه میکنی؟»
شوهر: «چون تو همهی دنیای منی.»
سیّد جواد
دختر کوچکی به مهمانشان گفت «میخواهی عروسکهامو ببینی؟»
مهمان با مهربانی جواب داد: «آره عزیزم.»
دخترک دوید و همهی عروسکهایش را آورد. بعضی از آنها خیلی بانمک بودند. در میان آنها یک عروسک زیبا هم بود. مهمان از دخترک پرسید: «کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟» و پیش خودش فکر کرد که دخترک حتماً آن عروسک زیبا را انتخاب میکند، اما خیلی تعجب کرد وقتی دید دخترک به عروسک پارهای، که یک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت: «اینو بیشتر از همه دوست دارم.»
مهمان با کنجکاوی پرسید: «اینکه زیاد خوشگل نیست!»
دخترک جواب داد: «آخه اگه منم دوستش نداشته باشم، دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه؛ اون وقت دلش میشکنه…»
سیّد جواد
زنی پارچهای نزد خیاط برد تا برایش پیراهنی دلخواه بدوزد. او به خیاط گفت: «سابقهی خیاطجماعت حاکی از بدقولی است. فردا به من نگویی: سوزنم گم شده بود و یا دکمهی مناسب پیدا نشد و نتوانستم پیراهنت را بهموقع آماده کنم. فردا به من نگویی: اُتویم سوخت و نتوانستم پیراهنت را بهموقع آماده کنم. فردا به من نگویی: نخ خوب و همرنگ پیدا نکردم، مریض شدم، برق مغازهام قطع شد، اندازهات را گم کردم و نتوانستم پیراهنت را بهموقع آماده کنم.»
زن پس از همهی این حرفها، عصبانی و برافروخته شد و گفت: «اصلاً نمیخواهم برایم لباس بدوزی، یالا پارچهام را پس بده» و اما خیاط، باز هم هیچ نگفت.
سیّد جواد
مردی زنی گرفت که از قضا بچهی هفتماههای بهدنیا آورد. او بهسرعت به بازار رفت و وسایل تحصیل فرزندش را خرید و به خانه آورد. همسایهها از او پرسیدند: «این چه کاری است که کردهای، حالا موقع خرید وسایل تحصیل بچه نیست.» در جواب گفت: «بچهای که به این زودی به دنیا بیاید، حتماً همین فردا میخواهد به مدرسه برود.»
سیّد جواد
زنی، نزد پزشکی رفت تا آپاندیسش را بردارد.
دکتر پرسید: «آیا مزاحم شماست؟»
زن گفت: «نه، آن مسئلهای نیست. همهی زنان باشگاهی که من در آن عضوم، عمل کردهاند. بعضیها آپاندیسشان را برداشتهاند و بعضی چیز دیگری را، اما من از بدنم چیزی برنداشتهام، لذا چیزی ندارم که در باشگاه از آن صحبت کنم!»
سیّد جواد
هنر و مهارت معذرتخواهی از یکدیگر
سیّد جواد
در زندگی هر فردی قورباغههای زشتی، که همان نقاط ضعف و گاه منفی آنهاست، دیده میشود.
سیّد جواد
حجم
۲۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۱ صفحه
حجم
۲۲۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۲۱ صفحه
قیمت:
۹۵,۹۰۰
۴۷,۹۵۰۵۰%
تومان