سرانجام، آنکه پیام من یک چیز بیش نیست: اینکه همدیگر را چنان دوست بدارید که خدا شما را دوست میدارد. پیامبران آمدند تا به ما بگویند که خداوند ما را دوست دارد و از ما میخواهد همدیگر را دوست بداریم. هنگامی زمان مرگ ما و بازگشتمان به خانه فرامیرسد، میشنویم که خدا میگوید: «بازگرد بندهی من. من از تو خشنودم، زیرا گرسنهای را سیر کردی. برهنهای را، لباس بر تنش کردی. بیماری را، به عیادتش رفتی. هر آنچه برای بندگانم انجام دادهای، برای من انجام دادهای.»
alireza_salarii
ای خدای خوب و مهربان! رهایم کن
از تمنای محبوب شدن،
از تمنای ستایش شدن،
از تمنای احترام،
از تمنای تعریف و تمجید دیگران،
از تمنای اینکه ترجیح دهند مرا بر دیگران،
از تمنای اینکه به حساب آیم،
از تمنای تأیید شدن،
از تمنای شهرت.
علیرضا صدرایی فر
در اتاق پذیرایی از میهمانان و داوطلبان خدمت در یتیمخانهی مادر ترزا تابلویی هست که روی آن نوشته شده است:
تو آمدهای تا به خدا در سیمای یک افلیج، یک بیمار و یک آدم دَم مرگ کمک کنی.
ما شادمان و سپاسگزاریم که تو از نعمت خدمت برخوردار شدهای و عشق الهی را جلوهگر ساختهای.
از یاد نبر که خداست فاعلِ اصلی کارهای خیر ما. ما فقط ابزارِ خدمتایم.
alireza_salarii
همه ما توان خیر و شر را در خود داریم. ما بد به دنیا نیامدهایم: هر آدمی از خوبیِ ذاتی برخوردار است. بعضیها این خوبی را پنهان میکنند، بعضیها آن را نادیده میگیرند. اما به هر حال، این خوبی در آنها تعبیه شده است. خدا ما را آفرید تا مُحِب و محبوب باشیم. بنابراین، ما میان انتخاب خوب و بد آزاد هستیم. این انتخاب، امتحان بزرگ ماست.
علیرضا صدرایی فر