برق تاریکی
گفتم خداحافظ
چشمانش
و آستیناش
در تاریکی برق میزد
عشق
همه چیز را خیس میکند!
سالک
پرسیدم سر انجام عشق چیست؟
دوید و
خود را گُم کرد!
آرزو ایرانمهر
او ابری بیتجربه بود
خشمگین
روبروی باد میایستاد و
فریاد میکشید
من نمیدانستم
تا اینکه بارانی چاک چاک
صورتم را هاشور زد.
serenay3-3
چسب از اندوه من بردار
زخمی ندارد این درد
shima
تنهایی
پنجرهی کثیفیست
که از زیبایی تو
شبحی بیصورت بهجا میگذارد
تنهایی
فحشهای رکیک مردی مست
بر سر چهارراه
تنهاییست!
A~
چشم گذاشتن بر دندان قروچهی دنیا
فرو رفتن در خاکی فرو مایه
و شنیدن نالههایی موقتی
تمام اینها بهانهای بود
تا دخترانه بگویم خاک بر سرم!
mehrsa
سئوالی روشن
در جهانی تاریکم
تو خوشبختتری یا من؟
تو زیباتری یا من؟
تو تنهاتری یا من؟
چه فرقی میکند اما
جمجمهای در کابل
یا واشنگتن؟!
sima_sun
به خاطر دارم مدادی که انگشتهای مرا میفشرد
هیچ جدول ضربی را حل نکرد!
و نشد که هیچ پاک کُنی
اشتباه مرا پاک کند
sima_sun
پرسیدم سر انجام عشق چیست؟
دوید و
خود را گُم کرد!
سِـرِشک سَبــز
در آینه میرقصم با خودم
با اولین عشقم که نیست
و خاطرهها گریه میکنند در دامنم!
رِ
دستی که تو را نوازش میکند
فراموشات میکند
و این قانون دستهای جهان است
و نفسهای گرماش در گوشام زمزمه میکرد
و گفت: از قانون متنفر است
pariyabz
کجای کدام کتاب جاماندهای؟
کدام سیارهی معلق؟
کجای کدام تخت خوابیدهای؟
هر جای این شب شلوغ را که ورق میزنم
تو
باز میشوی.
mehrsa