
بریدههایی از کتاب فکرهای نیمه شبی
۴٫۵
(۱۱)
میگن عاشق نویسندهها نشین
چون شعرهاشون یهجوریان
و کلماتشون پوچه
ولی یهجوری کنار هم میچیننشون
که قشنگ به نظر بیاد.
ولی من میگم عاشقم شو
چون زیر این یهجوری بودن و
بین خطوط نوشتههام
قلبی سرشار از عشقه
که هرجا بری دنبالت میآد.
آسمان
تمام وسایلت رو جمع کردم
و توی جعبه گذاشتم.
میخواستم برات پس بفرستمشون؛
تمام چیزهایی که به من دادی
وقتی قول دادی من تنها چیزی هستم که لازم داری.
ولی بعد متوجه شدم
نمیتونم تمام «دوستت دارم» ها رو توی جعبه بذارم.
یا تمام نامههایی رو که برات نوشتم ننویسم
یا جوری که اسمم رو صدا میکردی نشنوم.
نمیتونم همهٔ «تو خوشگلی» ها رو برگردونم
چون اوضاع دیگه هیچوقت مثِ قبل نمیشه.
آسمان
تو گلچینی از معجزاتی که نور آفتاب بهم پیوندشون داده. اما خیلی بیشتر از اینها هم هستی؛ تو یه داستانی، یه خونه، یه گرگ که شبها زوزه میکشه.
آسمان
اینقدر طوری رفتار نکن که انگار کافی نیستی. تو قوی و زیبایی
و طرز لباسپوشیدنت و کسی که ازش خوشت میآد بزرگی قلبت رو تغییر نمیدن.
تو مهمی، و موهات خوب وایساده، چشمهات هم قشنگه،
نصفهنیمه خوردن یه ظرف بستنیت هم خیلی جذابه.
تو بیارزش نیستی، و میتونی به هرچی میخوای برسی، و آدمها بهت باور دارن.
تو کسی هستی که لیاقت داری بقیه کنارت باشن و هرکسی که الان تو رو داره،
آسمان
قلبم توی بدنم نیست؛
زیر کاخی که ویروونش کردی دفن شده.
بااینحال من اینجام
یه جسم توخالی
با چشمهایی که از گریه خون شده
و لبخندی مصنوعی.
Aram_qz
فکر میکنم که اگه بهم اجازه میدادی،
مثه آسمون باهات رفتار میکردم.
همهٔ ناامنیهای روانیت رو جمع میکردم،
تمام نقایصت رو میذاشتم کنار هم
و بهشکل یه صورت فلکی جدید درمیآوردم
و بیپایان دنبالش میگشتم.
میدونم تو اونجوری که من میبینمت خودت رو نمیبینی
و هنوز هم وقتی بهت میگم زیبایی
با من بحث میکنی.
اما تکتک چیزهایی که درمورد خودت دوست نداری
تمام چیزهایی هستن که من یه روز هم نمیتونم بدونشون زندگی کنم.
آسمان
زندگی کنم.
فکر کنم که اگه به من اجازه بدی،
یه رصدخونه میسازم فقط برایاینکه نشونت بدم
تمام ستارههای دنیا
هیچوقت به روشنایی تو نمیدرخشن.
آسمان
روزهایی هست که برانگیزندهها همهجا هستن، توی سایهها کمین کردهن و باعث نفستنگی و درد قفسهٔ سینه میشن. اضطراب چیز ویرانگریه؛ فرقی نداره چند بار بهت بگن «نفس عمیق بکش»، انگار که هوا رقیق شده و باوجود تمام دلایلی که باید بهخاطرشون آروم باشی، حس میکنی یه کشتیِ بدون بادبان وسط طوفانی سهمگین هستی.
Aram_qz
اگه قرار بود خونهای بسازم
وجود تو دیوارهاش میشدن
چشمهات پنجرههاش
لبخندت درِ ورودی
قلبت شومینه
و روحت نوربخش خونه
و توی این خونه
من ایمانم رو میذاشتم
چون میدونستم که بالاخره
خونهای برای خودم پیدا کردم.
آسمان
حجم
۳۹۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
حجم
۳۹۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۲۴۶ صفحه
قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان
