بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب والدن | طاقچه
تصویر جلد کتاب والدن

بریده‌هایی از کتاب والدن

۴٫۰
(۴۲)
«دولتی بهترین است که تا حد ممکن کمتر حکومت کند». این شعاری است که من از صمیم قلب می‌پذیرم و تحقق هرچه سریع‌تر و نظام‌مندترش را آرزو دارم. این شعار اگر عملی شود سرانجام به این جمله، که من به آن نیز معتقدم، منتهی می‌گردد که «بهترین دولت آن است که اصلاً حکومت نکند»
نازنین عظیمی
در گلستان سعدی شیراز آمده است «از حکیمی پرسیدند چندین درخت نامور که خدای عزوجل آفریده است و برومند، هیچ‌یک را آزاد نخوانده‌اند مگر سرو که ثمره‌ای ندارد. در این چه حکمت است؟ گفت هر درختی را ثمره معین است که به وقتی معلوم به وجود آن تازه آید و گاهی به عدم آن پژمرده شود و سرو را هیچ از این نیست و همه وقتی خوش است و این است صفت آزادگان.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
چقدر شکوهمند بود اگر می‌شد انسان‌ها را لَختی در فراغت دید. جز کار و کار و کار هیچ نیست
کاربر ۲۹۱۷۲۸۰
ساده کنید، ساده کنید. اگر لازم بود به جای سه وعده یک وعده بیشتر نخورید؛ به جای یک‌صد عدد بشقاب، پنج عدد، و چیزهای دیگر را نیز به همین نسبت کم کنید.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
اگر بناست راهی عمومی باشم ترجیح می‌دهم راهی برای جویباری کوهستانی شوم؛ جویباری پارناسوسی، و نه برای فاضلاب‌های شهری
کاربر ۱۳۹۱۰۴۵
تا آنجا که به کار مربوط است ما هیچ کار مهمی نداریم. ما رعشه گرفته‌ایم و نمی‌توانیم به‌هیچ‌وجه سرهای خود را بی‌حرکت نگاه داریم.
Amir Rajabi
بدین‌ترتیب انسان‌ها طاقباز دراز می‌کشند و در مورد افول بشریت حرف می‌زنند، بی‌آنکه تلاشی برای برخاستن به خرج دهند.
Ali Abbasi
احترام به قانون، اگر در تضاد با احترام به حقیقت قرار گیرد شر است.
rain_88
میلیون‌ها نفر هستند که برای مشغول شدن به کار به اندازهٔ کافی بیدارند، ولی از میان هر میلیون تنها یک نفر برای فعالیت عقلی مؤثر به اندازهٔ کافی هشیار است و از میان هر صد میلیون فقط یک نفر برای زندگی شاعرانه و الهی. بیدار بودن زنده بودن است. من تاکنون کسی را ندیده‌ام که کاملاً بیدار باشد. چگونه توانسته باشم در چنان چهره‌ای بنگرم؟
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
بسیارند کسانی که به یادبودهای غرب و شرق اهتمام می‌ورزند و دوست دارند بدانند چه کسی آنها را ساخته است. در عوض من ترجیح می‌دهم بدانم در آن روزگاران چه کسانی بودند که چنین چیزهایی نساختند ـ کسانی که متعالی‌تر از این‌گونه امور پیش‌پاافتاده می‌زیستند. به مابقی آمارم بپردازم.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
سن‌وسال زیاد راهنمایی زبده‌تر از جوانی نیست، بلکه راهنمایی به‌خوبی جوانی نیست؛ زیرا عمر طولانی به اندازۀ خسارتی که به بار آورد سود عاید نکرد. تقریباً می‌توان تردید کرد که خردمندترین انسان‌ها با زندگی‌کردن چیزی که دارای ارزش مطلق است، آموخته باشد. پیران در عمل پند چندان بااهمیتی برای جوانان ندارند؛ از بس که تجربه‌هایشان جزئی است، و زندگی‌هایشان، قاعدتاً به نظر خودشان به دلایل شخصی، جز یک ناکامی رقت‌انگیز نیست؛ شاید هنوز بقایایی از ایمان برایشان مانده باشد که آن تجربه را رنگ می‌دهد، و اینکه آنان اینک تنها کمتر از گذشته جوان‌اند. من حدود سی سال بر روی این سیاره زیسته‌ام و هنوز منتظرم که نخستین پند ارزشمند و یا جدی را از سالخوردگان خود بشنوم. آنها به من هیچ نگفته‌اند و احتمالاً نخواهند توانست که در این جهت هیچ بگویند.
آلب
ما از روی سابقۀ گذشتگان نمی‌توانیم دربارۀ کارهایی که انسان می‌تواند انجام دهد داوری کنیم، از بس که آزموده‌ها اندکند
آلب
بسته. به اعتقاد من عادت سروکار داشتن با چیزهای پیش‌پاافتاده می‌تواند حرمت ذهن را برای همیشه بشکند، به‌صورتی‌که اندیشه رنگ ابتذال بگیرد.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
جرعه‌ای جانانه از خویشتن را به آنان بنوشانم
کاربر ۲۹۱۷۲۸۰
گاهی نیست که بر خود نلرزم وقتی به یاد می‌آورم که چگونه نزدیک بود به بعضی جزئیات پیش‌پاافتاده اجازهٔ ورود به ذهن خویش بدهم، ـ خبرهای خیابانی؛ و حیرت می‌کنم وقتی می‌بینم انسان‌ها چقدر به پرکردن مغزهایشان با این قاذورات علاقه‌مندند ـ که به شایعه‌های بیهوده و حوادثی از بی‌اهمیت‌ترین نوع اجازه می‌دهند تا به زمینی که باید حریم اندیشه باشد تجاوز کند. آیا ذهن باید مکانی عمومی باشد، جایی که در آن عمدتاً مسائل خیابانی و شایعه‌های مجالس صرف چای مورد بحث قرار گیرد؟ یا باید خود غرفه‌ای باشد ـ معبدی بی‌سقف، وقف خدمت به خدایان؟ من خالی‌کردن خویش از چند واقعیت که برایم مهم‌اند را چندان سخت می‌یابم که در بارگذاردن بر دوش توجهم نسبت به آنچه بی‌اهمیت است درنگ می‌کنم.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
در چشم او به‌راستی در آنجا هیچ چیز ارزنده‌ای وجود ندارد ـ حتی از او برمی‌آید که آب آنجا را بکشد تا گِلِ کفش را بفروشد. این آب آسیابش را نمی‌گرداند، و نگاه کردن به آن هیچ مزیتی بدو اضافه نمی‌کند. من به دسترنج او، به مزرعهٔ او، جایی که در آن هر چیز قیمتی دارد، احترام نمی‌گذارم؛ اویی که اگر حدس می‌زد بتواند از این طریق چیزی به دست آورد منظرهٔ آنجا، بلکه حتی خدایش را به بازار می‌بُرد؛ اویی که پروردگارش را هم، این‌گونه که می‌بینم، از بازار تهیه می‌کند. در مزرعه او هیچ چیز مجانی به عمل نمی‌آید، زمین‌هایش هیچ محصولی به بار نمی‌آورد، مراتعش هیچ گلی نمی‌رویاند، درختانش هیچ میوه‌ای نمی‌دهد، مگر دلار؛ اویی که زیبایی میوه‌هایش را دوست ندارد، اویی که از نظرش میوه‌ها تا زمانی که به دلار تبدیل نشده‌اند هنوز کالند. به من فقری ارزانی کنید که از ثروت راستین لذت می‌برد.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
فقط دو درز اضافی بر زانوی شلوارِ خویش بپوشد. اکثراً چنان رفتار می‌کنند که گویی با چنین کاری امیدشان به زندگی از بین می‌رود. برای آنان راحت‌تر است که با پایی شکسته به سوی شهر لنگ بزنند تا با شلواری پاره دیده شوند. معمولاً اگر اتفاقی برای لنگه‌ای از دو پای یک مرد محترم بیفتد قابل جبران است، اما اگر همان اتفاق برای لنگه‌ای از شلوار او بیفتد وضعیت فلاکت‌بار خواهد بود؛ زیرا او نه آن چیزی را که به‌راستی قابل احترام است، که آنچه را بدان احترام گذاشته می‌شود در نظر می‌گیرد.
کاربر ۱۳۵۶۷۷۷
آنچه آدمی دربارۀ خود می‌اندیشد، یعنی آنچه خویشتن را یافته است، یا نشان می‌دهد که باشد، همان سرنوشت اوست.
آلب
به نظر من هیچ چیز، حتی جنایت، بیشتر از کسب‌وکار بی‌وقفه با شعر، با فلسفه و با خود زندگی مخالفت ندارد.
hamex
انگاری می‌شود زمان را کشت و ابدیت را زخمی نکرد.
آلب
ناکامی‌هایی که تاکنون داشته‌ای هرچه هست باشد، «نومید مشو فرزند! زیرا در آن صورت کیست که تو را به انجام آنچه نیازموده‌ای وادارد؟» ما می‌توانیم بخت‌های زندگی را با هزار آزمون ساده بسنجیم؛
atousa sarmast
بیشتر چیزهایی که همسایگانم خوب تلقی می‌کنند من در روح خود بد می‌دانم، و اگر بخواهم یک روز از کاری توبه کنم احتمالاً توبه از رفتار خوبم خواهد بود. کدامین دیو مرا به تسخیر درآورد که آن‌گونه نیکوکاری کردم؟ پیرمرد! تو می‌توانی خردمندانه‌ترین سخنان را بگویی ـ تویی که هفتاد سال را بدون کوچک‌ترین افتخار زیسته‌ای ـ من ندایی مقاومت‌ناپذیر می‌شنوم که به دوری از تمامی آنها دعوت می‌کند.
atousa sarmast
آنچه آدمی دربارۀ خود می‌اندیشد، یعنی آنچه خویشتن را یافته است، یا نشان می‌دهد که باشد، همان سرنوشت اوست
آلب
لازمهٔ رشد آن است که جهلش را به‌خوبی یاد آورد، اما او که مدام در حال به‌کارگیری معلومات خویش است چگونه از پس این کار برخواهد آمد؟
آلب
نه فناناپذیر و نه الهی، بلکه برده و زندانی نگاهش به خویش؛ شهرتی که از اعمال خود او به دست می‌آید
آلب
نظر عامه را تحقیر کنید، از قبول تعاریف عامه برای موفقیت سر باز بزنید، از تحریک شدن به‌واسطهٔ داوری دیگران طفره بروید؛
Mary
یکشنبه‌ها بدهکاران فقیر به کلیسا می‌روند تا موجودی‌هایشان را حسابرسی کنند و البته درمی‌یابند که خرج‌شان بیشتر از دخل‌شان بوده است. به‌ویژه در کلیساهای کاتولیک آنها به نزد مقام روحانی بار می‌یابند و اعترافی پاکیزه می‌کنند، همه چیز را کنار می‌گذارند تا به خیال خود از نو شروع کنند. بدین‌ترتیب انسان‌ها طاقباز دراز می‌کشند و در مورد افول بشریت حرف می‌زنند، بی‌آنکه تلاشی برای برخاستن به خرج دهند.
muhammad shirkhodaei
نظر مردم در مقایسه با نقطه‌نظر شخصی ما نسبت به خودمان مستبدی ناتوان است. آنچه آدمی دربارهٔ خود می‌اندیشد، یعنی آنچه خویشتن را یافته است، یا نشان می‌دهد که باشد، همان سرنوشت اوست.
آلب
انگاری می‌شود زمان را کشت و ابدیت را زخمی نکرد.
آلب
زمانی که یک نفر حقیقتی از نوع تخیل را به واقعیتی از نوع فهم خویش مبدّل می‌سازد، من پیش‌بینی می‌کنم که در نهایت همهٔ انسان‌ها زندگی‌شان را بر آن اساس استوار خواهند کرد.
آلب

حجم

۶۴۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۴ صفحه

حجم

۶۴۱٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۴۴ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۶۰,۰۰۰
۵۰%
تومان