جملات زیبای کتاب شب‌های روشن( بخشی از خاطرات یک مرد رؤیایی) | طاقچه
تصویر جلد کتاب شب‌های روشن( بخشی از خاطرات یک مرد رؤیایی)

بریده‌هایی از کتاب شب‌های روشن( بخشی از خاطرات یک مرد رؤیایی)

انتشارات:نشر روزگار
دسته‌بندی:
امتیاز
۴.۵از ۱۱ رأی
۴٫۵
(۱۱)
از خود می‌پرسم: «با زندگیت چه کردی؟ بهترین سالهای عمرت را کجا به خاک سپردی؟ اصلاً زندگی کردی یا نه؟»
Mohammad
هر کس از ترس این که مبادا احساساتش مورد تمسخر قرار گیرد آن را هرچه بیشتر پنهان می‌دارد
Mohammad
صمیمیت و صداقت، واقعی‌ترین سلاح جوانان است.
اکرم ملایی
.... تا وقتی که هنوز اینجاست زیاد بد نیست: می‌توانم بیایم و هر دقیقه نگاهش کنم، اما فردا او را می‌برند. آن وقت من تنهایی چه کار کنم؟
اکرم ملایی
یک دقیقۀ تمام خوشبختی، چرا نباید برای تمام عمر کافی باشد؟...
میـمْ.سَتّـ'ارے
اما می‌دانی که اگر کسی عاشق باشد گذشت هم دارد
اکرم ملایی
گاهی رؤیایی بودن بد نیست، اما نه، شاید هم خوب نباشد. نمی‌دانم، مخصوصاً اگر چیزهای دیگری برای اندیشیدن وجود داشته باشد.»
مارُن
هر کس از ترس این که مبادا احساساتش مورد تمسخر قرار گیرد آن را هرچه بیشتر پنهان می‌دارد.
مارُن
اگرچه از زنان شرم دارم، اما آن لحظه استثنایی بود... برگشتم، قدمی به سمت او رفتم. مطمئناً باید فریاد زده باشم: «خانم!» فریادی که بارها در رمان‌های روسی با عبارت «خانم زیبا» آمده است.
Yasaman Mozhdehbakhsh
کاملاً تنها و در حالی که هیچ خاطره‌ای نداری که حداقل برایش تأسف بخوری ـ هیچ، اصلاً هیچ... آنچه را از دست می‌دهی هیچ است، هیچ مطلق و احمقانه؛ هیچ، به جز رؤیا!»
siren
«.... آیا به دنیا آمد تا ساعتی ـ زودگذر ـ در انعکاس عشق تو آشیان سازد؟»
مارُن
من با خانه‌ها نیز دوست هستم. وقتی در خیابان قدم می‌زنم به نظر می‌رسد که جلوی من قدم پیش می‌گذارند. آنها تقریباً صحبت می‌کنند و با تمام پنجره‌هایشان به من خیره می‌شوند.
مارُن
طبیعت، ناگهان هر آنچه دارد یعنی تمام قدرتی را که از بهشت و آسمان‌ها گرفته به نمایش می‌گذارد؛ وقتی جامۀ پرنقش و نگار خود را به تن می‌کند و خود را با گل‌های تازه می‌آراید... به دلایلی مرا به یاد دختر بیمار و ضعیفی می‌اندازد که شما بارها با دلسوزی به او توجه کرده‌اید و همیشه با رحم و شفقت دیگران روبرو می‌شود و ناگهان در یک لحظه به طرز غریبی تغییر کرده و زیبا می‌شود و شما را مبهوت و حیران می‌کند تا جایی که از خود می‌پرسید: چه نیرویی توانسته در آن چشمان محزون و افسرده چنین شعله‌ای بیفروزد؟ چه چیزی به آن گونه‌های رنگ‌پریده رنگ داده؟ چه نفسی به آن چهرۀ رنجور احساس بخشیده؟ چرا چنین تنفس می‌کند؟ چه چیزی نیروی زندگی و زیبایی را به چهرۀ این دختر بیچاره بازگردانیده و لبخندی چنین شادمانه بر لبانش نشانده؟
مارُن
شب برای من بهتر از روز است!
مارُن
وقتی خوشحالم آواز می‌خوانم، مثل همۀ مردم شادی که هیچ دوست و آشنایی ندارند تا شادیشان را با او تقسیم کنند.
مارُن
دنیای رؤیاهایم سراب، خلق احساسات هیجان‌انگیز یا فریب افکارم نیست، بلکه حقیقتی خالص است و وجود دارد.
مارُن
این دنیا فریب‌آمیز است و تو ندانسته باور می‌کنی که احساسات هیجان‌انگیز روح او اصیل و واقعی است. می‌پذیری که در حقیقت چیزی قابل لمس و جاندار در رؤیاهای او وجود دارد
مارُن
در لحظات هوشیاری است که می‌توانی فریاد زندگی و صدای چرخش گرداب بشری را در اطراف خود بشنوی. مردمی را ببینی که در واقعیت زندگی می‌کنند. می‌بینی که دنیای آنها مثل دنیای تو نیست و با تصور و رؤیا از هم نمی‌پاشد. زندگیشان همیشه زنده و جوان است و هر ساعتش با ساعت قبل متفاوت، اما رؤیا گریزان، خسته‌کننده و یکنواخت است و من بردۀ هر سایه و تصور، اسیر اولین قطعه ابری هستم که جلوی خورشید را می‌گیرد و قلب هر انسان واقعی سنت‌پترزبورگی را، که زیر نور آفتاب نشسته، در ناامیدی و پریشانی به هم می‌فشارد. چه رؤیای حزن‌انگیزی!
مارُن
«با زندگیت چه کردی؟ بهترین سالهای عمرت را کجا به خاک سپردی؟ اصلاً زندگی کردی یا نه؟»
مارُن
آیا تنهایی غم‌انگیز نیست، کاملاً تنها و در حالی که هیچ خاطره‌ای نداری که حداقل برایش تأسف بخوری ـ هیچ، اصلاً هیچ... آنچه را از دست می‌دهی هیچ است، هیچ مطلق و احمقانه؛ هیچ، به جز رؤیا!»
مارُن
شادی و خوشبختی زیباست! قلب انسان سرشار از عشق می‌شود. احساس می‌کنی می‌خواهی تمام عشقت را در قلب دیگری جای دهی. می‌خواهی بازتاب همه چیز شادی و خنده باشد.
مارُن
صمیمیت و صداقت، واقعی‌ترین سلاح جوانان است.
مارُن
کسی که از ارتفاعی بلند نگاه می‌کند، ناگزیر در ورطه سقوط خواهد کرد.
مارُن
باور می‌کنی که او هرگز کسی را که در رؤیاهای خلسه‌آور خویش دوست داشته نشناخته است؟
siren
در لحظات هوشیاری است که می‌توانی فریاد زندگی و صدای چرخش گرداب بشری را در اطراف خود بشنوی. مردمی را ببینی که در واقعیت زندگی می‌کنند. می‌بینی که دنیای آنها مثل دنیای تو نیست و با تصور و رؤیا از هم نمی‌پاشد.
siren
زمانی که خود ناراحتیم، نسبت به اندوه دیگران حساس‌تر می‌شویم. احساساتمان ویران نمی‌شود، بلکه در قلبمان تمرکز می‌یابد.
مارُن

حجم

۱۱۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۱۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۲۹,۰۰۰
تومان