
بریدههایی از کتاب کاندید یا خوش باوری
۳٫۵
(۲۸)
«آدمیان بیتردید طبیعت را اندکی فاسد کردهاند، چون گرگ به دنیا نیامدهاند اما گرگ شدهاند. خداوند نه به آنها توپ بیست و چهار پوندی داده است و نه سرنیزه، اما آنها سرنیزه و توپ ساختهاند تا یکدیگر را از بین ببرند. مصداقی دیگر برای این مسئله، ورشکستگی افراد و دادگاهی است که اموال ورشکستگان را تصاحب میکند تا طلبکاران را محروم سازد.»
علی ناصری مقدم
«تمام اینها ضروری است و مصائب شخصی خیر عمومی را در پی دارد؛ به طوریکه هر چه مصائب شخصی بیشتر باشد، همه چیز بهتر است.»
علی ناصری مقدم
پانگلس به آنها دلداری و تضمین داد که اوضاع طور دیگری نمیتوانسته باشد. گفت: «چون تمام اینها بهترین اتفاقات است؛ چون اگر آتشفشانی در لیسبون باشد، نمیتوانسته است جایی دیگر باشد؛ چون ممکن نیست اشیا جایی نباشند که هستند، چون همه چیز خوب است.»
علی ناصری مقدم
اگر این بهترین دنیای ممکن باشد، پس بقیه چه هستند؟
Juror #8
ما به درگاهش دعا نمیکنیم؛ از او درخواستی نداریم؛ خداوند تمام چیزهای لازم را به ما داده است؛ ما پیوسته شکر او را بهجا میآوریم.
Fatm Sh
«خوشباوری چیست؟» کاندید گفت: «دریغا! خوشباوری یعنی جنون اصرار بر اینکه همه چیز خوب است، آن هم وقتیکه اوضاع خراب است»؛
Fatm Sh
وقتی به این کره مینگرم، یا بهتر است بگویم به این گوی، به این نتیجه میرسم که خداوند آن را به دست موجودی بدسرشت سپرده است
Fatm Sh
کاندید گفت: «پس این دنیا به چه منظور ساخته شده است؟» مارتن پاسخ داد: «بهمنظور اینکه لج ما را درآورد.»
Fatm Sh
این دنیا به چه منظور ساخته شده است؟» مارتن پاسخ داد: «بهمنظور اینکه لج ما را درآورد
نَــسـی
یک روز زیبای بهاری تصمیم گرفت به گردش برود، مستقیم به جلو گام برمیداشت و گمان میکرد که از امتیازات نوع بشر این است که مانند جانوران هر طور که مایل است از پاهایش استفاده کند. دو فرسنگ پیش نمیرود که چهار قهرمان دیگر با قامتی صد و هشتاد سانتیمتری خود را به او میرسانند، دستوپایش را میبندند و به سیاهچالی هدایتش میکنند.
Juror #8
وقتی در یک دنیا به خواستهتان نمیرسید، در دنیایی دیگر آن را به دست خواهید آورد. دیدن چیزهای تازه و انجام کارهای نو لذتی عظیم دارد.
Fatm Sh
اگر این بهترین دنیای ممکن باشد، پس بقیه چه هستند؟
شازده
یک میلیون آدمکش به خدمت ارتش درآمدهاند، از این سو به آن سوی اروپا میدوند، بانظم و قاعده دست به قتل و غارت میزنند تا امرار معاش کنند، چون شغلی شریفتر از این سراغ ندارند
Fatm Sh
همه جا مستضعفان از مقتدران بیزارند، اما جلویشان پیشانی به خاک میسایند و مقتدران نیز با آنان مانند رمههایی رفتار میکنند که پشم و گوشتشان فروختنی است.
Fatm Sh
کارْ سه بلای بزرگ را از ما دور میکند، ملال، رذیلت و نیاز.»
نَــسـی
دختر با صدایی بریدهبریده به او سلام کرد؛ و کاندید بیآنکه بداند چه میگوید با او سخن گفت. روز بعد، پس از ناهار، وقتی از سر میز بلند شدند، کونهگند و کاندید پشت پردهای متحرک به یکدیگر رسیدند؛ کونهگند دستمالش را رها کرد تا به زمین بیفتد، کاندید آن را برداشت؛ دختر معصومانه دستش را گرفت؛ مرد جوان دست دختر جوان را معصومانه، با شور و احساس و وقاری بسیار خاص بوسید؛ دهانهایشان به هم رسید، چشمهایشان گر گرفت، زانوانشان لرزید، دستهایشان سرگردان شد. آقای بارون توندر ـ تن ـ ترونک از کنار پردهٔ متحرک گذشت و با دیدن این علت و این معلول، با اردنگیهایی محکم کاندید را از قلعه بیرون کرد. کونهگند از هوش رفت: بهمحض اینکه هشیاریاش را بازیافت از دست خانم بارونس سیلی خورد
Juror #8
«آدمیان بیتردید طبیعت را اندکی فاسد کردهاند، چون گرگ به دنیا نیامدهاند اما گرگ شدهاند. خداوند نه به آنها توپ بیست و چهار پوندی داده است و نه سرنیزه، اما آنها سرنیزه و توپ ساختهاند تا یکدیگر را از بین ببرند. مصداقی دیگر برای این مسئله، ورشکستگی افراد و دادگاهی است که اموال ورشکستگان را تصاحب میکند تا طلبکاران را محروم سازد.»
Juror #8
همانطور که میدانیم، صحنههایی نظیر این در سراسر سرزمینی به وسعت سیصد فرسنگ خلق میشد، بیآنکه مردم از پنج نوبت نمازهای یومیهای بازمانند که پیامبرشان توصیه کرده بود.
کاربر ۱۰۰۲۰۲۷۶
کاندید گفت: «افسوس! من این عشق را تجربه کردهام، این ارباب قلبها را، جانِ روانمان را؛ اما جز بوسهای و بیست اردنگی برایم حاصلی نداشت. علتی به این زیبایی چطور توانست در شما معلولی به این هولناکی ایجاد کند؟»
mary
در فقر و بیآبرویی درحالیکه کپلی نصف و نیمه داشتم پیر شدم و همیشه به خاطر داشتم که دختر یک پاپم؛ صدبار خواستم خودکشی کنم، اما همچنان دلبستهٔ زندگی بودم. این ضعف مسخره شاید یکی از بدشگونترین تمایلات ما باشد؛ چون چیزی ابلهانهتر از این نیست که بخواهیم باری را به دوش بکشیم که همواره میخواهیم به زمین بیفکنیم؛ مگر میشود از خود نفرت داشت و دلبستهٔ خود بود، به عبارتی، ماری را نوازش کرد که ما را میبلعد تا برسد به قلبمان و آن را بخورد؟
mary
«استاد پانگلس به من گفته بود که همهچیز در دنیا در بهترین حالت خود قرار دارد، چون تأثیر سخاوتِ بینهایت شما بر من بسیار عمیقتر از سختگیری آن آقا با ردای سیاه و همسر ایشان است.»
شازده
من شهری ندیدهام که ویرانی شهر مجاور را نخواهد، یا خانوادهای که خواستار نابودی خانوادهای دیگر نباشد. همه جا مستضعفان از مقتدران بیزارند، اما جلویشان پیشانی به خاک میسایند و مقتدران نیز با آنان مانند رمههایی رفتار میکنند که پشم و گوشتشان فروختنی است. یک میلیون آدمکش به خدمت ارتش درآمدهاند، از این سو به آن سوی اروپا میدوند، بانظم و قاعده دست به قتل و غارت میزنند تا امرار معاش کنند، چون شغلی شریفتر از این سراغ ندارند؛ و در شهرهایی که به ظاهر از نعمت صلح برخوردارند و در آنها هنر رونق دارد، آنقدر که آدمیان از حسد، جلب نظر و تشویش آسیب میبینند، شهری در محاصره از آفات و بلاها نمیبیند. اندوههای پنهانی بیرحمتر از مصیبتهای عمومیاند.
Mr.MSG
کاکامبو خاضعانه پرسید دین مردم ال دورادو چیست. پیرمرد بازهم سرخ شد. گفت: «مگر ممکن است دو دین وجود داشته باشد؟ به گمانم دین ما دین تمام جهان است؛ ما از شب تا سحرگاه خدا را پرستش میکنیم.» کاکامبو که همچنان تردیدهای کاندید را ترجمه میکرد، گفت: «فقط یک خدا را میپرستید؟» پیرمرد گفت: «بدیهی است که نه دو خدا داریم، نه سه خدا و نه چهار خدا. اعتراف میکنم که مردمان دنیای شما سؤالهایی عجیب میکنند.»
mary
کاندید از استنطاق این پیرمرد نیکسرشت خسته نمیشد؛ خواست بداند در ال دورادو چگونه به درگاه خداوند دعا و نیایش میکنند. پیر فرزانه و بزرگوار گفت: «ما به درگاهش دعا نمیکنیم؛ از او درخواستی نداریم؛ خداوند تمام چیزهای لازم را به ما داده است؛ ما پیوسته شکر او را بهجا میآوریم.
mary
وقتی مادرم مرا در ساحل گینه به قیمت ده سکهٔ پاتاگونیایی فروخت، میگفت: «فرزند دلبندم، بتهایمان متبرک باد، همیشه آنها را بپرست، باعث میشوند خوشبخت زندگی کنی؛ تو افتخار داری بردهٔ اربابان سفیدپوستمان باشی و با این کار پدر و مادرت را ثروتمند کنی.» افسوس! نمیدانم آنها را ثروتمند کردهام یا نه، اما از آنها مالومنالی به من نرسید
mary
کاندید بانگ برآورد: «ای پانگلس، تو این فاجعه را پیشبینی نکرده بودی؛ دیگر تمام شد، لازم است که بالاخره از این خوشباوری تو دست بکشم.» کاکامبو گفت: «خوشباوری چیست؟» کاندید گفت: «دریغا! خوشباوری یعنی جنون اصرار بر اینکه همه چیز خوب است، آن هم وقتیکه اوضاع خراب است»؛ و همانطور که مرد زنگی را مینگریست اشک ریخت؛ و همانطور اشکریزان وارد سورینام شد.
mary
کاندید گفت: «پس این دنیا به چه منظور ساخته شده است؟» مارتن پاسخ داد: «بهمنظور اینکه لج ما را درآورد.»
mary
چیزی ابلهانهتر از این نیست که بخواهیم باری را به دوش بکشیم که همواره میخواهیم به زمین بیفکنیم
فائزه قائمی
حجم
۱۲۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۲۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۶۴,۰۰۰
۴۴,۸۰۰۳۰%
تومان