بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در میمون خودم پدر بزرگم | طاقچه
تصویر جلد کتاب در میمون خودم پدر بزرگم

بریده‌هایی از کتاب در میمون خودم پدر بزرگم

نویسنده:بکتاش آبتین
انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۲۱ رأی
۴٫۲
(۲۱)
برق تاریکی گفتم خداحافظ چشمانش و آستین‌اش در تاریکی برق می‌زد عشق همه چیز را خیس می‌کند!
سالک
پرسیدم سر انجام عشق چیست؟ دوید و خود را گُم کرد!
آرزو ایرانمهر
او ابری بی‌تجربه بود خشمگین روبروی باد می‌ایستاد و فریاد می‌کشید من نمی‌دانستم تا اینکه بارانی چاک چاک صورتم را هاشور زد.
serenay3-3
چسب از اندوه من بردار زخمی ندارد این درد
shima
تنهایی پنجره‌ی کثیفی‌ست که از زیبایی تو شبحی بی‌صورت به‌جا می‌گذارد تنهایی فحش‌های رکیک مردی مست بر سر چهارراه تنهایی‌ست!
A~
در آینه می‌رقصم با خودم با اولین عشقم که نیست و خاطره‌ها گریه می‌کنند در دامنم!
رِ
دستی که تو را نوازش می‌کند فراموش‌ات می‌کند و این قانون دست‌های جهان است و نفس‌های گرم‌اش در گوش‌ام زمزمه می‌کرد و گفت: از قانون متنفر است
پریا بابازاده

حجم

۳۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۸۶ صفحه

حجم

۳۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۸۶ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان