
بریدههایی از کتاب بعدا
۴٫۰
(۶)
میدانید مردم چرا چنین داستانهایی را میخوانند؟ چون خوشحال میشوند چنین وضعیت گُهی برای خودشان پیش نیامده است.
امیررضا
یه جملهٔ معروفی هست که میگه حتی یه ساعت ازکارافتاده هم روزی دو بار ساعت درست رو نشون میده.
امیررضا
«باید یاد بگیری خودت بار خودت رو توی زندگی به دوش بکشی.»
امیررضا
افکارم غرق در خون بود.
امیررضا
بهتر است بخشی از راهحل باشیم تا بخشی از صورت مسئله.
امیررضا
وقتی حامله بودم به خودم قول دادم هیچوقت به بچهم دروغ نگم.
امیررضا
حالا میدانم که همیشه بعداً وجود دارد.
امیررضا
خیلی خوشحال میشدم وقتی مامان را میخنداندم چون حتی در ششسالگی هم میفهمیدم که او زندگی را زیادی جدی میگیرد.
امیررضا
وقتی قرار است دست تقدیر یقهات را بگیرد تمام راهها به یکجا ختم میشوند.
امیررضا
حتی یک بچهٔ کوچک هم اگر احمق نباشد این مسائل ابتدایی را درک میکند. باید بگویی لطفاً، باید بگویی متشکرم، نباید جلوی بقیه دست توی دماغت بکنی، نباید با دهان باز غذا بخوری و البته نباید با مردهها صحبت کنی، آن هم وقتی کنار بازماندگانی ایستادهاند که داغشان تازه است.
امیررضا
مُردهها همیشه راستش را میگویند.
امیررضا
مُردهها همیشه حقیقت را میگویند که البته وقتی دوست داری حقیقت را بدانی چیز خوبی است اما حقیقت گاهی هم تلخ است.
امیررضا
وقتی به گذشته نگاه میکنم زندگیام شبیه داستانهای چارلز دیکنز بوده، البته همراه با ناسزا و ادبیاتی بیادبانهتر.
امیررضا
من یکی اصلاً دلم نمیخواد نقش دلداریدهندهٔ اعظم رو بازی کنم.
امیررضا
(برای من این جمله درآمد: یک پَر در دست بهتر از یک پرنده در آسمان است که بهنظرم خیلی بیمعنی بود.)
امیررضا
«یه حکایت قدیمی هست که میگه مردهها هیچ رازی رو برملا نمیکنن. اما اونها میتونن با تو حرف بزنن، مگه نه؟ تو انتظار داری جواب سؤالهات رو بدن و حقیقت رو بگن، انگار با داروی بیهوشی موقتاً بیهوش شدهان.»
امیررضا
هیچچیز بهتر از این نیست که وقتی به چیزهای وحشتناک فکر میکنید مادرتان کنارتان باشد.
امیررضا
ما در زندگی هم در مرگ هستیم
امیررضا
بدترین قسمت بچه بودن و شاید بدتر از بدترین این است که آدمبزرگها گاهی تو را نادیده میگیرند.
امیررضا
بعضی مردهها میتوانند عشق را حس کنند.
امیررضا
بعداً فهمیدم خیلی از نویسندهها پشت میزشان مردهاند. احتمالاً رسم بود.
امیررضا
توی ذهنش تجزیه و تحلیل میکنه تا اونجوری که دلش میخواد باور کنه.
امیررضا
مامان همیشه میگفت: «من و تو یه طرف، تمام دنیا یه طرف.»
امیررضا
میدانم که میگویند اگر چیزی را نداشته باشی کمبودش را هم حس نمیکنی و درست هم هست اما میدانستم که چیزی کم دارم.
امیررضا
یک معلم همیشه معلم است.
امیررضا
آدم به چیزهای عجیب هم عادت میکند و برایش بدیهی میشوند.
امیررضا
حجم
۲۲۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
حجم
۲۲۷٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۷۰ صفحه
قیمت:
۵۴,۰۰۰
تومان