بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گذشته راز آمیز | طاقچه
تصویر جلد کتاب گذشته راز آمیز

بریده‌هایی از کتاب گذشته راز آمیز

نویسنده:دانا تارت
انتشارات:نشر قطره
امتیاز:
۳.۰از ۲۰ رأی
۳٫۰
(۲۰)
هیچی. جز اینکه زندگی من، بیشترش، ملال‌آور و خسته‌کننده بوده. یعنی یکنواخت بوده. دنیا همیشه برای من جایی پوچ و توخالی بود. قادر نبودم حتی کمترین لذتی از چیزی ببرم. دست به هر کاری می‌زدم، احساس دل‌مردگی می‌کردم.
کاربر479065
از اینکه یک باره همگی به من توجه نشان دادند، خوشحال شدم، گویی شخصیت‌های تابلوی نقاشی محبوبم که غرق در مشغولیات خودشان بودند، از داخل بوم نقاشی سر بلند کرده‌اند و با من حرف می‌زنند.
کاربر479065
درد و رنج هرکس تماماً متعلق به خودش است.
کاربر479065
خانم‌ها آن‌قدر سن داشتند که جای مادرم باشند، یکی دو نفر به نظرم جذاب رسیدند. زن میان‌سال نسبتاً جوانی را مجسم کردم با خانه‌ای بزرگ و شوهری که همه‌وقت سر کار است و خودش هم کاری برای انجام دادن ندارد، با خودم گفتم اگر می‌شد به دستش آورد، چیز خوبی بود. مهمانی‌های خوب، پول توجیبی، حتی شاید خیلی چیزهای دیگر، مثلاً ماشین...
کاربر479065
اگر حتی سرسوزنی برای خودش احترام قائل بود، می‌رفت ادارهٔ کاریابی و شغلی برای خودش دست‌وپا می‌کرد.
کاربر479065
ـ سم زودتر از دست‌کم دوازده ساعت اثر نمی‌کند. در نتیجه حتی اگر بیش از حد به بدنم برسد، هنوز وقت هست. پادزهرش را هم دمِ دستم می‌گذارم، فقط محض احتیاط... من که یکه خورده بودم، به پشتی صندلی تکیه دادم و گفتم: ـ پادزهر، مگر چنین چیزی هم داریم؟ ـ آتروپین. توی شابیزک هست. ـ وای خدایا، هنری، اگر با آن خودت را به کشتن ندهی، با این یکی می‌دهی! ـ آتروپین، کمش، هیچ مشکلی ندارد. ـ در مورد آرسنیک هم همین را می‌گویند، ولی من حاضر نیستم امتحانش کنم.
کاربر479065
می‌توانم بگویم سرّ جذابیت جولین در این بود که بیش از هرکس دیگری به جوانانی که می‌خواستند احساس بهتری بیابند علاقه‌مند بود، او استعداد عجیبی داشت در اینکه بتواند حس حقارت و خواری را در افراد به حس برتری و غرور تبدیل کند.
کاربر479065

حجم

۶۷۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۴۹ صفحه

حجم

۶۷۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۴۹ صفحه

قیمت:
۲۰۴,۰۰۰
تومان