
بریدههایی از کتاب شریان مکران
۳٫۰
(۱)
به اهرم که رسیدیم، حرفهایمان در مورد فروش نفت خام رسیده بود به آخر. در ایستگاه پمپاژ شماره دو خط، وقتی از ماشین پیاده میشدیم مهندس جعفرزاده از من پرسید «اصلاً چطور مسئلهٔ تو نفت خام شد و حرفمان رسید به فروش نفت خام؟»
کلاهم را گذاشتم سرم که از آفتاب در امان باشم و جواب دادم «برای اینکه وقتی میخواهم برای مردم از خط لولهٔ انتقال نفت بنویسم که فلسفهٔ وجودیاش انتقال نفت خام برای صادرات است، باید قبلش معلوم باشد که این صادرات خودش موضوع مهمی است. اگر در ذهن مخاطب، خودِ فروشِ نفت خام کار عبثی باشد، خط انتقالش کار عبثتری است.»
maryhzd
بپرس...»
حسن و سیاوش و رضا و هادی و امین قطرهای از هزاران بودند؛ هزاران مردی که دل بسته بودند به کار و پروژهای ملی که قرار بود نفت را هزار کیلومتر ببرد تا آن طرف تنگهٔ هرمز.
maryhzd
و هر یک روزی که اینجا زودتر راه بیفتد، یعنی یک روز آن تعداد آدم زودتر دارند به زندگی با توسعهٔ پایدار میرسند. به همین خاطر من حرص میخورم پروژه سریعتر جمع شود، هر چند که فشار وحشتناکی به خودم میآید. شما اگر کار تولید کنی، مطمئن باش سر سفرهٔ مردم نان میرود. اما اگر تولید نکنی هیچ چیزی درست نمیشود. مجبوریم با زبان مسائل را حل کنیم؛ خالی ببندیم؛ دروغ بگوییم. آن هم یک زمانی دارد. بالاخره ده روز، بیست روز، یک سال، هشت سال. نبودن کار و شغل رابطهٔ مستقیم با ازهمگسیختگی خانواده دارد. اصلاً شک نکن.
maryhzd
«هر پروژهای از صفر شروع میشود و تا صد تمام میشود. ولی پروژهٔ خط لولهٔ گوره به جاسک از منفی بینهایت شروع شده بود، از ناامیدی مطلق، از هیچ. تحریم و کارشکنیهای خارجیها خیلی تأثیر داشت.
maryhzd
ساحل از دور خط محوی بود. تنها چیزی که خیلی خوب قابل تشخیص بود، کوه مبارک بود؛ یک کوه یکه و تنها که حالت کلیاش شبیه مکعب بود. مالکی میگفت «این کوه در قدیم نشانهٔ دریانوردها و صیادها بوده.»
بعد خندید و ادامه داد «الان هم نشانهٔ آمریکاییها شده.»
همه توجهمان جلب شد. عینک آفتابیاش را برداشت «پهباد آمریکا را از کنار همین کوه زدند. یک سامانهٔ سیار پدافندی از اینجا پهباد را رهگیری کرد و زد. الان آمریکا حواسش هست که فاصلهاش را با کوه مبارک تنظیم کند.»
maryhzd
حجم
۶۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۶۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان