روی هم رفته، به آنچه که میخواستم، به هر ترتیب دست یافتم. نباید گفت که به زحمتش نمیارزید. ضمنا من به دنبال قضاوت انسانها نیستم و فقط میخواهم این دانستهها را در دسترس همگان قرار بدهم، من فقط گزارش میدهم. به شما هم همینطور، آقایان محترم آکادمی، به شما هم فقط گزارش دادم.
فرزان
«گرگور خیلی دوست داشت آن بالا، مخصوصا از سقف آویزان شود؛ این کار با درازکشیدن روی زمین فرق داشت؛ راحتتر میشد نفس کشید؛ به خوبی میشد حس کرد که بدن به آرامی تاب میخورد. گرگور در آن بالا با خوشحالی خود را سرگرم میکرد. گاهی سقف را با شگفتزدگی رها میکرد و نقش بر زمین میشد.»
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
«دوران میمون بودن شما، آقایان محترم، چنانچه چنین وضعی را پشت سر گذاشته باشید، نمیتواند دورتر از دوران میمون بودن من باشد.»
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
پتر قرمزی همانند مدلی که فروید در روانکاوی ابداع کرده است یعنی مدل لایههای روح انسان، به طور همزمان دارای آگاهی هم منطقی ـ عقلانی و هم اساطیری است. هر یک از این دو نوع آگاهی بر حسب آن که توازن قدرت میان این دو در هر لحظه چگونه باشد، یعنی کدامیک بر دیگری چیرگی داشته باشد، میتواند کمابیش تأثیر بگذارد.
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸
بیانِ تجربیات اساطیری در قالب کلمات، همواره نشاندهنده سلطه طرز تفکر منطقی ـ عقلانی بر طرز تفکر اساطیری میباشد. طرز تفکر اساطیری و شیوه تفکر عقلانی، زبان و فقدان زبان به مثابه تضادهایی آشتیناپذیر (آنتاگونیستی) در برابر یکدیگر قرار میگیرند. کافکا این تضادها را در قهرمان داستان خود، پتر قرمزی (و در داستان «مسخ» در گرگور زامزا) رخنه میدهد.
کاربر ۲۶۵۸۸۹۸