بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب صد آساناک | طاقچه
تصویر جلد کتاب صد آساناک

بریده‌هایی از کتاب صد آساناک

نویسنده:رسول یونان
انتشارات:نشر مشکی
امتیاز:
۴.۲از ۵ رأی
۴٫۲
(۵)
خواب بودم بیدار شدم و درد و اندوه مرا احاطه کرد. اگر سنگ بودم ذوب می‌شدم خاک بودم که دوام آوردم.
nia
ای پرنده‌ی مغموم! که از آسمان می‌گذری امشب در این‌جا فرود ‌آی! روی سینه‌ام استراحت کن و سحرگاه دوباره پرواز کن!
msadeq
این‌جا بوی یار پیچیده بوی به و انار بگذار دور سرت بگردم تو بوی یار می‌دهی!
Moongirl
قلب من از غم و اندوه مثل اناری بر شاخه پوسید.
nia
ای کوه سنگی! ای کوه بزرگ! که هیچ‌کس نتوانست از تو عبور کند خواب ماندی! و آهوی‌ات فرار کرد و رفت.
کاربر حسن ملائی شاعر
بلند و بلند بخوان! بخوان! بلند بخوان ای خروس! یار من خوابیده شاید بتوانی او را بیدار کنی!
Maryam
هی اسب‌ها! هی اسب‌ها که مثل شاهین‌های سفید پرواز می‌کنید! مرا از این‌جا ببرید! هی اسب‌ها مرا ببرید به سرزمین‌های دور!
nia
نگاه کن! باز چه‌گونه از آسمان ـ از راه دور به غاز طلایی نگاه می‌کند کمی امیدوار باش بلبل! زمستان خواهد گذشت و بهارخواهد آمد.
nia
ای دُرنای آبی که از آسمان می‌گذری! ای از تمام پرنده‌ها پرنده‌تر! مرا بر بال‌ات سوارکن و ببر مرا به نزد یار ببر!
کاربر حسن ملائی شاعر
پرنده‌ای از ارزروم می‌آید و از یار من خبر می‌آورد بال‌های‌اش آبی‌ست از اشک و آه من!
هدیه
ای دُرنای آبی که از آسمان می‌گذری! ای از تمام پرنده‌ها پرنده‌تر! مرا بر بال‌ات سوارکن و ببر مرا به نزد یار ببر!
کاربر حسن ملائی شاعر

حجم

۱۰۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۰۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان