بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تاریخ مشروطه ایران | طاقچه
تصویر جلد کتاب تاریخ مشروطه ایران

بریده‌هایی از کتاب تاریخ مشروطه ایران

نویسنده:احمد کسروی
انتشارات:انتشارات پر
امتیاز:
۳.۵از ۸۶ رأی
۳٫۵
(۸۶)
«چنین به‌نظر می‌رسد که اگر وضع مملکت بر گرفتن خراج شرعی بر صدقات لازمه از زکوۀ و غیرها و به‌عبارت اخری اخذالعشر مما ینبت من الارض و طرح جمیع عناوین دیگر و صرف در مصارف اصناف ثمانیه من العاملین و الغارمین و المؤلفه و فی سبیل‌الله الخ بشود به‌شرحی که محتاج به‌ذکر نیست و جنابعالی محض توجه محیط به‌تمام آن می‌شود کارها اصلاح و زاد فی شرف الاسلام و حصل الشرف فوق الشرف و فیه من الفواید الاسلامیه ما لا یخفی اگرچه مناقشات علمیه در دقیق نظر بسیار است و لکن مقصود بعد از وقوع عمل بر وجه لابدیه به‌صحت اسم است و منافع مترتبه بر این اسم و اما طرق دیگر مما علیه ملل الاروبیین فقیه اضمحلال الدین و انحطاط الاسلام و اهله و خوف الوقوع و لو بعد حین فی مفاسد کثیره و بالجمله اگر از اول امر عنوان مجلس عنوان سلطنت جدید بر قوانین شرعیه باشد قائمه اسلام همواره مشید خواهد بود»
Amin D
روزی در پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی، زنی به‌پاخاسته چنین گفت: «دولت ایران چرا از خارجه قرض می‌کند. مگر ما مرده‌ایم؟! من یک زن رخت‌شوری هستم به‌سهم خود یک تومان می‌دهم. دیگر زن‌ها نیز حاضرند» . از این‌گونه نمایش‌ها بسیار روی می‌داد.
maryam_z
گر مسلمانی همین است که ماها داریم خاک بر سر ما مسلمانان
صدراجون من دوست دارم
ملایان نیز که از هر چیز تازه‌ای می‌رمیدندی
Ali Esmaeili
این نه نیک است که به‌رشک، نیکی‌های کسانی را نپذیریم.
anahita.bdbr
جنبشی که در زمان ما رخ داده، اگر ما داستان آن را ننویسیم، دیگران چگونه خواهند نوشت؟
دانور🌱
سَرِ شب سَرِ قتل و تاراج داشت سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت
صدراجون من دوست دارم
یکی از گرفتاری‌های ایرانیان است که پیش‌آمدها را زود فراموش کنند، و ما می‌بینیم دسته‌های انبوهی آن‌زمان‌های تیره گذشته را از یاد برده‌اند، و از آسایشی که امروز می‌دارند خشنودی نمی‌نمایند، و یک چیزی درباید که همیشه روزگار درهم و تیره گذشته را در پیش چشم اینان هویدا گرداند.
ف مرادی
ناخشنودی فزون‌تر گردیده و کم‌کم رویه تکان و جنبش به‌خود گرفت. پیش از همه تبریز به‌کار برخاست و مردم آگهی‌های کمپانی را که به‌دیوارها چسبانیده بود پاره کردند وبه‌جای آن نوشته‌های شورآمیزی چسبانیدند. امیرنظام گروسی پیشکار مظفرالدین‌میرزا و والی شهر بود، ولیعهد از او خواست که با مردم سخت گیرد و به شورندگان کیفر دهد، امیرنظام نپذیرفته و از کار کناره‌جویی نمود.
pedram
عنکبوت ار لانه دارد، آدمی دارد وطن عنکبوت‌آسا تو هم دور وطن تاری بِتَن بهر حفظ لانۀ خود می‌تند تار عنکبوت ز عنکبوتی کم نه‌ای، ای غافل از حفظ وطن عقل کل، مِهر وطن را معنی ایمان شمرد معنی ایمان بود مهر وطن بی‌ریب و ظن
Ali Esmaeili
مشهدی محمدعلی‌خان می‌گوید: «امروز من در خطیب نمی‌بودم. ولی اگر بودمی من نیز گریختمی. این است با خود می‌اندیشم که ستارخان شدن کار آسانی نیست» .
صدراجون من دوست دارم
یک خانی به‌پا ایستاده گفت: می‌دانید فرق مرده با زنده چیست؟ مرده احساس درد نمی‌کند، و اگر دست و اعضای او را ببرند، درک نمی‌کند. اما زنده متألم می‌شود. سپس گفت ما ایرانیان مرده بودیم، ولی اکنون زنده شده‌ایم
صدراجون من دوست دارم
رعیت بنده نیست و آزاد است، بلکه با خود شاه هم مساوی است
صدراجون من دوست دارم
جلوگیری از رواج کالاهای بیگانه یکی از کوشش‌های آن‌زمان می‌بود. در سایه تعرفه گمرکی که گفتیم نوز با روسیان بست، در اندک زمانی کالاهای روسی در ایران بسیار فزون گردیده و مایه بیم همگی شده بود. از این‌رو، کوشندگان در همه‌جا به‌جلوگیری از آن کوشیدندی. در تهران دو سید و همدستان ایشان در نشست‌های خود چای ندادندی و مردم را به‌خریدن و به‌کار بردن کالاهای ایرانی وا داشتندی. در این‌باره کوشش‌هایی از ملایان اسپهان و دیگر جاها نیز می‌رفت و از علمای نجف نوشته‌ها می‌رسید.
Ali Esmaeili
ستارخان پاسخی ساده داده گفت: «ما هیچگاه به‌جنگ پیشدستی نمی‌کنیم و همیشه از آن سوی به‌ما می‌تازند و ما جلوشان می‌گیریم» . سپس حاجی شیخ علی‌اصغر و دیگران نیز سخنانی راندند. کنسول به ستارخان پیشنهاد کرد که بیرقی از کونسولخانه فرستاده شود و او به دَرِ خانه خود زده در زینهار دولت روس باشد، و نوید می‌داد که سر قوه سورانی آذربایجان از دولت ایران برای او بگیرد. ستارخان چنین گفت: «جنرال کنسول من می‌خواهم هفت دولت بزیر بیرق ایران بیاید. من زیر بیرق بیگانه نروم»
Omid Razi
«هرکسی که فردا دکان یا حجره خود را باز نکند، کالایش تاراج و خود او کیفر خواهد یافت» .
کاربر ۲۴۰۲۱۵۹
موقرالسلطنه که به آزادی‌خواهان پیوسته و به‌بدخواهی با شاه شناخته شده بود، در زمان سفر بازپسین شاه به‌اروپا که محمدعلی‌میرزا نایب‌السلطنه گردید، با دستور او موقر را گرفتند و نگه داشتند و با زور زنش را رها گردانیدند. ملایان این رهایی را زورکی دانسته و چنین می‌گفتند او را به‌شوهر دیگری نتوان داد و از حاجی شیخ فضل‌الله که رهایی در نزد او انجام گرفته بود بد می‌گفتند. این‌زمان او را به امام‌جمعه دادند و عقد را هم حاجی شیخ فضل‌الله خواند.
آزادسرو
حاجی محمدآقا نالان گفت: آذربایجانیان چه گناهی کرده‌اند ۲۵۰ تن از ایشان کشته شوند و شما در این‌جا آسوده نشینید؟!.. با این‌حال دیگر ما چرا به‌مجلس میآییم؟!..
صدراجون من دوست دارم
از آن جمله در منشور سلطانی که نوشته بود مجلس شورای ملی اسلامی دادیم لفظ اسلامی گم شد و رفت که رفت.
صدراجون من دوست دارم
«حاجی شیخ فضل‌الله خدا تو را و اتباع تو را به‌درک فرستد تا مسلمانان آسوده شوند» .
صدراجون من دوست دارم
گویا هر دو دانستند که برای کشتن میبرندشان. ملک دوم در با آواز دلکش و بلند خود این شعر را خواند: ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما بر بارگه عدوان آیا چه رسد خذلان؟
صدراجون من دوست دارم
در یکی از آن‌ها که دو روز پس از داستان بمباران (۲۵ ژون) نوشته، پس از آن‌که نکوهش‌ها از مجلس می‌کند و ناشایستگی آن‌را بازمی‌نماید، از گفته‌های خود چنین نتیجه می‌گیرد: «این نمونه‌ای به‌دست داد از آن‌که شرقیان شاینده زندگانی آزاد نمیباشند» . ببینید چه جمله زهرآلودی نوشته است.
صدراجون من دوست دارم
کنسول به ستارخان پیشنهاد کرد که بیرقی از کونسولخانه فرستاده شود و او به دَرِ خانه خود زده در زینهار دولت روس باشد، و نوید می‌داد که سر قوه سورانی آذربایجان از دولت ایران برای او بگیرد. ستارخان چنین گفت: «جنرال کنسول من می‌خواهم هفت دولت بزیر بیرق ایران بیاید. من زیر بیرق بیگانه نروم» . کنسول که این پاسخ را نه بیوسیده بود خیره ماند
صدراجون من دوست دارم
ناصرالدین‌شاه ۵۰ سال پادشاهی کرد، و در زمان او خواه و ناخواه پیوستگی میان ایران و اروپا فزون‌تر گردید، و چیزهای بسیاری از تلگراف، و تلفن، و پستخانه و ضرابخانه، و چراغ گاز، و اداره پلیس، و مانند این‌ها از اروپاییان گرفته شد. وزارتخانه‌ها به‌شیوه اروپا بر پا گردید، و دارالفنون برای آموختن زبان فرانسه و پاره‌ای دانش‌ها، یکی در تهران و دیگری در تبریز بنیاد یافت. نیز روزنامه و دبستان بر پا گردید که چون با داستان جنبش توده پیوستگی می‌دارد در این‌جا از آن‌ها سخن می‌رانیم.
ادریس
«سی سال گذشت و یکی از آنان که در جنبش پا در میان داشته بود و یا خود می‌توانست آگاهی‌هایی گرد آورد، به نوشتن آن برنخاست، و من دیدم داستان‌ها از میان می‌رود و در آینده کسی گرد آوردن آن‌ها نخواهد توانست و یک جنبشی که در زمان ما رخ داده، اگر ما داستان آن را ننویسیم، دیگران چگونه خواهند نوشت؟»
کاربر ۱۲۹۷۳۹۰
ارمنی‌زاده! میازار مسلمان را به‌کف کفـر مده سلطنت ایمان را عاقبت خانۀ ظلم تو کند شاه خراب پس چه حاجت که به‌افلاک کشی ایوان را کاسه‌لیسی تو از روس ندارد ثمری کاین سیه‌کاسه در آخر بکشد مهمان را
n bagheri
«مهدی ملک زاده» ، مؤلف «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» ، نیز بر این اعتقاد است که کسروی در ذکر بسیاری از حوادث و موقعیت اشخاص در انقلاب خطا کرده و ظلم بزرگی در حق خادمان مشروطیت روا داشته است.
lig sau
احمد کسروی، در نگارش «تاریخ مشروطه ایران» از «تاریخ بیداری ایرانیان» و «کتاب آبی» بهره زیادی گرفته،
lig sau
زنان گرد کالسکه او را گرفته، فریاد می‌زدند: «ما آقایان و پیشوایان دین را می‌خواهیم. عقد ما را آقایان بسته‌اند، خانه‌های ما را آقایان اجاره می‌دهند... ای شاه مسلمان! بفرما رؤسای مسلمانان را احترام کنند. ای پادشاه اسلام! اگر وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند ۶۰ کرور ملت ایران، به‌حکم این آقایان جهاد می‌کنند» . از این سخنان بسیار می‌گفتند. امروز زنان، با همه روبند و چادر، کار بسیاری کردند.
lig sau
اما حاجی شیخ فضل‌الله به یک‌بار در راه دیگری می‌بود. این‌مرد از یک‌سو به‌شکوه و آرایش زندگی، و بنام و آوازه، دلبستگی بسیار می‌داشت و «پارک الشریعه» بنیاد نهاده و اسب و کالسکه بسیج کرده همیشه با دستگاه اعیانی می‌زیست، از یک‌سو فریفته «شریعت» می‌بود و رواج آن‌را بسیار می‌خواست. توده و کشور و این‌گونه چیزها نزد او ارجی نمی‌داشت. به‌این اندیشه‌ها کم‌تر نزدیک آمده بود. با شور و جنبش مشروطه‌خواهی همراهی نمود ولی معنای آن‌را نمی‌دانست.
سهیل

حجم

۵۸٫۵ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۸۰۰ صفحه

حجم

۵۸٫۵ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۸۰۰ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان