بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بوستان سعدی: قصه های شیرین ایرانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب بوستان سعدی: قصه های شیرین ایرانی

بریده‌هایی از کتاب بوستان سعدی: قصه های شیرین ایرانی

۳٫۹
(۱۷)
«جواب بدی را با بدی دادن، کار آسانی است! نیکی کردن به کسی که بدی کرده، شرط جوان‌مردی است.»
Neda^^
روزی، روزگاری، سیل آمد و مسیر رود نیل را عوض کرد، و بعد از آن
min
سکوت برای دانا وقار است و برای نادان سرپوش. اگر دانایی، وقار خودت را از بین نبر، و اگر نادانی، راز خود را آشکار نکن؛ و گرنه هر چه تلاش کنی، دیگر نمی‌توانی پنهانش کنی. اگر چه امتیاز انسان به حیوان حرف زدن است، چارپا از انسانی که حرف نادرست می‌زند، بهتر است.»
☆ Setareh ♡ Hasti ♡ Samiri ☆
ثروتمند فقیر سال‌ها پیش، ظهر یک روز گرم تابستان، درویشی به در خانه‌ی تاجری رفت. اسم آن تاجر، بهادر بود و کارش خرید و فروش ابریشم بود و پول زیادی داشت. درویش چند بار در خانه را زد و به انتظار ایستاد. صدایی از پشت در شنید: «که هستی؟» درویش گفت: «مرد فقیری هستم.» ـ چه می‌خواهی؟‌ ـ کمی آب و غذا. کسی که پشت در بود، داد و فریاد کرد: «بی‌خود این وقت ظهر مزاحم ما شدی. چیزی نداریم. برو دنبال کارت!»
☆ Setareh ♡ Hasti ♡ Samiri ☆
در زمان‌های قدیم، در سرزمین مصر، مرد ساده‌دلی زندگی می‌کرد. چون خوش‌اخلاق بود و با همه زود دوست می‌شد، او را حبیب که به معنی دوست است، صدا می‌زدند، و چون لباس‌های کهنه می‌پوشید، خیال می‌کردند که به امور دنیا اهمیت نمی‌دهد و درویش است. برای همین، از دور و نزدیک، به دیدار درویش حبیب می‌آمدند و مثل پروانه دورش جمع می‌شدند. حبیب ساده‌دل کم‌کم باورش شد که مرد فاضلی است و شبی فکر کرد: تازه من چیزی نگفته‌ام و این همه دوستم دارند. اگر باز هم سر به زیر باشم و دم نزنم، از کجا بفهمند که چه مرد دانشمندی هستم؟! پس باید دانشم را به رخشان بکشم تا بیشتر دوستم داشته باشند.
امید

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۳ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۳ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
تومان