بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کی ز مردن کم شدم | طاقچه
تصویر جلد کتاب کی ز مردن کم شدم

بریده‌هایی از کتاب کی ز مردن کم شدم

انتشارات:صبح صادق
امتیاز:
۴.۲از ۱۵ رأی
۴٫۲
(۱۵)
دین، فقط راهی است برای پیدا کردن حقیقت، دین، حقیقت نیست. دین فقط یک راه است و مردم مختلف، راه‌های مختلفی را دنبال می‌کنند.‌»
۱۴۳۱
اما حالا کاملاً متوجه شده‌ام که داشتن یک بینش درونی از محیط بیرون، به این معنی است که به جایی برسم که بتوانم به راهنمای درونی خودم اطمینان کنم. چنین روشی مثل این است که آن چیزی را که احساس می‌کنم، روی جهان هستی خودم تأثیر می‌گذارد. به عبارت دیگر، چون من در مرکز شبکهٔ کیهانی‌ام قرار دارم، بر روی تمام آن کل تأثیر می‌گذارم. بنابراین، در چنین دیدگاهی اگر خوشحال باشم، تمامی جهان هستی خوشحال است. اگر خودم را دوست داشته باشم، دیگران هم مرا دوست خواهند داشت و تا جایی که مربوط به من است،‌ اگر با خودم در صلح باشم، تمامی خلقت در صلح خواهد بود و غیره!
زهرا موسوی
اگر با مشکلی مواجه شوم، به جای اینکه آن را از طریق عوامل مادی برطرف کنم (کاری که قبل از اِن دی ئی انجام می‌دادم)، آن را در جهان درونی‌ام بررسی می‌کنم. اگر مضطرب، نگران، غمگین و … شوم، ابتدا به درون خودم رجوع می‌کنم. در خلوت خودم می‌نشینم یا در طبیعت قدم می‌زنم یا به موسیقی گوش می‌دهم تا به جایگاه «مرکزی»‌ برسم و احساس آرامش کنم و بر خودم مسلط شوم. من کاملاً متوجه شده‌ام که با چنین روشی، دنیای بیرونی‌ام هم تغییر می‌کند، آرام‌تر می‌شود و بسیاری از مشکلات خودبه‌خود، بدون آنکه اقدام خاصی کنم، ناپدید می‌شوند.
زهرا موسوی
اغلب ادیان شرقی به این مفاهیم معتقدند. از نظر آنها هدف از زندگی، بالا بردن آگاهی و رشد معنوی از طریق چرخهٔ تولد و مرگ است تا فرد بتواند به مرحلهٔ بصیرت برسد. در آن مرحله، چرخهٔ تولد و مرگ شکسته می‌شود و ما دیگر نیاز نداریم در بدن دیگری برگردیم. به آن حالت نیروانا گفته می‌شود.
۱۴۳۱
چیزی که ماجرا را از آن هم بدتر کرد این بود که مدت کمی پس از مرگ سونی، خبر شکست شوهر خواهر دنی در ستیز با سرطان نیز به ما رسید. او همسر جوان (خواهر کوچک‌تر دنی) و دو فرزند خردسالش را ترک کرد. من از این شوخی بی‌رحمانه که آن را زندگی می‌نامیم، خشمگین بودم.
۱۴۳۱
چرا وقتی در قالب جسم هستیم، این مطالب را تشخیص نمی‌دهیم؟ چرا هیچ وقت نمی‌دانستم که نمی‌بایست، نسبت به خودمان سخت‌گیر باشیم؟ خود را در دریای عشقِ بی‌قید و شرط و پذیرش غوطه‌ور می‌دیدم. می‌توانستم با دید تازه‌ای به خودم نگاه کنم و ببینم که موجود زیبای این کائنات هستم. من فهمیدم که تنها به خاطر اینکه وجود دارم، شایستهٔ توجه محبت‌آمیزم، نه سزاوار قضاوت! اصلاً لازم نیست کار خاصی انجام دهم؛ من سزاوار دوست داشتن هستم، تنها به این جهت که وجود دارم، نه بیشتر و نه کمتر. این برایم
۱۴۳۱
عشق بی‌قید و شرط و پذیرش در آن قلمرو شگفت‌انگیز بود و من می‌خواستم هر چه زودتر از آن خط مرزی عبور کنم و تا ابد از آن بهره‌مند شوم. مثل این بود که یگانگی و جوهر خالص یکایک موجودات زنده و مخلوقات، فارغ از دردها و رنج‌ها و رؤیاها و ایگوهایشان، مرا احاطه کرده بود.
۱۴۳۱
من الوهیت را در هر چیز می‌دیدم – حتی در یک حیوان و در یک حشره. علاقه‌ام به طبیعت بیشتر شده بود. حتی نمی‌توانستم پشه‌ای که مرتباً جلوی صورتم وزوز می‌کرد را بکشم. آنها نیز از نوعی از حیات برخوردار بودند که می‌بایست آن را محترم شمرد. می‌دانستم که موجودیت آنها علتی دارد. ولی علت آن را نمی‌دانستم. فقط می‌دانستم که علتی دارد، همان طورکه موجودیت من علتی داشت.
زهرا موسوی
وقتی دوباره به مسیر زندگی‌ام نگاه می‌کنم برایم کاملاً روشن می‌شود که هر قدمی در این مسیر – هم قبل و هم بعد از اِن دی ئی، هم رویدادهایی که آنها را مثبت تلقی می‌کردم و هم رویدادهای منفی– در نهایت به خیر و صلاح من بوده است. و هر قدم مرا به جایی که امروز به آن رسیده‌ام هدایت کرده است.
زهرا موسوی
وقتی به این جهان می‌آییم، به عظمت خودمان واقفیم ولی نمی‌دانم چرا، به تدریج که بزرگ‌تر می‌شویم،‌ آگاهی‌مان محو می‌شود.
زهرا موسوی
من فقط در پی خشنود کردن دیگران بودم و از سرزنش شدن، تحت هر عنوانی وحشت داشتم. تلاش زیادی می‌کردم که هیچ‌کس برداشت نادرستی از من نداشته باشد و همین روش سبب شد که به مرور زمان خودم را فراموش کنم. ارتباط من با آن فردی که بودم و آن چیزی که می‌خواستم، کاملاً قطع شده بود، چون همهٔ کارهایم برای جلب رضایت دیگران بود و رضایت خودم را نادیده می‌گرفتم.
زهرا موسوی
دِین من به خودم، به آنهایی که می‌شناختم و به زندگی‌ام این است که ترجمان جوهر یگانهٔ خودم باشم. تلاش در اینکه چیز دیگری یا فرد دیگری بشوم از من انسان بهتری نمی‌سازد، فقط مرا از خود حقیقی‌ام محروم می‌کند! این روش، دیگران را از شناختن واقعیت من بازمی‌دارد و مرا نیز از تعامل صادقانه با آنها محروم می‌کند. همچنین این بی‌صداقتی، عالم هستی را از آن کسی که در این آمدنم قرار بود باشم و آن چیزی که قرار بود ابراز کنم،‌ محروم می‌کند.
کاربر vahideh
بنابراین هر قدر نسبت به خود مهربان‌تر باشم، رویدادهای بیرونی هم، همان حالت را منعکس خواهند کرد. هر قدر با خود سخت‌گیرتر باشم و خود را بیشتر مورد قضاوت قرار دهم، رویدادهای بیرونی هم همان طور خواهند بود. هر بردا
katy
در آخر، باز هم روی این نکته تأکید می‌کنم که از زندگی لذت ببرید و به خودتان سخت نگیرید و زندگی را هم خیلی جدی تلقی نکنید. یکی از بزرگ‌ترین اشکالات نظام‌های معنوی سنتی این است که ما را وادار می‌کنند زندگی را خیلی جدی بگیریم. می‌دانید که من از ایجاد موازین متنفرم، اما اگر می‌بایست اصولی را برای یک روش معنوی شفابخش تنظیم کنم، اولین اصل این بود که هر روز تا می‌توانم بخندم و چه بهتر که به خودم بخندم! از دیدگاه من چنین روشی، بدون تردید مؤثرتر از هر دعا، مدیتیشن، آواز مذهبی، یا رژیم غذایی می‌باشد. اگر به مشکلات روزمره زندگی از پسِ نقاب طنز و عشق نگاه کنیم، آن‌قدر مشکل به نظر نمی‌رسند.
katy
زندگی ما، عبادت‌مان است. این هدیهٔ ما به عالم هستی است و بعد از ترک این دنیا، میراث ما برای عزیزانمان، خاطراتی است که از خود به جای می‌گذاریم. ما به خودمان و اطرافیان‌مان مدیون هستیم که خوشحال باشیم و شادی‌مان را به دیگران منتقل کنیم.
katy

حجم

۱۹۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱۹۰٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰
۵۰%
تومان