
بریدههایی از کتاب دیوانگی در بروکلین
۴٫۲
(۶)
شادیهایم مانند رؤیاهای کاذب ناپدید شدند.
و روزهای شادکامی بیآنکه بازگردند از میان رفتند.
عشق راه گم کرد و لذتها فراری شدند؛
و از تمامی این گذشته تنها غم باقی ماند.
قور در باغ
همیشه شیفتهٔ کتاب بودم. خواندن مرا به آزادی میرساند، تسلی میداد و به طرزی دلخواه برمیانگیخت: خواندن برای لذت بردن، برای آن آرامش زیبایی که وقتی پژواک کلمات آدم دیگری را در ذهن میشنویم در آن فرو میرویم.
کاربر نیوشک
همیشه شیفتهٔ کتاب بودم. خواندن مرا به آزادی میرساند، تسلی میداد و به طرزی دلخواه برمیانگیخت: خواندن برای لذت بردن، برای آن آرامش زیبایی که وقتی پژواک کلمات آدم دیگری را در ذهن میشنویم در آن فرو میرویم.
قور در باغ
هدف چه بود؟ اینکه آزاد باشد. اما آزادی برای چه؟ برای اینکه کتاب بخواند، بنویسد و فکر کند.
قور در باغ
گفت در جهان نویسندگی قاعدهای وجود ندارد. اگر زندگی نویسندگان و شاعران را مطالعه کنیم با هرج و مرج مطلق مواجه میشویم، با شمار نامحدودی از استثنائات. و افزود به این خاطر که نوشتن نوعی بیماری است، پدیدهای که میتوانزکام یا تورم روح نامید؛ بنابراین، هرکس میتواند در هر زمانی در زندگی به آن مبتلا شود. از جوان و پیر گرفته تا قوی و ضعیف، مست و هوشیار و عاقل و دیوانه. با نگاهی به فهرست غولها و نیمچه غولها به نویسندگانی برمیخوریم که از همه قماشی هستند و هرگونه خلق و خو را در میانشان میبینیم؛ از بالاترین آرمانگرایان تا فاسدترین و فریبکارترین آدمها.
قور در باغ
به دنبال مکان آرامی بودم که در آن بمیرم.
قور در باغ
به کارفرمای جدیدش گفت: «من سی و یک سال و چند کیلو اضافه وزن دارم. بیش از یک سال است که با زنی نبودهام و حالا دوازده صبح است که خواب راهبندان را در دوازده محلهٔ شهر میبینم. شاید اشتباه کنم، اما گمان میکنم برای تغییر زندگی آماده هستم.»
قور در باغ
درست است که گاه مثل خر رفتار میکنم، اما بلدم دهانم را ببندم. مفهوم شد؟
قور در باغ
هریک از ما آدمها چند انسان متفاوت در خود داریم و بیشتر از یکی به دیگری تغییر جهت میدهیم، بیآنکه هرگز پی ببریم که هستیم. یک روز سرحالیم، فردایش افسرده؛ صبح غمگین و ساکتیم، شب خندان و شوخ.
قور در باغ
اگر ریسک نداشته باشد که به آدم کیف نمیدهد.
قور در باغ
گر کسی را آزار بدهی از او آزار میبینی. چیزی که عوض دارد، گله ندارد. این از جمله ویژگیهای عالیای است که آدمها به آن شهرت دارند.
قور در باغ
تام خوشحال مساوی بود با تام پرحرف.
قور در باغ
وقتی از کسی که دوستش داری ناسزا میشنوی، پس از سخنان تحقیرآمیزی که همچون پتک بر مغزت فرود میآید، مگر روحیهای هم باقی میماند؟
قور در باغ
هری اگرچه به یک کلاهبردار تبدیل شده بود، اما بخشی از وجودش همان کودک ده ساله مانده بود که در عالم خیال بچههای یتیم شهرهای بمبارانشده را نجات میداد.
قور در باغ
نکند همه چیز پایان یافته و من دیر به کمک او رسیده باشم، بسیار دیر برای اینکه او را بار دیگر به جهانی که از آتش بود بازگردانم؟
قور در باغ
خب که چه؟ همانطور که اسکار وایلد روزی گفته است، از بیست و پنج سالگی همهٔ مردم همسناند،
کاربر نیوشک
تام گفت: «من از نجات جهان حرف نمیزنم. الان در شرایطی هستمکه فقط میخواهم خودم را نجات بدهم، و بعضی از آنهایی که دوست دارم.
کاربر نیوشک
وقتی کسی این شانس را دارد که در ماجرایی زندگی کند و در دنیایی خیالی به سر برد، دردهای دنیای واقعی ناپدید میشوند. تا وقتی حکایت ادامه یابد، واقعیت وجود نخواهد داشت.
کاربر نیوشک
اما من از اینکه اینجا هستم بسیار خشنودم. از نشستن و تماشای آنچه روی میز است، کشیدن نفس عمیق و لذت بردن از این حقیقت ساده که زندهام.
کاربر نیوشک
گوشهای تیز وچشمهای نافذی داشت و خوشفکر و خوشقلب بود.
کاربر نیوشک
اما من عاشق تو نیستم هانی. درست نمیشناسمت.
ــ بعدا درست میشود.
ــ چی بعدا درست میشود؟
ــ اول شروع به شناختنم میکنی. بعد عاشقم میشوی.
ــ به همین سادگی.
ــ آره، به همین سادگی.
کاربر نیوشک
اسکار وایلد روزی گفته است، از بیست و پنج سالگی همهٔ مردم همسناند
Fafa
و من بیش از هر چیزهمین را میخواستم. پایانی توأم با سکوت برای زندگی غمناک و مسخرهام.
قور در باغ
حالا که زنده بودم لازم بود وسیلهٔ بازیافتن زندگی را پیدا کنم، اگر هم چیزی از زندگیام باقی نمانده بود، نمیتوانستم صرفا دست روی دست بگذارم و منتظر پایان آن بمانم.
قور در باغ
دو سال خدمت سربازی، کار، ازدواج، مسئولیتهای خانوادگی، لزوم هر چه بیشتر پول درآوردن، همهٔ این مزخرفاتی که وقتی جرئت دفاع از خودمان را نداریم ما را توی هچل میاندازد
قور در باغ
کشتار انسانها به وسیلهٔ همان ابزارهایی که قرار بود همهٔ ما را خوشبخت و ثروتمند سازد.
قور در باغ
منظرهٔ غمانگیزی بود. برق نگاه خواهر زادهام خاموش شده بود و قیافهٔ ظاهریاش از شکست حکایت میکرد.
قور در باغ
ــ ما وارد دورهٔ جدیدی میشویم ناتان. دورهٔ پساخانواده، پساتحصیل و پساگذشتهٔ خانوادههای گلاس و وود.
ــ پساگذشته؟
ــ بله. حالا و بعدا مهم است. از این به بعد خودمان را گرفتار آنوقتها نمیکنیم.
قور در باغ
«لحظههای خوب هم هست. لحظههای زیبای فراموش نشدنی، شگفتیهای کوچک، معجزات حیرتانگیز. آرام راندن در تایمز اسکوئیر در ساعت سه و نیم صبح، ناگهان خود را در مرکز جهان تنها یافتن زیر بارانی از نور چراغهای نئون که از همهٔ اطراف آسمان میبارد. یا درست پیش از سپیده دم در بلت پارک وی با سرعت بیش از هفتاد مایل راندن و بوی اقیانوس را به مشام کشیدن. یا اینکه وقتی ماه بدر تمام میشود روی پل بروکلین آرام خزیدن و فقط آن قرص زرد و نورانی را که از فرط بزرگی پرهیبت و هولناک است تماشا کردن. آدم یادش میرود که اینجا روی زمین زندگی میکند، تصور میکند در حال پرواز است، تاکسی بال در آورده و در فضا حرکت میکند. هیچ کتابی نمیتواند چنین حالاتی را ایجاد کند. دارم از تعالیای واقعی حرف میزنم، هری. از رها کردن تن و ورود به کمال و پهنای جهان.»
قور در باغ
برای بازسازی دنیای کوچکی که اینک در آن به سر میبرد مدتها زحمت کشیده بود و به هیچکس اجازه نمیداد به رنجهایش پی ببرد.
قور در باغ
حجم
۲۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۶۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۴۵,۰۰۰۷۰%
تومان