جملات زیبای کتاب خانه ارواح | طاقچه
تصویر جلد کتاب خانه ارواح

بریده‌هایی از کتاب خانه ارواح

انتشارات:نشر قطره
دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۸از ۸ رأی
۳٫۸
(۸)
این نظر پدربزرگ بود که این قصه را بنویسم، گفت: ـ عزیزم با این کار اگر روزی مجبور شوی اینجا را ترک کنی می‌توانی ریشه‌هایت را با خودت ببری.
Bita
پس انسان تا چند خواهد زیست؟ هزاران روز یا یک روز؟ هفته‌ای یا قرن‌ها؟ مردن را تا کی سپری می‌کند؟ معنای «تا ابد» چیست؟ پابلو نرودا
Ha.lh
هیچ مشغلهٔ فکری دیگری نداشتم جز خواندن و باز خواندن یک مشت کتاب
Ha.lh
صدقه دادن هم مثل سوسیالیسم اختراع آدم‌های ضعیف است تا از قدرتمندها بهره‌کشی کنند، و آن‌ها را به زانو دربیاورند.
کاربر ۲۰۸۰۵۶۸
نه از مرده‌ها بلکه از زنده‌ها باید ترسید؛ زیرا با وجود شهرت بدی که مردگان دارند، تاکنون هیچ موردی دیده نشده که مومیایی‌ها به کسی حمله کرده باشند
Kosar
تقریباً در هر خانواده‌ای یک آدم کودن یا خل وجود دارد. آدم همیشه آن‌ها را نمی‌بیند، چون آن‌ها را، مثل چیز شرم‌آوری از جلو نظر دور نگه می‌دارند. آن‌ها را در اتاق‌های پستویی پنهان می‌کنند، و در را رویشان قفل می‌کنند، تا مهمان‌ها آن‌ها را نبینند. اما راستش را بخواهی نباید خجالت بکشند. آن‌ها هم بندهٔ خدا هستند. آلبا گفت: ـ اما ما در خانواده‌هایمان کسی شبیه این‌ها نداریم. ـ نه، در اینجا دیوانگی به‌طور مساوی بین افراد تقسیم شده و دیگر چیزی باقی نمانده تا ما هم برای خودمان دیوانه‌ای داشته باشیم.
Kosar
خیلی از بچه‌ها مثل پرنده‌ها پرواز می‌کنند و رؤیای افراد دیگر را می‌خوانند و با ارواح حرف می‌زنند و همین‌که معصومیتشان را از دست بدهند این چیزها از سرشان می‌افتد
Ha.lh
غرق اندوه در آن شب یخ‌زده، به همه ناسزا می‌گفتم، به قاطر که آن همه آهسته می‌رفت، و به فرولا که آن خبر بد را فرستاده بود، و به خود رزا که مرده بود و به خدا که گذاشته بود بمیرد.
Ha.lh
به‌رسم اندوه‌گساری، در کشوری که شأن غم را آموخته است، همگی‌شان سیاه پوشیده بودند، ساکت بودند و گریه نمی‌کردند.
Ha.lh
خلاصه آنکه حرف‌های دیوانه‌واری به او زدم، که اگر قادر به شنیدن بود، هرگز بر زبانم جاری نمی‌شد
Ha.lh
آن روز به بعد تصمیم گرفت هرچند هم تنگ‌دست باشد، همواره در ازای آسایش‌های کوچک، که به او احساس غنی بودن می‌بخشد، پول خرج کند
Ha.lh
بدترین نوع بی‌پناهی در ترس ماریاس، بی‌پناهی آدم‌هاست نه بی‌پناهی زمین و حیوانات.
Ha.lh
از او متنفر بود، گرچه هیچ‌گاه به احساسات لطمه‌دیده‌اش، که به روحش چنگ انداخته بود و او را گیج می‌کرد، نمی‌توانست نامی نهد.
Ha.lh
گناهان بسیار اندوخت و خم به ابرو نیاورد چرا که به بهانهٔ پیشرفت، روحش را سخت و وجدانش را خاموش کرده بود.
Ha.lh
تلاش کرد آن لحظه را زنده کند، زمین سرخ و مرطوب و بوی غلیظ جنگل صنوبر و اوکالیپتوس، که پس از تابستان گرم و طولانی پر رطوبت فرشی از برگ خشک بر آن گسترده بود، و نور مسین خورشید از نوک درختان بر زمین می‌تابید. کوشید سرما، سکوت و آن احساس گرامی را که جهان را از آن آدم می‌کند، فراخواند، بیست‌ساله است و تمام زندگی هنوز در پیش رویش گسترده است، آهسته و آرام عاشق شدن، سرمست شدن از عطر جنگل و عشق.
Bita
مرگ کلارا جریان زندگی را در عمارت گوشه‌ای کاملاً دگرگون کرد. همراه با کلارا ارواح و مهمان‌ها و نیز آن خوشدلی شفاف که همیشه در خانه وجود داشت، رخت بربستند. او اعتقاد نداشت که دنیا ماتم‌سرایی بیش نیست؛ می‌گفت جهان شوخی خداست و وقتی خود خدا هیچ‌وقت آن را جدی نمی‌گیرد ابلهانه است که ما آن را جدی بگیریم.
Bita

حجم

۵۴۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۰ صفحه

حجم

۵۴۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۵۷۰ صفحه

قیمت:
۱۳۷,۰۰۰
۴۱,۱۰۰
۷۰%
تومان