
بریدههایی از کتاب ته ران
۳٫۳
(۹)
تهران به تو میآموزاند که آفرینش یکسان به معنای سرنوشت یکسان نیست.
rose_rje
سرمایهداری یعنی رشد. رشد با میانگی میانه ندارد، دشمن نمرهیک وسط است. متوسطها در این نبرد پایدار نمیمانند، محکوماند به فرورفتن یا فراز آمدن.
علیرضا ترکاشوند
پرسه یعنی گام زدنِ بسیار اما بیمقصد.
علی مداحی
اما مهمترین فرق بین پیادگی و پیادهرَوی با پرسه زدن، غم است و تنهایی.
علی مداحی
انگار یه تیکه از گوشت پای پسره رو خورده که مزهٔ گوشت آدم رو بچشه.
علی مداحی
رنج فقر را با ندیدن دارایان و برخورداران علاج میکردیم. از همان روزها بود که دانستم فقر غم است اما همنشینی فقیر با غنی اندوه. اندوه غمِ دنبالهداری است که در جان رسوب کند. غم با شادی از میان میرود، اما تنها حریفِ اندوه خوشبختی است.
کاربر ۳۸۷۳۷۱۵
تو گویی که آلودگی نام دیگر تهران است
علی مداحی
تهران برای خشنود ماندن شهر خوبی نیست.
علی مداحی
آدمهای شهرهای دیگر به هم میگویند «همشهری»، برابرنشستی برای واژهٔ «همولایتی» در روستاییان. همشهری را در تهران بیش از هر جای دیگری میشنوید، یعنی درست در همان جایی که کمترین معنا را افاده میکند.
کاربر ۴۷۰۲۹۸۱
تاریخ از رهگذر معرکههای بزرگ بر سر اتفاقات کوچک ساخته میشود و مرزهای جعلی جغرافیا را تعیین میکند
کاربر ۴۷۰۲۹۸۱
طول کشید تا بدانم تهران فقط یک شهر با مشتی خیابان و کوچه و دکان و بازار نیست، اتحادیهای است از متفرقها؛
sara sem
تهران چنان از آدم لبریز است که دیگر هیچکس به چشم نمیآید. این انبوههٔ انسانی به طرز تناقضآمیزی انسان را در خود هضم میکند، ناپدید میکند. برای بشری که در طول تاریخ در دستههای کوچک انسانی زندگی کرده تحمل این حجم از درهمتنیدگی با آدمهای رنگرنگ در محلههای پُرتعدادِ پُرجمعیت ساده نیست. شلوغی آدمیزاد را گم میکند و افسردگیهای گستردهٔ شهرنشینان اولین سوغات این گمبودگی است. انسانِ مدرن نه تاب زیستن در میان مردم را دارد نه توان دوری از ایشان را. این زندگی غایبانه در حضور دیگران خاصیت زیست تهرانی است در تهران.
کاربر ۲۳۲۰۴۹۹
بکت نمایشنامهای دارد با عنوان آخرین نوار کراپ. داستان مردی به نام کراپ است که مدام گذشتهای طلایی را به خاطر میآورد و با آویزان شدن از روزگار خوشِ ازدسترفته حال امروز خودش را به هم میریزد. اما وقتی یکبار نوارکاستی از روزهای دور پیدا میکند و به خاطرات گذشتهاش گوش میکند، میبیند نه آن روزهای ازدسترفته آنچنان شادانه بود، نه ملال این روزها آنقدر کمرشکن. نگاه هربارهام به تهران و خاطراتی که در آن ساختهام حکایت آخرین نوار کراپ است. شهر من زشت و زیبا را با هم دارد. نهچندان بهشت است نه راهی یکسویه به جهنم دارد. اگر کسی میخواهد آن را بنویسد باید آن را زندگی کند. مثل یک تماشاچی منصف که میتواند خوب و بد، زشت و زیبا، پست و بلند را با هم و در کنار هم معنا کند.
کاربر ۲۳۲۰۴۹۹
این یکی از غمانگیزترین جلوههای تمرکزگرایی است. نامش را گذاشتهاند توریسم سلامت. لابد در کنار توریسم تاریخی، توریسم طبیعت یا توریسم علمی. اما این درد با این نامهای مدرن تسکین نمیگیرد. اینکه دردمندی دردش را زیر بغل بزند فرسنگها راه طی کند تا در شهری که در آن تعلقی ندارد در پی علاج باشد، خود دردی است که باید درمان شود.
shahrzad_.1001_stories
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۷ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۵۷ صفحه
قیمت:
۱۰۱,۰۰۰
۵۰,۵۰۰۵۰%
تومان