بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شبنم | طاقچه
تصویر جلد کتاب شبنم

بریده‌هایی از کتاب شبنم

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۰ رأی
۴٫۳
(۱۰)
«فاطمه (س) فاطمه نامیده شد چون مردم از شناخت او بریده شدند.» کم هستند کسانی که به این حرم راه پیدا کرده باشند.
mb
اگر دنبال حضرت مهدی (عج) می‌گردی و می‌خواهی پیدایش کنی، انانیت مانع توست. تا تو با من باشی ای مردۀ وطن پس ز لیلی دور ماند جان من
mb
«آنان که آبخورشان را پاک کردی و به خواسته‌هایشان رسانیدی و به دادن آنچه جویایش بودند کامروایشان ساختی و حاجت‌هایشان را از فضل خویش بر آوردی و دل‌هایشان را سرشار از دوستی خویش کردی و از آب زلال معرفتت سیرابشان کردی پس به وسیلۀ تو به لذت مناجاتت نائل شدند و از ناحیۀ تو بالاترین مقاصدشان را به دست آوردند.»
کاربر ۲۰۶۱۲۸۰
به امام وجه‌الله گفته می‌شود چون هرکس که می‌خواهد با خدا حرف بزند باید روی دلش را به سمت ائمه برگرداند. اگر کسی بخواهد با شما صحبت کند به کجا نگاه می‌کند؟ به دست شما نگاه می‌کند؟ نه! به وجه شما نگاه می‌کند. حالا با روح شما صحبت می‌کند. صورت چیزی نیست، فقط نمایندۀ روح است. «أینَ‌ وَجهُ‌ اللهِ‌ الَّذی‌ إلَیهِ یتَوَجَّهُ الأولِیاء» یعنی اولیاء خدا وقتی که می‌خواهند با خدا تماس بگیرند، با امام تماس می‌گیرند. ذات بی‌چون درخور دیدار نیست واندر آن فرگاه کس را بار نیست رو فرو خوان ثم وجه‌الله را تا نپویی بی‌چراغ این راه را‌
mb
همۀ ما شکست‌پذیریم، هم مؤمن، هم کافر اما مؤمن وقتی که می‌شکند به خدا بر می‌گردد ولی کافر وقتی می‌شکند به نابودی و عدم بر می‌گردد
mb
اسماء الهی در عالم ذات با هم تخالف و حتی جدایی ندارند، یک حقیقت است. مانند خود انسان! شما یک حقیقت هستید؛ گاهی متکلم هستید، گاهی سامع، گاهی بصیر، در عین حال نفس شما وحدت دارد. گرچه فرد است او اثر دارد هزار این یکی را نام شاید بی‌شمار آن یکی شخص تو را باشد پدر در حق شخصی دگر باشد پسر... درگذر از نام و بنگر در صفات تا صفاتت ره نماید سوی ذات
mb
تعبیرِ «به ما وجود دادند» تعبیر صحیحی نیست. حرف صحیح را بزرگان و عرفا گفتند: «ما را در حیطۀ رحمت بردند.» همین‌که در حیطۀ این معدن رحمت قرار گرفتیم، وجود پیدا کردیم. حقیقت اصلی یک چیز است که به کسی هم نمی‌دهند بلکه شما را می‌برند زیر سایه‌اش.
mb
نایات و رحمت خدا، مؤمنین را تا اندازه‌ای جلو می‌بَرَد، بعد از آن قهر الهی باید عمل کند. در مقام فناء فی‌الله، که آخر مقامات است، دیگر رحمت مؤمن را پیش نمی‌برد، آنجا «یا قاهر» است که او را پیش می‌برد و مظهر یا قاهر بلایاست
mb
«سُبحانَک ما أضیقَ‌ الطُّرُقَ‌ عَلَی مَن لَم تَکن دَلِیلَهُ، وَ ما أوضَحَ الحَقَّ عِندَ مَن هَدَیتَهُ سَبیلَه‌» «مولای من چقدر تنگ است راه‌ها برای کسی که تو دلیل راهش نباشی و چقدر حق واضح است برای کسی که تو راهنمای او باشی.» انسان سالک این عبارت امام (ع) را در خودش می‌بیند. هرچقدر سلوکش قوی‌تر باشد، این حرف را بهتر می‌فهمد.
mb
خیلی‌ها درست نفهمیدند که به ذات الهی نمی‌شود احاطۀ علمی پیدا کرد. به ما امر کرده‌اند که: «لا تتفکروا فی ذات‌الله» ، فکر نکنید که کنه ذات خدا چیست! چیستی به چیزی تعلق می‌گیرد که وصف داشته باشد. اگر کسی در مورد خدا دنبال چیستی گشت، معلوم می‌شود اصلاً دنبال خدا نبوده است و فرق خدا با موجودات را نفهمیده است.
mb
حقیقت ولایت با همۀ موجودات هست، تمام موجودات مثل آینه‌ای برای انعکاس ولایت هستند، او را نمایش می‌دهند منتها هر موجودی به استعداد و اندازۀ خودش نمایش‌دهندۀ او است. خلق را چون آب دان صاف و زلال اندر آن تابان صفات ذوالجلال
mb
دستور خدا و قرآن است که قدری از خودتان کم کنید، از ظواهرتان کم کنید، این حجاب‌ها و پوست‌های ظاهر را کم کنید تا ببینید که حقیقت وجودتان چیست. خودتان را نشناختید که خدا را نشناختید. خودتان را نشناختید که ولیِ خدا را نشناختید و الا کسی که معرفت نفس پیدا کند همین‌جا درون جان خودش او را می‌بیند.
mb
در تشکیل جلسات خود ابداً به تعداد جمعیت توجهی نداشت. بارها حتی با حضور تعدادی اندک جلسه را شروع می‌کرد و همان‌گونه سخن می‌گفت که در مقابل جمعیت چندهزار نفری سخنرانی می‌کرد. می‌فرمود: «اگر جلسۀ ما جلسۀ علم باشد، الان ملائکه در آن هستند و خود خدا جایش را پر می‌کند. وقتی دارم صحبت می‌کنم، تازه مطالبی برای خودم منکشف می‌شود.»
نازبانو
یا احد، وجود منبسط وجود منبسط با خودت هم هست، باور می‌کنی؟ آنی که سال‌ها می‌گفتی «من» ، این من «او» بود. می‌گویی دست من، پای من، این‌ها مال جان است. آخرش می‌گویی جان من، روح من این من کیست؟ در حقیقت اوست که در همه‌کس هست اما کسی که او را بشناسد به شرافت انسانی دست یافته است.
نازبانو
اسماء الهی در عالم ذات با هم تخالف و حتی جدایی ندارند، یک حقیقت است. مانند خود انسان! شما یک حقیقت هستید؛ گاهی متکلم هستید، گاهی سامع، گاهی بصیر، در عین حال نفس شما وحدت دارد.
mb
در حقیقتِ ولایت محمد (ص) و علی (ع) شریک هستند. در مرتبۀ اعلای وجودشان دیگر بشری به نام علی و محمد نیست بلکه حقیقت وجه‌الله است، نورالله است اما در مرتبۀ ادنای وجود علی (ع) شاگرد محمد (ص) است. ‌نور احمد با علی واحد بود غیر نابینا مگر جاحد بود سجدۀ جمله ملائک بهر اوست چون‌که آدم قطره‌ای از نهر اوست انبیا و اولیا بر خوانِ او جملۀ کرّوبیان مهمان او‌
mb
گفته او را من زبان و چشم تو من حواس و من رضا و خشم تو... چون شدی من کان لله از وله من تو را باشم که کان الله له‌ *** هست معذوریش معذوری من هست رنجوریش رنجوری من
mb
از پی آن گفت حق خود را سمیع تا ببندی لب ز گفتار شنیع
mb
اذکروا اللهَ ذِکراً کثیرا منظور هم کثیر در محتواست و هم کثیر در ظاهر، یعنی هم زیاد خدا را ذکر کنید، هم با قوت یاد کنید. هدف این است که آن‌قدر خدا را یاد کنی، تا کم‌کم تو از میان کنار بروی، فقط خدا بماند.
mb
طالب توحیدی، ولایی، عرفانی و معنوی برجای‌مانده از ایشان از بین حدود چهارصد نوار گزینش شده است.
mb
تمام صحبت‌های الهی مربوط به جلوۀ اولش است و آن وجه‌الله است و لذا چون همۀ این‌ها صفات ولایت است این‌همه به ولایت احترام گذاشته شده است. وقتی ولایت را به شخص نسبت می‌دهند، همان ولایت نامیده می‌شود. وقتی حقیقت مجردِ خودش است، می‌شود وجه‌الله. ما فقط می‌توانیم وجه خدا را تعریف کنیم. هیچ چیزی در ذات خدا راه ندارد.
mb
یک فرج عمومی داریم و یک فرج فردی که دعا می‌کنیم خدا فرج عمومی آقا را برساند. شیعیان منتظر فرج عمومی هستند ولی به آن اکتفا نمی‌کنند بلکه خودشان حرکت می‌کنند چون امکان فرج فردی برای تک‌تک افراد وجود دارد. مگر امام‌زمان کجاست؟ همین‌جاست! اما هرکس به اندازۀ درکش نزدیکی آقا را درک می‌کند. چون شدی زیبا بدان زیبا رسی که رهاند روح را از بی‌کسی
mb
غیبت حضرت مهدی (عج) با اولیای خدا کاری کرد که منزلشان را ترک کردند. شما نیز از منزلتان بیرون بیایید، منتظر نمانید امام بیاید. اگر عجله دارید، که باید عجله داشته باشید، حرکت کنید و به سوی محبوبتان بروید. محبوب به علتی غیبت کرده، در صحنۀ ملک خودش را نشان نمی‌دهد، میل دارید او را ببینید؟ می‌خواهید او را درک کنید؟ پس منزلتان را عوض کنید، از این خانۀ نفس و نفسانیت درآیید، از این تعلقات جسمانی درآیید، آن وقت اگر او را ندیدید گله کنید!
mb
اگر غفران تمام عیار باشد، تبعات گناه هم برداشته می‌شود.
mb
اگر کسی اسم‌الله بودن همه‌چیز را نبیند محجوب می‌شود. حجاب عجیبی است، الله اکبر! این‌قدر این نور و حجابِ این نور به هم نزدیک است که اگر خدا عنایت نکند همه‌جا ممکن است گمراه شویم. اگر عالمی، زاهدی، عابدی یک‌دفعه منحرف شد تعجب نکنید، کار حساس است. یک مو بزند روی دندۀ جهالت می‌افتد، روی دندۀ خودبینی می‌افتد. امام‌صادق (ع) فرمود: «صراط از مو باریک‌تر است و از شمشیر برنده‌تر.» اگر یک لحظه عبادت، علم، روزه، جهاد و... را به خودت نسبت بدهی، وِزر و وبالت می‌شود. این خطر همیشه هست. به‌قدری هم مدارش حساس است که اگر یک ذره بگردد می‌افتد روی مدار دیگر، می‌افتد روی مدار شیطان. اولش هم نمی‌فهمی چون همرنگ هستند. دم مرگ یک دفعه می‌بینی یک چیز دیگری شد. گرچه خود را بس شکسته بیند او آب صافی دان و سرگین زیر جو چون بشوراند تو را در امتحان آب سرگین رنگ گردد در زمان
mb
کثرت در عین وحدت امام‌حسین (ع) در کربلا مصیبت را بیشتر از همه درک می‌کردند. سوز دل اباعبدالله از همه بیشتر بود. همه بی‌خود شده بودند، همه مست شده بودند اما امام‌حسین (ع) همۀ دردها و غم‌هایی که همه مست شده بودند و نمی‌کشیدند را می‌کشیدند چون آقا در عین حالی که محو خدا بودند، ریز همۀ اتفاقات را درک می‌کردند. امامی که در مقام جمع است، خدا از خلق و خلق از خدا او را مشغول نمی‌کند، جریانات خلقی را هم می‌بیند و ادراک دارد. این یکی نقشش نشسته در جهان و آن دگر نقشش چو مه در آسمان این دهانش نکته‌گویان با جلیس و آن دگر با حق به گفتار و انیس گوش ظاهر این سخن را ضبط کن گوش جانش جاذب اسرار کن‌‌
کاربر ۳۲۹۴۳۲۴
وجه‌الله به امام وجه‌الله گفته می‌شود چون هرکس که می‌خواهد با خدا حرف بزند باید روی دلش را به سمت ائمه برگرداند. اگر کسی بخواهد با شما صحبت کند به کجا نگاه می‌کند؟ به دست شما نگاه می‌کند؟ نه! به وجه شما نگاه می‌کند. حالا با روح شما صحبت می‌کند. صورت چیزی نیست، فقط نمایندۀ روح است. «أینَ‌ وَجهُ‌ اللهِ‌ الَّذی‌ إلَیهِ یتَوَجَّهُ الأولِیاء» یعنی اولیاء خدا وقتی که می‌خواهند با خدا تماس بگیرند، با امام تماس می‌گیرند. ذات بی‌چون درخور دیدار نیست واندر آن فرگاه کس را بار نیست رو فرو خوان ثم وجه‌الله را تا نپویی بی‌چراغ این راه را‌
کاربر ۳۲۹۴۳۲۴
مرآت حق حقیقت ولایت با همۀ موجودات هست، تمام موجودات مثل آینه‌ای برای انعکاس ولایت هستند، او را نمایش می‌دهند منتها هر موجودی به استعداد و اندازۀ خودش نمایش‌دهندۀ او است. خلق را چون آب دان صاف و زلال اندر آن تابان صفات ذوالجلال‌
کاربر ۳۲۹۴۳۲۴
یا احد، وجود منبسط وجود منبسط با خودت هم هست، باور می‌کنی؟ آنی که سال‌ها می‌گفتی «من» ، این من «او» بود. می‌گویی دست من، پای من، این‌ها مال جان است. آخرش می‌گویی جان من، روح من این من کیست؟ در حقیقت اوست که در همه‌کس هست اما کسی که او را بشناسد به شرافت انسانی دست یافته است.
amin dadkhah

حجم

۲۴۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۷ صفحه

حجم

۲۴۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۳۷ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان