بریدههایی از کتاب من سرگذشت یأسم و امید
نویسنده:واسلاو هاول، آریل دورفمن
مترجم:آزاده کامیار
انتشارات:انتشارات خوب
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۳ رأی
۳٫۳
(۱۳)
انسان نمیتواند در این جهان زندگی کند مگر آنکه باور داشته باشد امیدی هست. این است اصل هستیبخش من.
hassan
او با فریادهایش مدعی حق زندگیاش میشود، به جهان بیرون پیام میفرستد، کمک میطلبد و از آنها میخواهد مقاومت کنند. آن زمان که هیچچیز باقی نمانده باشد، باید که فریاد کشید. سکوت به واقع جرمی است علیه انسانیت.
سعیدا
صدای آدمی را نمیتوان خاموش کرد. صدا حقیقتی است. صدا زادهٔ نیاز آدمی به گفتن است. دهان را که ببندند، دستها به سخن درمیآیند یا چشمها یا روزنههای پوست یا هرچه. زیرا تکتک ما حرفی برای گفتن داریم، حرفی که سزاست دیگران بستایند یا ببخشایند.
سعیدا
در زمانهٔ اخبار بد، در روزهای پر از چهکنمچهکنم، در روزگاری که راست کژ و کژ راست مینماید، در ایامی که بسیار دلت میخواهد بتوانی بگویی اصلاً به من چه، اصلاً چرا من، این جستارها برای من شبیه چراغی بودند که در ظلمات، در آن دوردستها روشن است و به یادت میآورد در زمانهای که شباهنگام به کشتن چراغ میآیند، هنوز هست کسی که به خود زحمت برافروختن چراغ بدهد و تا وقتی او هست من هم باید باشم، محکم و استوار باشم.
بهخاطر او، بهخاطر تو که خوانندهٔ این کتابی.
سعیدا
کسی که آزادی دیگری را سلب میکند، خودش زندانی نفرت است و پشت میلههای تعصب و کوتهفکری محبوس مانده. هرگز کاملاً آزاد نخواهم بود اگر آزادی فرد دیگری را از او بگیرم، درست همانطور که آزاد نخواهم بود اگر دیگری آزادیام را ازم بگیرد. ستمگر و ستمدیده هر دو از انسانیتشان محروم شدهاند.
سعیدا
هرچه موقعیتی که در آن امیدوار باقی میمانیم ناممکنتر باشد، امیدی که از خود نشان میدهیم عمیقتر است. امید هیچ ربطی به خوشبینی ندارد. بهمعنای این اعتقاد راسخ هم نیست که راهی خاص به نتیجهای مطلوب میرسد، بلکه یقینی است که میگوید پیمودن آن راه خاص، فارغ از نتیجه با عقل جور درمیآید.
Mohanna
مید یعنی توان تلاش در راهی خاص، نه چون احتمال کامیابی در آن وجود دارد، بلکه چون راهی است نیکو. هرچه موقعیتی که در آن امیدوار باقی میمانیم ناممکنتر باشد، امیدی که از خود نشان میدهیم عمیقتر است. امید هیچ ربطی به خوشبینی ندارد. بهمعنای این اعتقاد راسخ هم نیست که راهی خاص به نتیجهای مطلوب میرسد، بلکه یقینی است که میگوید پیمودن آن راه خاص، فارغ از نتیجه با عقل جور درمیآید.
نسترن
من مسیر طولانی آزادی را پیمودهام. کوشیدهام در این مسیر لنگ نزنم. جاهایی را هم اشتباه رفتهام. اما سر از این راز درآوردهام که پس از صعود به کوهی بلند، آنچه پیش چشمت قرار میگیرد کوههای بسیار بلند دیگری است که باید آنها را هم فتح کنی. من اینجا دمی میآسایم تا به منظرهٔ باشکوه پیرامون بنگرم، تا برگردم و به پشت سر، به راهی که آمدهام نگاه کنم. اما فقط چند لحظهای میتوانم استراحت کنم، چون آزادی مسئولیت دارد و من جرئت ندارم اینجا بیش از این درنگ کنم، زیرا دراز است راه سفر و من هنوز نوسفرم.
نسترن
آن زمان که هیچچیز باقی نمانده باشد، باید که فریاد کشید. سکوت به واقع جرمی است علیه انسانیت.
rezai milad
این است تراژدی جهان ما.
زیرا نمیتوانیم کاری اساسی برای تغییر مسیرمان، این مسیر ویرانگر، در این سیاره انجام دهیم، مگر اینکه برخیزیم، تکتکمان، و سنگهای کوچک و ناقص خود را کنار سنگهای دیگر بگذاریم.
rezai milad
امید یعنی توان تلاش در راهی خاص، نه چون احتمال کامیابی در آن وجود دارد، بلکه چون راهی است نیکو.
سعیدا
نخستین قدم بهسوی آزادی گذر از هراس به سوی حقیقت است.
سعیدا
امید پیشگویی نیست، موضعگیری روح است، سمتوسوی دل است. امید از جهانی که آدمی در همان دم تجربه میکند، فراتر میرود و آنسوی افقهای این جهان لنگر میافکند.
mobina
فردی «ضدملی» است که پشت به ملت خود کند و در نتیجه از پشت ملت دیگری درآید. اما فردی که عمیقاً به کل مفهوم ملیگرایی بدگمان است، لزوماً «ضدملی» نیست. ملیگرایی از این نوع یا هر نوع دیگری مسبب اکثر نسلکشیهای قرن بیستم بوده است. پرچمها تکهپارچههای رنگینیاند که دولتها در وهلهٔ نخست از آنها برای بقچهپیچ کردن مغز مردم و بعد برای کفنپیچ کردن آیینی جنازهها و دفنشان استفاده میکنند.
rezai milad
آنچه اکنون میبینیم نمایش مبتذلی از تجارت اندوه، آگهیهای بازرگانی اندوه و چپاول خصوصیترین احساسات انسانی در راستای اهداف سیاسی است. دهشتناک و خشونتبار است که حکومتی با مردم خود چنین کند.
Mehdi Bahrami
کتوشلوارپوشها با وقاحت تمام میتازند. بمبها بر سر ما ریخته میشوند، موشکهای کروز آسمان را درمینوردند و سلاحهای اتمی روی هم انباشته میشوند تا جهان جای امنتری باشد، قراردادها منعقد میشوند، حق امتیازها ثبت میشوند، لولههای نفت کار گذاشته میشوند، منابع طبیعی به یغما میروند، آب خصوصیسازی میشود و دموکراسیها بیشتر و بیشتر تحلیل میروند.
Mehdi Bahrami
به مردم آمریکای جنوبی این انگ را چسباندند که لایق دموکراسی نیستند تا آنان را وادارند صلیب این سرنوشت را به دوش بکشند
کاربر نیوشک
هرچه پولت بیش حقت بیشتر.
کاربر نیوشک
این موضوع را بهروشنی درک کردم که ستمگر هم درست به اندازهٔ ستمدیده باید آزاد شود. کسی که آزادی دیگری را سلب میکند، خودش زندانی نفرت است و پشت میلههای تعصب و کوتهفکری محبوس مانده. هرگز کاملاً آزاد نخواهم بود اگر آزادی فرد دیگری را از او بگیرم، درست همانطور که آزاد نخواهم بود اگر دیگری آزادیام را ازم بگیرد. ستمگر و ستمدیده هر دو از انسانیتشان محروم شدهاند.
نسترن
در واقع آنان که در مبارزهٔ کنشگرا و رودررو و خشونتپرهیز شرکت میکنند، تنش و درگیری نمیآفرینند. ما فقط تنشی پنهانی را که همین حالا هم وجود دارد، به سطح میآوریم. نمایانش میسازیم تا بتوان دیدش و با آن مواجه شد.
نسترن
بخشی از خوشبین بودن در این است که سرت را بهسوی خورشید بگیری و پیش بروی.
سعیدا
این موضوع را بهروشنی درک کردم که ستمگر هم درست به اندازهٔ ستمدیده باید آزاد شود.
سعیدا
کسی که آزادی دیگری را سلب میکند، خودش زندانی نفرت است و پشت میلههای تعصب و کوتهفکری محبوس مانده. هرگز کاملاً آزاد نخواهم بود اگر آزادی فرد دیگری را از او بگیرم، درست همانطور که آزاد نخواهم بود اگر دیگری آزادیام را ازم بگیرد. ستمگر و ستمدیده هر دو از انسانیتشان محروم شدهاند.
کاربر نیوشک
آیدا د سوارز میگوید: «پیشنهاد آسوسنا بود که همه روسریای را سر کنیم که زمان نوزادی فرزندانمان بهجای قنداق بچه استفاده میکردیم، چون همهٔ مادرها چیزی شبیهش را نگه میدارند، چیزی که به زمان بچگی فرزندشان تعلق دارد. راحت میشد روسریها را تشخیص داد. پس تصمیم گرفتیم از روسریها در بقیهٔ جلسهها و هر زمان که به پلاسا د مایو میرویم هم استفاده کنیم. نام فرزندانمان را هم رویش گلدوزی کردیم. آنها را به نشانهٔ «آپاراسیون کن ویدا» بر سر میکردیم که یعنی ظهور دوبارهٔ زندگی، چون دیگر فقط دنبال فرزند خودمان نمیگشتیم، بلکه بهدنبال همهٔ ناپدیدشدگان بودیم.»
نسترن
امیدی که من اغلب بدان میاندیشم (بهخصوص در موقعیتهای مطلقاً ناامید، همچون زندان) برایم بیشتر حکم وضعیتی ذهنی دارد تا امری مربوط به دنیای پیرامون. یا در وجودمان امید داریم یا نداریم. این ویژگی بهلحاظ روحی اهمیت دارد و لزوماً به مشاهدهٔ شرایطی خاص در جهان یا برآورد موقعیتهای مختلف بستگی ندارد. امید پیشگویی نیست، موضعگیری روح است، سمتوسوی دل است. امید از جهانی که آدمی در همان دم تجربه میکند، فراتر میرود و آنسوی افقهای این جهان لنگر میافکند.
سعیدا
این موضوع را بهروشنی درک کردم که ستمگر هم درست به اندازهٔ ستمدیده باید آزاد شود. کسی که آزادی دیگری را سلب میکند، خودش زندانی نفرت است و پشت میلههای تعصب و کوتهفکری محبوس مانده. هرگز کاملاً آزاد نخواهم بود اگر آزادی فرد دیگری را از او بگیرم، درست همانطور که آزاد نخواهم بود اگر دیگری آزادیام را ازم بگیرد. ستمگر و ستمدیده هر دو از انسانیتشان محروم شدهاند.
mobina
چالش پیش روی هر زندانی، بهخصوص زندانی سیاسی، این است که از زندان جان سالم به در ببرد، همانطور که وارد زندان شده بی هیچ کموکاست از آن خارج شود و حتی راسختر از پیش بر سر باورهایش بماند. برای نیل به چنین هدفی، نخست باید دوام آوردن را بهدرستی یاد بگیرد. بنابراین، باید در گام نخست از قصد و غرض دشمن آگاه شود تا راهکاری برای ناکام گذاشتنش برگزیند. هدف زندان ویرانی روحیهٔ زندانی، شکستن ارادهٔ او و نفی هر نشانی از فردیت اوست. صاحبان قدرت اینهمه را به کار میگیرند تا آن بارقهای را خاموش کنند که در وجود همهٔ ما هست و از ما انسان میسازد، انسانی یگانه.
rezai milad
کلاً کسی که در زندان کار میکرد، مغزش را با پروپاگاندای دولتی شستوشو داده بودند. او باور داشت ما تروریست و کمونیستیم و میخواهیم همهٔ سفیدپوستان را به دریا بیندازیم. وقتی با ملایمت برایش از مبارزهمان علیه نژادپرستی، آرزویمان برای رسیدن به حقوق برابر و برنامهمان برای توزیع مجدد سرمایه گفتیم، سرش را خاراند و گفت: «اینی که دارین میگین بیشتر از حرف ملیگراها با عقل جور درمیآد.»
rezai milad
کسی را «ضدآمریکا» خواندن و در واقع ضدآمریکایی بودن (آمریکا را بردار و نام کشور دیگری را بگذار، ضدهند یا ضدتیمبوکتو) فقط نژادپرستانه نیست، شکست تخیل است، ناتوانی در مشاهدهٔ جهان به شکلی غیر از آن است که نهاد قدرت پیش چشممان گسترانده. اگر طرفدار بوش نیستی پس طرفدار طالبانی. اگر ما را دوست نداری پس از ما بیزاری. اگر خیر نیستی پس شری. اگر با ما نیستی پس تروریستی.
rezai milad
هر زمان شری به من میرسد، که متأسفانه در این دوره و زمانه کم پیش نمیآید، عمیقترین حسم ناامیدی است. آموختهام که این حقیقت را بپذیرم. هر زمان کنشی از خود نشان میدهیم با خطر ناامیدی، سرخوردگی و حتی یأس روبهرو میشویم. هر بار تصمیم میگیریم باور کنیم که جهان میتواند جای بهتری باشد. هر بار تصمیم میگیریم به دیگران اعتماد کنیم و باور کنیم آنها همانقدر که ما فکر میکنیم شریفاند. شاید سالهای سال اندوهمان برابر یا حتی بزرگتر از امیدمان باشد، اما در هر حال کنش نداشتن و در اثر آن تجربه نکردن انسانها در بهترین حالتشان، یعنی زمانی که رو به سوی کمال دارند، هرگز راهحل جذابی برای من نبوده است.
فقط عدالت میتواند راه را بر نفرین بربندد.
Mohanna
حجم
۱۰۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۰۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۵۷,۰۰۰
۲۸,۵۰۰۵۰%
تومان