
بریدههایی از کتاب انسان، عشق، عدالت
۳٫۱
(۱۳)
من قسم میخورم که این رستگاری و نجات در دستهای خودِ ماست.
Dot
وقتی مادری دیگر نتواند پسرش را بشناسد یعنی کارش در این جهان تمام شده است.
Dot
خوشبختانه غم جاودانه نیست.
Dot
همیشه هزینهٔ آزادی ما را اشخاص دیگر میپردازند. این مسئله آزاردهنده، اما طبیعی است.
Dot
جنایت میتواند انزوا و تنهاییِ آدم هم باشد
Dot
حق همیشه با کسانی است که رنج میکشند، کسانی که زاری میکنند و امیدوارند، نه آنها که محاسبه میکنند و مال میاندوزند. نه، آنها نمیتوانند محق باشند.
Dot
همهٔ ما به یک همصحبت نیاز داریم. نه کسی که لزوماً با شما حرف بزند یا شما را تأیید کند، بلکه یک نفر که فقط باشد، همانطور آنجا باشد و در سکوت به حرفهایتان گوش دهد.
Dot
شاید اگر جانیها، دیوانهها و آتشافروزها هم کسی را داشتند که به حرفهایشان گوش دهد، آرام میشدند.
Dot
نمیدانی که انسان هرگز تنها نیست و همیشه و همهجا وزن سنگین آینده و گذشته همراه اوست.
Dot
عادت همیشه با جنایت دوم آغاز میشود.
Dot
آنچه مهم است بیعدالتی است و تنها چیزی که میتواند با بیعدالتی مقابله کند حقیقت است.
Dot
اما برای برقراری تعادل، او رنج را آفرید؛ رنج که تنها نور حقیقی این جهانِ پست و محقر است. من به او اعتماد دارم.
زهرآ
چرا آدمیزاد چیزی را میخواهد که شر و ناپسند است؟ چون بیشک، همهٔ ما شر را دوست داریم و آن را به هر چیز دیگری ترجیح میدهیم.
Dot
کمی اعتماد میتواند به زنده ماندن آدم کمک کند.
Dot
محکمترین و شکستناپذیرترین چیز همین امید است؛ نمیشود از امید داشتن اجتناب کرد.
Dot
و اگر این کار را نکردم به خاطر آن بود که به چیزی امید داشتم. به چیزی که نمیدانم چیست
زهرآ
اما خب، حالا وقت آن رسیده که راه بیفتم و اشتباههای گذشتهام را اصلاح کنم. دیر است. پاییز رسیده و دشت غرق در مه است، یخ و سرمای سالخوردگی مسیرم را پوشانده و در میان زوزههای باد میتوانم صدای دعوتِ گور را بهخوبی بشنوم. بااینحال، به راه میافتم.
زهرآ
این بار آخر است. بعد از آن، در کنار هم خواهیم بود و دیگر هرگز، هرگز به وحشت روزهای گذشته فکر نخواهیم کرد
زهرآ
عشق از آن مرضهایی است که نه انسان باهوش از آن در امان میماند نه احمق.
Dot
در نظر داشته باشید که فلاکت مانند ازدواج است. گمان میکنید که انتخاب میکنید اما در نهایت این شمایید که انتخاب شدهاید. همین است که هست و هیچ کاری هم از کسی برنمیآید.
Dot
پایین آمدن از نردبان سلسلهمراتب اجتماعی آسانتر از بالا رفتن از آن است.
Dot
برای ساختن یک سناتور یک روز کافی است، ولی برای ساختن یک کارگر ده سال زمان لازم است.
Dot
فقط نفرت قادر است هوشوذکاوت را در انسانها بیدار کند.
Dot
خطای همهٔ این انسانها این است که آنقدرها هم نمایش را باور نمیکنند. اگر باور میکردند میفهمیدند که انسان مجاز است در تراژدیهای الاهی ایفای نقش کند و بر منصب خداوندی بنشیند. فقط کافی است سنگدل شود.
Dot
امنیت و منطق با هم سازگار نیستند.
Dot
هوش و خرد چیزی است که یا باید آن را انکار کرد یا بهای آن را پرداخت.
Dot
اگر قرار باشد طبق اصول منطق زندگی کنم، یا باید بکُشم یا دیگران را فریب دهم.
Dot
زندگی از ما بیرحمتر است.
Dot
در زندگی مواقعی هست که آدم ناچار است مثل همهٔ مردم رفتار کند.
Dot
این جهان در ذات عقلانی نیست و خالی از معناست.
Dot
حجم
۵۱۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۹۶ صفحه
حجم
۵۱۵٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۹۶ صفحه
قیمت:
۲۸۵,۰۰۰
۱۴۲,۵۰۰۵۰%
تومان