
بریدههایی از کتاب حافظ خوانی خصوصی
۳٫۱
(۱۱)
دلسوزی یکی از وحشتناکترین شکافهای روح آدمه. چون فقط وقتی میشه با ترحم به کسی نگاه کنی که خودت رو جدا از اون ببینی. اون وقت هر کاری که برای کسی بکنی بیشتر برای عذابوجدان خودت کردی. حتی گاهی برای ارضای خودخواهی پنهانت. در ترحم اثری از همدلی نیست. ترحم نشونهٔ سقوط اخلاقی آدمه. ولی فروپاشی بزرگتر وقتی اتفاق میافته که با ترحم به خودت نگاه میکنی. اون وقت به خودت حق میدی برای هر چیزی از روی آدمهای دیگه رد بشی. بیرحمانهترین رفتارهای بشری ریشه در دلسوزی دارن. همون لحظهای که به دختربچهای کثیف با دلسوزی نگاه کردی از دوازهٔ جهنم شقاوتهای انسانی رد شدی.
کاربر ۱۱۱۹۲۱۵
ولی اگه میخوای مزیتی توی هر جور رابطهای داشته باشی باید برخلاف جریان رودخونه شنا کنی
bb.htz
تنها موندن مجازات هرگز فریب نخوردنه. آدمی که فریب نمیخوره در بهشت ملالانگیز و خالی از عشق تنها میمونه.
mimraaz
شاید سختترین کار دنیا این باشه که ببخشی. خودت رو ببخشی. برای همهٔ ناکامیها و دردهایی که کشیدی خودت رو ببخشی. اگه نتونی این کار رو بکنی فقط شاهد مرگ تدریجی خودت میشی. به قول خودت افسردگی انتقامیه که برای رنجهای زندگی از خودمون میگیرم.
mimraaz
فرار کردن فایدهای نداره عزیزم. زندگی با عزیزترین چیزهایی که داری مجازاتت میکنه، با سادهترین چیزها غافلگیرت میکنه.
mimraaz
جهان در برابر شادی و اندوه ما بیتفاوته.
mimraaz
می گن زنان زیبا رو برای مردان بیتخیل بذارین! شاید چون درک زیبایی بیشتر به قدرت تخیل آدم برمیگرده تا چیزی که میبینه. به نظرم مرد و زن هم نداره. آدم هر چهقدر قدرت تخیل بیشتری داشته باشه دنبال زیبایی شخصیتری میگرده. با چیزی که به نظر همه قشنگ میآد راضی نمیشی. حساسیتت به جزئیات زیاد میشه و بین چیزهای بیربط ارتباطهای تازه کشف میکنی.
mimraaz
(مهم نیست توی زندگیت چهقدر درد کشیدی، مهم اینه که بتونی هر لحظه دلت خواست لبخند بزنی، فقط برای همون لحظه، بدون نگرانی، برای اینکه لحظهای بعد جهان متلاشی میشه.)
mimraaz
فکر کنم آلبر کامو باشه که میگه مهمترین کار نوشتن اینه که نشون بده چرا در این جهان وحشتناک همهٔ ما دست به خودکشی نمیزنیم.
mimraaz
جایی که تو مردی یه سرعتگیر گذاشتهن. از اون ساندویچهای پلاستیکی که به کف خیابون پیچ میشن. دفعهٔ قبل اینجا نبود. حتماً مرگ تو باعث شده اینجا بذارنش. مثل هر قانون یا دارویی که مرگ و رنج آدمهای بیشمار باعث شده کسی به فکر اختراعش بیفته. تابلوی سرعت مجاز سی کیلومتر فقط چند متر با جایی که تو مردی فاصله داره. اگه این سرعتگیر یه سال زودتر اینجا نصب شده بود تو الآن زنده بودی. دلم نمیخواد باور کنم هر تکونی که با عبور از روی یه سرعتگیر توی خیابونهای تهرون زیر پام احساس میکنم بهای زندگی یه آدمه. ابزار فیزیکی آزارندهای برای تحمیل قانون به آدمهایی که ته قلبشون بهش ایمان ندارن. هر آدمی که گواهینامه میگیره حداقل یه بار تموم قوانین راهنمایی و رانندگی رو امتحان میده و قبول میکنه. مثل ده فرمان بنیاسراییل یا هر کتاب مقدسی که گواهی اعتقاد بهش توی شناسنامهمون نوشته میشه.
کاربر ۳۷۰۹۶۴۱
خیلی طول کشید تا بفهمم دنیایی بینظم و قاعده، جامعهای قانونگریز و آشفته هیچوقت قهرمانان شورشی و آوانگارد تولید نمیکنه. فقط مشتی آدم ترسو و خودخواه میسازه که حتی از خودشون هم متنفرن، آدمهایی که همیشه دلواپس نون فرداشونن و فقط میخوان از اینجا برن، آدمهایی که همیشه چشمبهراه بهشتن…
mimraaz
دردهایی توی زندگی هست که مثل آهن گداختهست و جای داغش برای همیشه در روحت باقی میمونه. حافظ بهش میگه داغدل.
mimraaz
بزرگترین کار رمانها اینه که مهمترین واقعیتهای زندگی رو تبدیل به بازی میکنن. باعث میشن خودت رو بیرون از خودت ببینی. اون وقت از کسی که داره رنج میکشه تبدیل به کسی میشی که فقط داره رنج کشیدن رو تماشا میکنه. رمان خوندن بهترین تمرین برای این کاره چون وقتی داری یه داستان رو دنبال میکنی کمکم خودت رو وسط ماجرا میبینی. هم خودت هستی و هم شخصیت داستان. هم توی ماجرا هستی هم بیرونش. این دقیقاً همون کاریه که باید با زندگی کرد. پات رو بذاری اون طرف مرز و داستان زندگی خودت رو تماشا کنی.
mimraaz
ظلمات پر از زندگیهای نیمهکارهست، پر از آدمهایی که فقط رنج کشیدن و به هیچ جا نرسیدن. به نظرم ظلمات پرجمعیتترین کشور جهانه! جمعیت عظیمی از آدمها که هر چی تندتر میرن بیشتر عقب میمونن. جماعتی افسرده یا غرق در شادیهای مصنوعی. ظلمات کشوری فراملتیه که خیلیها توش زندگی میکنن و همون جا میمیرن.
mimraaz
بعد از مرگ تو مطمئن شدم جهنم واقعی جایی جز حافظهٔ انسان نیست.
mina3062
به نظرم تماشای خوشبختی یه جور وحشت پنهون داره. انسان اعتیاد عجیبی به درد و نگرانی داره.
mimraaz
دربارهٔ هیچچیزی به اندازهٔ حقیقت تا حالا دروغ گفته نشده. تلاش رقتانگیز بشر برای به قالب درآوردن چیزی که قالب نمیپذیره. درست از همین نقطه فاجعه شروع میشه.
mimraaz
در این جهنم حافظه و تسویهحساب درونی چنان درد میکشی که ممکنه حتی به باد دم صبح چنگ بزنی شاید نشونهای از یار سفرکرده بهت بده. اما حتی از باد صبا هم که همیشه خوشخبره فقط حرفهای پریشون میشنوی. شاید چون از درون فروپاشیدی.
mimraaz
ما با امید متولد میشیم ولی انبوه حسرتهامون رو زیر خاک میبریم.
mimraaz
می دونی عزیزم، اینکه میگن در زمان حال زندگی کن یه دروغ بزرگه! شاید اصل مفهوم درست باشه اما تصوری که ایجاد میکنه توهمی احمقانهست. چهطور میشه گذشتهای رو که با هزاران زنجیر ناپیدا به زمان حال وصل شده فراموش کرد. تاریخ رو نمیشه پاک کرد! کسهایی که یاری عزیز یا وطنشون رو از دست دادهن وزن تاریخ رو خوب احساس میکنن.
mimraaz
حجم
۷۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۸۶ صفحه
حجم
۷۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۸۶ صفحه
قیمت:
۳۹۹,۰۰۰
تومان