بریدههایی از کتاب دهانم قشنگ و چشمانم سبز (مجموعه داستان)
۴٫۲
(۱۰)
تنها عیبی که هنرمند شدن میتواند برای شما داشته باشد، این است که همیشه نوعی غم را در وجودتان حس میکنید.
fuzzy
«ای پدرها و ای معلمها، وقتی به جهنم فکر میکنم، میفهمم که جهنم هیچ چیز نیست به جز عدم وجود عشق در زندگی.»
نازبانو
او فقط یک بار حاضر به مصاحبه با خبرنگاران شد و فقط سه جمله به یکی از خبرنگاران نیویورک تایمز گفت:
«من نوشتن را دوست دارم. من عاشق نوشتن هستم. اما فقط برای خودم و برای رضایت خودم.ـ»
Autumn
این فکر از ذهنم گذشت که زندگی آینده من چه خواهد شد؟ آیا به غیر از این است که سالها باید سرگردان در کوره راههای وحشت آور این دنیا بدون اینکه به جایی برسم، بدوم؟
fuzzy
هر روز صبح، مرد خندان از گوشه تنهاییش که تمامی نداشت به جنگل متراکم و انبوهی که نزدیک مخفی گاه دزدان بود، میرفت و در آنجا ضمن اینکه نقابش را برمیداشت همنشین سگها، موشهای سفید، عقاب ها، شیرها، مارها و گرگها میشد و با آنها درد و دل میکرد. او برای آنها وحشتناک و زشت نبود.
fuzzy
از آنجا که همیشه واقعیت با رویا تفاوت اساسی دارد و خوشبختی و شادی دو موضوع کاملاً متفاوت با هم هستند (چون خوشبختی جامد است و شادی مایع) همه چیز همیشه آنطور که آدمها پیش بینیش میکنند از آب در نمیآید. به همین دلیل شادی من زیاد نتوانست درون ظرف خودش باقی بماند و شروع به نشت کردن کرد
fuzzy
او همینکه خواست به خاطر عدم وجود صندلی در اتاق از من عذرخواهی کند، به سرعت به او گفتم که خیلی هم خوب است. (آنقدر از پیدا کردن این شغل سرمست بودم که گفتم اصلاً صندلی چیز خوبی نیست و جزو چیزهای نفرت انگیزی است که به هیچ وجه از آن خوشم نمیآید. باور کنید اگر در آن لحظه به من میگفت که در هر بیست و چهار ساعت، دو بار کل اتاق را به اندازه پانزده سانتیمتر آب میگیرد، باز قبول میکردم و میگفتم من پادردی دارم که فقط در مکانهای خیس معالجه میشود.
dosbsks
«ای پدرها و ای معلمها، وقتی به جهنم فکر میکنم، میفهمم که جهنم هیچ چیز نیست به جز عدم وجود عشق در زندگی.»
fuzzy
«اون گربه یه جاسوس بود. یه جاسوس کثیف آلمانی. تو باید اونو میکشتی. اگه نمیکشتیش اون تو رو میکشت. اون آلمانی لعنتی فقط تغییر لباس داده بود وگرنه خودش بود. اینکار تو شایسته...»
fuzzy
و اون شعر لعنتی ـ شعری که بعد از اولین ملاقاتمان برایش فرستادم: رنگم سرخ و سفید ـ ـ ـ دهانم قشنگ و چشمهایم سبز ... آه! که چقدر این شعر زیباست. این شعر، شعریه که همیشه اون رو به یاد من میاره. بله. اینو میدونم که چشماش سبز نیست و همرنگ گوش ماهیاس ولی نمیدونم چرا این شعر، اونو به یادم ـ آه. این حرفا مخمو داغون میکنه
fuzzy
حجم
۱۲۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
حجم
۱۲۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان