بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پس از فراغت های مدام، نیستی | طاقچه
تصویر جلد کتاب پس از فراغت های مدام، نیستی

بریده‌هایی از کتاب پس از فراغت های مدام، نیستی

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۲.۰از ۲ رأی
۲٫۰
(۲)
سرما روز را تکه‌تکه کرده بود ما هریک در تکه‌ای از روز جا می‌گرفتیم
Bibliophilia
رویاهای ما هم که روی ملافه‌ها گُل‌دوزی شده بود سوختند؟
Bibliophilia
نمی‌دانیم می‌خواهید تکه‌های رویا ما را به کدام درخت خشک و تیرهای برق بیاویزید
Bibliophilia
اندوه زنان در سرما شعله بود شک مردان در گرما سایه بود
Bibliophilia
من این بار شمع را نگاه کردم که در مسیر باد بود صاحب‌خانه باد را فراموش کرده بود دو سال بعد دانستم صاحب‌خانه آن‌شب در آستانهٔ مرگ بوده است
Bibliophilia
ما که گمنام‌تر از هر واقعه‌ای هستیم هر واقعه‌ای دست‌های ما را بسته است
Bibliophilia
دلهره دیگر بی‌معنی است اتاقم دیگر پنجره ندارد باد و باران بی‌هیچ حصاری به اتاقم می‌آیند و باران بر اتاق من می‌بارد
Bibliophilia
صبح‌ها روی بالش قطره‌های رویای شبانه را می‌بینیم که خشک شده است
Bibliophilia
مرگ، ابری که باران شد
Bibliophilia
شبنم‌ها و قطره‌های باران در یک لیوان شکسته در گوشه‌ای از جهان مانده بود
Bibliophilia
سواری که از مهتاب آمده بود سوار مهتابی صدایش می‌کردیم سوار مهتابی از نیمکت‌هایی که در کودکی سوخته بود
Bibliophilia
شاعران، عاشقان به‌رنگ آبی درآمدند کودکان، میوه‌ها به‌رنگ صورتی درآمدند زنان، گل‌های یاس سفید به‌رنگ ارغوانی درآمدند
Bibliophilia

حجم

۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۸,۵۰۰
۴,۲۵۰
۵۰%
تومان