جملات زیبای کتاب دو برج (جلد ۲ از ارباب حلقه‌ها) | طاقچه
۴٫۳
(۲۷)
«دیدمش که می‌راند بر روی رودهای هفتگانه، روی پهنه آب‌های خاکستری؛ دیدم که گام برمی‌داشت در سرزمین‌های خالی، تا آن که در سایه‌های شمال درگذشت. دیگر او را ندیدم.
ala
اسب و سوار اکنون کجاست؟ کجاست شاخی که در آن می‌دمند. کجاست کلاه‌خود و زره، و گیسوان درخشانی که باد در آن می‌پیچید؟ کجاست دستی که بر تارهای چنگ می‌نوازد، و کجاست پرتو آن آتش سرخ؟ بهار کجاست و محصول و غله‌ای که می‌روید بلند؟ گذشته‌اند همچون بارانی که بر کوه‌ها ببارد و بادی که بر پشته‌ها بوزد؛ و روزها در پس تپه‌های مغرب، در سایه‌ها فرو شده‌اند. کیست که دود چوب خشک سوخته را گرد آورد، یا بازگشت سال‌های گذشته را از دریا نظاره کند؟
مهدی
«لعنت به او، به ریشه و شاخه‌اش! خیلی از این درخت‌ها دوست‌های من بودند، موجوداتی که از وقتی میوه یا دانه بودند می‌شناختمشان؛ خیلی‌ها زبان خودشان را داشتند و حالا برای همیشه از دست رفته‌اند. حالا جایی که یک زمانی بیشه‌های نغمه‌خوان قرار داشت، زمین‌های بایر پوشیده از کنده درخت و تمشک قرار دارد. عاطل و باطل بوده‌ام. گذاشته‌ام که فرصت از دست برود. باید جلویش را بگیرم!»
ایران آزاد
ه سهم خود دلم می‌خواهد درخت سفید را در دربار پادشاهان، دوباره شکوفا ببینم و شاهد بازگشت تاج سیمین و صلح در میناس‌تی‌ریت باشم: میناس‌آنور همچون گذشته پر از روشنایی شود و رفیع و زیبا باشد، زیبا همچون ملکه‌ای در میان ملکه‌های دیگر: نه معشوقه‌ای از میان بندگان بسیار و نه حتی معشوقه‌ای مهربان از میان بردگان خودخواسته. جنگ باید تا زمانی بپاید که ما از جان خود در برابر ویرانگری که همه را در کام فرو خواهد برد، دفاع می‌کنیم؛ اما من شمشیر درخشان را به سبب تیز بودنش دوست ندارم، و چوبه تیر را از آن سبب که تیز می‌رود، یا جنگجو را به سبب آوازه‌اش. تنها چیزی را دوست دارم که به دفاع از آن مشغول‌اند: شهر آدمیانِ نومه‌نور؛ و آن را دوست می‌دارم برای خاطر خودش، قدمتش، زیبایی‌اش، و حکمت فعلی‌اش.
ایران آزاد

حجم

۵۶۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸۴ صفحه

حجم

۵۶۱٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۱

تعداد صفحه‌ها

۶۸۴ صفحه

قیمت:
۱۲۶,۷۵۰
۶۳,۳۷۵
۵۰%
تومان