بریدههایی از کتاب برج فرازان
۴٫۳
(۴)
به گفته رایناخ، «عدالت از آسمان نازل نمیشود بلکه باید آن را تسخیر کرد».
Raymond
انقلاب میبایست خودانگیخته از تودهها فوران کند.
Raymond
یوهانس میکل، که در جوانی از سوسیالیستهای دوآتشه بود، روزی با یکی از دوستانش در خیابان قدم میزد. گدایی به آنان رسید. همینکه آن دوست خواست پولی از جیبش بیرون بیاورد، میکل او را از این حرکت بازداشت و گفت: «انقلاب را به تأخیر نینداز!» این نتیجه منطقی و نهایی مارکسیسم بود.
Raymond
در نامهای به دوستی انگلیسی نوشت: «متأسفم که امریکا در راه دراز خبط و خطاکاری گام نهاده است و احتمال دارد به طور روزافزون به قدرتی برای اخلال و وحشیگری مبدل شود... چنین مینماید که دنیا در شرف ورود به مرحله تازهای از تجربه است، و در این مرحله باید برای انطباق با اوضاع و احوال نوین درسهایی جدید در رنجکشیدن آموخت.
Raymond
برای هنر هیچ بدبختی بزرگتر از وفور بیش ازحد آن نیست.
Raymond
این پرسش به میان میآید که در هنگامه چنین مباحثات درباره اعتصاب، کارگر، یعنی کسی که موضوع مستقیماً به او مربوط میشد، کجا بود؟ صدای او شنیده نشد. کارگر همان جا بود که همیشه بود، نگران کار و رئیس و شیشه شکسته پنجره و کودک بیمار و شام امشب و تعطیل فردا.
Raymond
باکونین برخلاف رقیبش کارل مارکس که معتقد بود انقلاب تنها به دست پرولتاریای صنعتی برپا خواهد شد که برای این کار سازمان یافته و آموزش دیده باشد، اعتقاد داشت که انقلاب بلاواسطه بعدی در یکی از کشورهای از لحاظ اقتصادی عقبافتادهتر، مانند ایتالیا یا اسپانیا یا روسیه، به وقوع خواهد پیوست یعنی جایی که کارگران گرچه آموزش ندیدهاند و سازمان نیافتهاند و بیسوادند و قادر به فهم نیازهای خود نیستند، ولی چون چیزی ندارند که از دست بدهند، آماده قیامند
Raymond
ولی برای انقلاب، گردننهادن به اقتدار و سازمان و انضباط ضروری است.
Raymond
آنارشیسم آخرین فریاد انسان منفرد و مستقل و آخرین حرکت تودهها در دفاع از آزادی فردی و آخرین امید به زندگی آزاد و فارغ از تحمیل و آخرین مشت گرهکرده اعتراض در برابر درازدستی و تجاوز دولت بود. پس از آن، دولتها و احزاب و اتحادیهها و تشکیلات گوناگون همه چیز را در محاصره گرفتند تا ضربت نهایی را وارد کنند.
Raymond
اما بلفر به این حقیقت تلخ تاریخی پی برده بود که پیشرفت و تأمین منافع یک گروه همیشه باید به بهای ازدسترفتن برخی ارزشهای پایدار برای گروهی دیگر تمام شود.
Raymond
«شجاعت مفرط به قدری در مردم نادر است و بیشتر بدبختیهای آدمیزاد چنان از ترس ناشی میشود که همه حاضرند در برابر کسی که بکلی از ترس عاری باشد به خاک بیفتند.»
Raymond
«اگر به حریف احترام بگذارید، امتیازی به او دادهاید که محق به دریافت آن نیست.»
Raymond
در ۱۸۹۵، هنگامیکه چیمبرلین میخواست به هیأت دولت بپیوندد، وزارت مستعمرات را برگزید زیرا بر این باور استوار شده بود که کلید امپراتوری و مفتاح «سرنوشت» در اینجاست. این اعتقاد در میان دولتهای بزرگ دیگر نیز به صورت یکی از اصول مطلق و سرپیچیناپذیر درآمده بود: دیدگان امریکا را بهسوی کوبا و هاوایی معطوف کرده بود و باعث شده بود که آلمان و بلژیک و فرانسه و حتی ایتالیا در تلاش برای بلعیدن تکههای آبدار پیکر افریقا بر یکدیگر پیشدستی کنند.
Raymond
سرانجام لحظه پایانی پرامیدترین، پردگرگونیترین، پیشروترین، پرمشغلهترین و غنیترین سدهای که جهان تا آن روزگار به خود دیده بود، فرارسید. سه هفته پس از پایان قرن، در ۲۴ ژانویه ۱۹۰۱، ملکه ویکتوریا درگذشت و این احساس عمومی که، نه یک قرن، بلکه عصری به انتها رسیده است دوچندان شد.
Raymond
طبقه موروثی حاکم در امریکا به وجود نیامد، زیرا املاک موروثی وجود نداشت که بتواند پایه ایجاد این طبقه قرار گیرد. نبود چنین طبقهای که مقید به اخلاقیات سنتی باشد، امریکا را آماج بهرهکشی نامحدود سودجویان و غارتگران و بدکاران و پشتهماندازان قرار داد و، بهوسیله آنان، راه را برای فساد در سیاست باز کرد.
Raymond
روز دیگر، هنگام بحث درباره لایحه تعرفهها، صحبت را به امتیازات و محرومیتهای اقتصادی کشانید و گفت «هروقت در خیابانهای نیویورک راه میروم و نمای خانههای بازرگانان متمول را با تقوای بیاجر عابرین میسنجم، بغض گلویم را میگیرد... و میبینم نسبت به ساکنان آن خانهها هیچگونه احساس مهر نمیکنم. البته این احساس خود را بخوبی میشناسم و میدانم که همان بخل و حسد است، منتها آمیخته به روشنفکری. اما وقتی در مجلس همین احساس به همکاران محترم دست میدهد، خیال میکنند اقتصاد سیاسی است.»
Raymond
ولی وقتی اقلیت بتواند جلو عمل اکثریت را بگیرد، «کار به استبداد میکشد».
Raymond
میهن کشف کرد که عامل چیرگیبخش، قدرت دریایی است و هرکس بر دریاها مسلط باشد، بر اوضاع مسلط است
Raymond
یکبار در نامهای به گادکین نوشت: «پیام ونزوئلا به منزله پایانی نکبتبار برای این قرن است و بسیار به تقویت بدترین روح در دموکراسی ما، یعنی روح وحشیگری و نخوت و بیمنطقی و گستاخی، کمک کرده است.» اما آنچه او را ناآسودهتر میکرد «این ملاحظه عمیقتر» بود که معلوم شده است پیدایش دموکراسی «ضامن حفظ صلح و مدنیت» نیست، زیرا «ظهور افرادی نامتمدن را باعث گشته است که سواد و مدرسه بههیچوجه برای اینکه هوش و عقل به آنان بدهد، کفایت نمیکند»
Raymond
یکی از سردمداران سیاسی کالیفرنیا از رید خواست قول بدهد که اگر انتخاب شد کسی را از آن ایالت به سمت قاضی دیوانعالی کشور منصوب کند. رید نپذیرفت و گفت نامزدی ریاستجمهوری تنها در صورتی ارزش دارد که خالی از هرگونه بندوبست باشد.
Raymond
در نیویورک، ویلیام رندلف هرست روزنامه جورنال را خریده بود و با جدیت در این کار بود که گفته مشهور سردبیر نخستین روزنامه یک پشیزی انگلستان، دیلی میل، را آویزه گوش کند که وقتی پرسیدند چه چیز فروش روزنامه را بالا میبرد در یک کلمه پاسخ داد: «جنگ».
Raymond
در نیویورک، ویلیام رندلف هرست روزنامه جورنال را خریده بود و با جدیت در این کار بود که گفته مشهور سردبیر نخستین روزنامه یک پشیزی انگلستان، دیلی میل، را آویزه گوش کند که وقتی پرسیدند چه چیز فروش روزنامه را بالا میبرد در یک کلمه پاسخ داد: «جنگ». بنابراین، هرست تمام مساعی خود را در این راه به کار میبست که با انتشار داستانهای وحشتانگیز درباره قساوت اسپانیاییها و عملیات قهرمانی کوباییها و سرنوشت و رسالت امریکا، بلکه بتواند جنگی از خود جعل کند. و چون در نبرد تیراژ با روزنامه دیگر نیویورک موسوم به ورلد، متعلق به جوزف پولیتسر، درگیر شده بود، به اینگونه داستانها حتی بیشتر آب وتاب میداد.
Raymond
گذشته از این، مردانی که نگران حفظ مقامند هرگز به روشنی کسانی که بیرون ایستادهاند حقیقت عدالت را نمیبینند.
Raymond
«اگر تمام فیلهای مقدس هندوستان را همه در یک لحظه به داخل رود گنگ میراندند، نصف این سروصدایی را نمیتوانستند بلند کنند که این نوزاد
سیاوش
ولی معمولا هرچه بدیها و نابسامانیها دورتر باشند، احساسات بشردوستانه و نوعپرستانه شدیدتر به غلیان میآیند.
Raymond
ولی معمولا هرچه بدیها و نابسامانیها دورتر باشند، احساسات بشردوستانه و نوعپرستانه شدیدتر به غلیان میآیند. بنای خیالی عدل و محبت همیشه در افریقا آسانتر ساخته میشود تا در موطن خود شخص.
Raymond
در ۱۸۹۹، ولز در کتابی زیر عنوان هنگامیکه خفته بیدار میشود، با فریاد هشدار داد که پیشرفت مادی بدون برنامهریزی، به آیندهای خواهد انجامید که در آن نوشته تصویر شده است: ساختمانهای بلندتر، شهرهای بزرگتر، سرمایهداران بدمنشتر، کارگران ستمدیدهتر و بیچارهتر ــ آیندهای که در آن «همه چیز بزرگتر و تندتر و شلوغتر» خواهد بود، و همین گرایشهای کنونی منتها بدتر و بیشتر نمایان خواهند شد.
Raymond
هابسن عقیده داشت که امپریالیسم باری نبوده که نژاد سفید به خاطر خیر نژادهای دیگر به حکم وجدان بر دوش کشیده باشد، بلکه به علت تمایل اقتصاد به جبران بازارهایی که نمیتواند در کشور مادر به دست بیاورد، پدید آمده است.
Raymond
سرمایهداری نظامی نبود که تغییربردار باشد، دشمنی بود که میبایست نابود شود و جباری که به جنگافزارهای طبقه خویش ــ یعنی دادگاهها و ارتش و قضات و مجالس قانونگذاری و پلیس و دستور منع اعتصاب و کارخانههای بسته به روی کارگران ــ مسلح بود.
Raymond
روسها مسألهای مانند قضیه میلران یا شلوارهای تا زیر زانو نداشتند؛ با این حال، باز هم بر سر مشکل همکاری در آینده، به دو گروه بلشویکها و منشویکها تقسیم شدند. بلشویکها سرسختانه خواستار انقلاب و دیکتاتوری پرولتاریا در یک جهش بودند بدون اینکه در این اثنا حاضر به هیچگونه سازش باشند. منشویکها عقیده داشتند که این کار شدنی نیست تا هنگامیکه نخست روسیه از مرحله حکومت پارلمانی بورژوا نگذشته باشد، و در این مرحله سوسیالیستها ناگزیر از همکاری با احزاب لیبرال خواهند بود.
Raymond
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۹۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۹۴ صفحه
قیمت:
۲۰۰,۰۰۰
تومان