جملات زیبای کتاب پس از فراغت های مدام، نیستی | طاقچه
تصویر جلد کتاب پس از فراغت های مدام، نیستی

بریده‌هایی از کتاب پس از فراغت های مدام، نیستی

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز
۲.۰از ۲ رأی
۲٫۰
(۲)
سرما روز را تکه‌تکه کرده بود ما هریک در تکه‌ای از روز جا می‌گرفتیم
محمد امین چیزانی
رویاهای ما هم که روی ملافه‌ها گُل‌دوزی شده بود سوختند؟
محمد امین چیزانی
نمی‌دانیم می‌خواهید تکه‌های رویا ما را به کدام درخت خشک و تیرهای برق بیاویزید
محمد امین چیزانی
اندوه زنان در سرما شعله بود شک مردان در گرما سایه بود
محمد امین چیزانی
من این بار شمع را نگاه کردم که در مسیر باد بود صاحب‌خانه باد را فراموش کرده بود دو سال بعد دانستم صاحب‌خانه آن‌شب در آستانهٔ مرگ بوده است
محمد امین چیزانی
ما که گمنام‌تر از هر واقعه‌ای هستیم هر واقعه‌ای دست‌های ما را بسته است
محمد امین چیزانی
دلهره دیگر بی‌معنی است اتاقم دیگر پنجره ندارد باد و باران بی‌هیچ حصاری به اتاقم می‌آیند و باران بر اتاق من می‌بارد
محمد امین چیزانی
صبح‌ها روی بالش قطره‌های رویای شبانه را می‌بینیم که خشک شده است
محمد امین چیزانی
مرگ، ابری که باران شد
محمد امین چیزانی
شبنم‌ها و قطره‌های باران در یک لیوان شکسته در گوشه‌ای از جهان مانده بود
محمد امین چیزانی
سواری که از مهتاب آمده بود سوار مهتابی صدایش می‌کردیم سوار مهتابی از نیمکت‌هایی که در کودکی سوخته بود
محمد امین چیزانی
شاعران، عاشقان به‌رنگ آبی درآمدند کودکان، میوه‌ها به‌رنگ صورتی درآمدند زنان، گل‌های یاس سفید به‌رنگ ارغوانی درآمدند
محمد امین چیزانی

حجم

۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۴۴٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
۴۸,۰۰۰
۵۰%
تومان