
بریدههایی از کتاب پدر
۴٫۰
(۳)
وای بر من
غمگین و تلخ
زندگی در این مُغاک اَشک
و فرشتهٔ مرگ همچون پادشاهی پیروز
فریاد میکند؛ همهٔ جهان را
پوچ است، همهچیز پوچ است!
م.
آری، آری!
در این جهان بیبنیاد
بیجان میشود جاندار
و به خاک میاُفتد
پیش از آنکه خواسته باشد
اندوه، همزاد مرگ؛ زنده و جاودان
بر گورها حک میکند
پوچ است، همهچیز پوچ است!
آری، آری!
م.
اگر فقط یک پایه و اساس برای رسیدن به حقیقت وجود داشت، تنها یک چیز، که بشود به آن چنگ زد و دل را آرام کرد. اما حالا فقط سایههایی وجود دارند که توی بوتهها و علفها پنهان شدهاند و گاهبهگاه برای ریشخند آدم سرک میکشند. درست شبیه مُشت کوبیدن در هوا یا جنگ فرضی با تیرهای مشقی است. واقعیت، هرقدر هم که کُشنده باشد، مقاومت را در آدم تقویت میکند و مجبورش میکند تا دست بهکار شود. اما در این شرایط، افکارم رفتهرفته در تاریکی محو میشوند و مغزم آنقدر بر هیچ میکوبد تا آتش بگیرد.
م.
کشیش: نُوید، یک لحظه صبر کن. فکر نمیکنی رها کردن یک دختر بدبخت و بینوا با یک بچه دور از انسانیت باشد؟ فکر نمیکنی؟ فکر نمیکنی که این کار... ها؟ ... ها؟
نُوید: بله، در صورتی که میدانستم پدر واقعی بچه من هستم. اما مسأله اینجا است که هیچکسی نمیتواند به صورت قطعی نظر بدهد. سخت است که آدم تمام زندگیاش را تباه فرزند یک نفر دیگر بکند.
سپیده اسکندری
لورا: و مادر هم هیچ نقشی ندارد؟
کاپیتان: ابداً. او حق و حقوقش را با یک قرارداد رسمی واگذار میکند. پدر هم متعهد میشود که سرپرستی او و بچه را به عهده بگیرد.
لورا: یعنی مادر هیچ حق و حقوقی نسبت به فرزندش ندارد؟
کاپیتان: نه، هیچ حق و حقوقی ندارد. وقتی چیزی فروخته میشود، دیگر نباید انتظار داشت که هم جنس را پس گرفت و هم پولش را پس نداد.
سپیده اسکندری
با وجود سستی اراده و تزلزل، بعضی افکار میتوانند آنقدر تأثیر مخربی بگذارند که به جنون منتهی بشود.
سپیده اسکندری
حجم
۳۹۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۳۹۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان