در دههٔ ۵۰ خورشیدی دویستواندی انقلابی ایرانی در سازمان امل مشغول یادگیریهای نظامی بودند.
آریا سلطانی نجف آبادی
شاه به علم گفته بود: «هیچ بدم نمیاد که آمریکاییها، مخصوصاً این آقای کیسینجر، خیال نکند که هر چه میگوید وحی مُنزَل است».
آریا سلطانی نجف آبادی
ولی خود بچههای ایرانی که میرفتند در مقاومت فلسطین در جنوب لبنان وقتی میدیدند که اینها تحت عنوان فداییان فلسطینی مشروب میخورند، ویسکی میخورند، به زن مردم تجاوز میکنند، تو باغ مردم میروند، و میوهٔ آن را بدون اجازه میچینند، تحمل نمیکردند و ول میکردند. مثل برادر خود من، محمود مهتدی، که از طریق جلالالدین فارسی بدون آنکه به من بگوید رفته بود به اردوگاههای مقاومت فلسطینی. بعد دیده بود که اینها یک مشت آدم لاابالی و بیدین و متجاوز هستند و کسی نماز نمیخواند و همه ویسکی میخورند و دنبال عیشونوش هستند. اینها کسانی نیستند که قدس را آزاد کنند. آنها بعد از انقلاب، در سفارت فلسطین در تهران هم داستانها داشتند».
آریا سلطانی نجف آبادی